انتخابات در گرو قانون شکنان!

ریحان تمنا
انتخابات در گرو قانون شکنان!

اگر بنا باشد سود و زیان انتخابات را سنجش کنیم، کدام یک بر دیگری خواهد چربید؟ آیا ما با برگزاری انتخابات سود بیشتری به دست می‌آوریم یا انتخابات مایه‌ی زیان بیشتر نسبت به سود آن، برای مردم می‌شود؟ این پرسش را از آن جهت طرح کردم که ذهن ما نسبت به وقایعی که در زمان انتخابات رخ می‌دهد، حساس تر شود. یا به زبان دیگر؛ اگر این انتخابات و جاذبه‌ها و فرصت‌هایی که برای بعضی از بازیگران سیاسی ایجاد می‌کند، نباشد، آیا سود ما بیشتر نخواهد بود؟ تأثیراتی که برگزاری انتخابات به شکل کنونی روی جامعه‌ی افغانستان می‌گذارد، بدون شک دامنه و عمق بسیار زیاد دارد. در هر دوره‌ی انتخاباتی یک بار فرصت برای تعدادی از بازیگران مهیا می‌شود تا با استفاده از آن به تشکیل گروه‌های همسوی سیاسی پرداخته و به جان مردم بیفتند. علاوه بر آن، مقطع انتخابات باعث می‌شود که اوامر مورد ضرورت انجام نشود و اوامر نامشروع به دلیل لزوم‌دید قدرت‌مندان، دامنه‌ی بیشتر پیدا کند.

روند تیم‌سازی‌ها در انتخابات و نیاز به آرای مردم، نوعی رفتار بسیار خطرناک را رایج ساخته است تا عوامل سیاسی به طمع آرای گروه‌های مردمی در انتخابات، با رده‌ای از افراد متخلف، قانون‌شکن، زورگو، متجاوز، دزد و جانی رابطه‌ی تنگتری برقرار کنند. حاکمیت منطقه‌ای و نفوذ محلی این رده افراد خطرناک و ناسالم، باعث می‌شود تا تیم‌های انتخاباتی برای گرفتن رأی شان به تعلقات و خواسته‌های آن‌ها پاسخ مثبت بدهند. این مجموعه افراد در محلات با استفاده از امکانات اقتصادی، زورگویی، ترس و ارعاب و آدم‌کشی، مردم پیرامون شان را مطیع خود ساخته و در نهایت امکان مدیریت شان را در مقاطع انتخاباتی و یا دیگر موارد، به دست بیاورند. این امکان، دست‌آویز این گروه‌ها برای داد و ستد با تیم‌های انتخاباتی می‌شود. طمع رأی، تیم‌های انتخاباتی را می‌کشاند تا از مجموعه‌ی فعالیت‌ها و رفتارهای نامشروع و خطرناک این گروه‌ها چشم‌پوشی کرده و به نوعی در دفاع از آن‌ها حتا برای مدت کوتاهی هم که شده، قرار بگیرند.

این که وضع و حال شخصیت‌های سیاسی رده اول کشور چگونه است، یک پهلوی بحث است، پهلوی مهم دیگر بحث، این است که مقطع انتخابات فرصت بسیار مساعدی برای زورگوها و قانون‌شکن‌های محلی ایجاد می‌کند تا به تحکیم حاکمیت شان در منطقه‌ی تحت نفوذ شان بپردازند. شمار این رده افراد بسیار زیاد است و در هر ولایت می‌توان از صدها فرد خطرناک با پرونده‌های قطور نام برد که در مقطع انتخابات اسپ‌های شان را زین کرده و به تک‌تازی از کابل تا محلات شان در رفت و آمد استند. جالب است که میزبان بسیاری از تیم‌های انتخاباتی در ولایات کشور غالبا همین ردیف افراد استند؛ چرا که در فضای مسموم سیاسی کشور، امکان فعالیت افراد سالم بسیار محدود می‌شود. افراد زورگو، با درآمدهای بسیار بلندی که از جهات مختلف در منطقه‌ی تحت سلطه‌ی شان دارند، قسمتی را برای خرج و مصرف جهت پروژه‌های درازمدت شان در نظر می‌گیرند. با یک محاسبه‌ی معمولی می‌توان دریافت که آن‌ها افراد بسیار زیرک و حساب‌شده‌ای استند و معامله با تیم‌های انتخاباتی و هزینه کردن روی پیروزی تیم شان، نوعی هوش‌مندی سیاسی-اقتصادی شان را می‌رساند. آن‌ها می‌دانند که وقتی تیم شان برنده شود، با استفاده از حمایت‌های بیشتر دولتی می‌توانند به بازار نامشروع درآمدهای غیرقانونی شان رونق جدی‌تر بخشند. شاید چیزی که کم دارند و نیازی هم به داشتن آن احساس نمی‌کنند، اخلاق و حس مسؤولیت انسانی نسبت به وضعیت اسفباری مردم کشور است که با زندگی تحت حاکمیت چنین نظام مافیایی هر روز وضع شان بدتر از روز پیش می‌شود.

تیم‌های انتخاباتی، با وقوف به حاکمیت فرد یا گروه زورگو در یک منطقه اقدام به تبانی با آن جهت دست‌یافتن به آرای مردم منطقه در سر صندوق‌های رأی می‌کنند. در واقع این خیلی هم به سود شان است؛ چرا که این افراد با درآمدهای نامشروع شان هم تا حدی رأی مردم محل را با خود دارند و هم برای تیم انتخاباتی‌ای که معامله کرده اند، مصرف اقتصادی می‌کنند. در واقع این یک معامله‌ی شیرین برای هر دو طرف است. یکی در این پایین نیاز به حمایت از حاکمیت محلی اش توسط یک گروه بزرگتر سیاسی دارد و آن با وصل‌شدن و پیمان‌بستن با یک تیم انتخاباتی ممکن می‌شود و طرف دیگر هم نیاز به حمایت‌های محلی در مقطع انتخابات دارد و ارزان‌ترین راه رسیدن به آن، ورود از دریچه‌ی افرادی است که تا حدی بر منطقه و محل مسلط استند. این رفتار مختص به یک گروه نیست. هر فرد خطرناک، زورگو، قانون‌گریز و تحت تعقیب نهادهای عدلی و قضایی، اگر در یک محیط ولو کوچک تسلط و نفوذ مردمی داشته باشد، تقریبا به هر تیم انتخاباتی‌ای که بخواهد وارد شود، دروازه به رویش باز است و مورد استقبال و پشتیبانی قرار می‌گیرد.

تجربه‌ی انتخابات‌های گذشته نشان داد که این رده افراد در مقطع انتخابات خیلی خاطرخواه پیدا می‌کنند. علاوه بر تمام مزیت‌هایی که استفاده از افراد زورگو و قانون‌شکن محلی در مقطع انتخابات دارد، بیشترین کارآیی این افراد در توان بلند شان برای تقلب در محیط تحت نفوذ شان برای کاندید مورد نظر شان است. در انتخابات دور گذشته، گزارش‌های بسیاری از وقایعی نشر شد که کسی یک قانون‌شکن و زورگو دروازه‌ی محل رأی‌دهی را بسته و صندوق‌ها را برای شخص خاصی پر کرده است. ضعف قانون و نبود امکان نظارتی کافی از روند انتخابات، افراد قانون‌شکن محلی را به قهرمانان کارزار انتخابات با بازدهی بسیار بالا مبدل کرده است. داد و ستدهای مالی‌ای که در مقطع انتخابات صورت می‌گیرد، غالبا از دست همین‌ها است. مردم عادی که هر کدام فقط رأی خود را دارند که آن هم تحت هزار الزام بیرونی و فشار محلی در غالب اوقات صلاحیت استفاده‌اش را طبق نظر خود ندارد.

سرمایه‌گذاری روی افراد قانون‌شکن از لحاظ اقتصادی، سیاسی و زمانی برای تیم‌های بزرگ انتخاباتی به صرفه‌تر است، تا فعالیت گسترده‌ی تبلیغاتی و پرداخت هزینه‌های بالا برای تبلیغات و در نهایت قبول دشواری مدیریت صدها نهاد تبلیغاتی و کمپاینی در هر ولایت. این بازی به سود هر دو طرف معامله است؛ اما چرا چنین بازی نامشروعی می‌تواند شکل گیرد؟ شاید قبل از پاسخ به پرسش طرح شده، باید این گفته شود که تمام این بازی پیش چشم مردم محل صورت می‌گیرد؛ یعنی مردم عادی ناظر بر چنین بازی کثیفی استند. شاید بهتر باشد بپرسیم چرا مردم در برابر چنین بازی‌ای که امنیت و اقتصاد و نهایت زندگی شان را تهدید می‌کند، سکوت می‌کنند؟ آیا واقعا نمی‌دانند این بازی از جمله‌ی عوامل اصلی فروپاشی ارکان زندگی اجتماعی شان است؟

من تصور می‌کنم که مردم به صورت واضح میدانند؛ اما مشکل این جا است که تجربه‌ی چند دور مکرر انتخابات به همین نحو و قدرت‌گرفتن بیشتر زورگوهای محلی با استفاده از فرصت‌های انتخاباتی، مردم را وادار به عقب‌نشینی در برابر وضعی کرده است که ظاهرا برای پیشگیری از آن راه و چاره‌ی زیادی ندارند. وقتی به قاعده‌ی بازی انتخابات در افغانستان نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اکثر رأی مردم را همین نظام نامشروع و خطرناک؛ اما به شدت مولد، مدیریت می‌کند. فاتحه‌ی دموکراسی وقتی خوانده می‌شود که خود دموکراسی به ابزاری علیه دموکراسی مبدل می‌شود؛ یعنی با استفاده از رویه‌های دموکراتیک در پی کندن ریشه‌ی مردم‌سالاری و حاکمیت مردم استند.

دیر یا زود، این نظام متشکل از افراد پرنفوذ غیر مسؤول، ریشه‌ی دموکراسی را در این کشور خواهد خشکاند. البته باید علاوه کنم که این نظام نوعی چهارچوب رفتاری عام اما در سطح کلان فاقد مدیریت کشوری است؛ یعنی یک واحد مشخص یا منبع خاصی نیست که به صورت آگاهانه چنین پروژه‌ای را طراحی کرده و برای به ثمر نشاندن آن دو دهه کار استراتیژیک کند. این نظام و الگوی خطرناک و مخرب به علت وجود یک رشته ضعف‌ها در بستر اجتماع، به صورت خودکار شکل گرفته است و هر روز به بازتولید و گسترش خود می‌پردازد.

برگردیم به ابتدای نوشته من واقعا نمی‌دانم در نبود انتخابات چه سرنوشتی در انتظار مردم است و با ادامه‌ی چنین وضعی که انتخابات را به عنوان یک اصل مهم تخریب می‌کند، چه سرنوشت بدتر از این را خواهیم دید؛ اما به نظر می‌رسد که با وجود چنین انتخابات‌هایی در کشور، هر روز دورنمایی زندگی برای مردم تاریکتر می‌شود. شاید راه حل بهتر این باشد که برای پالایش انتخابات از مردم شروع کنیم. البته دشوار است نشان دادن راهی که چطور می‌شود مردم را از سیطره‌ی این هیولاهای خطرناک و قانون شکن نجات داد. تا حدی می‌توان گفت این شاید یکی از خطیرترین مسؤولیت‌های روشن‌فکران و آگاهان اجتماع است تا با گسترش دامنه‌ی آگاهی مردم، امکان مهم و برگ اصلی بازی که رأی مردم است، از دست این افراد گرفته شود. اگر بتوانیم به گونه‌ای مردم را از خطری که این قضیه برای زندگی و خانواده‌ی شان دارند آگاه کنیم، قسمتی از دشواری راه را پیموده ایم. به هر حال آنچه بیش از همه اهمیت دارد، توجه خاص روشن‌فکران به چنین بازی نامشروع و انجام مسؤولیت تاریخی شان در قبال جامعه و مردم شان می‌باشد.