جنگ آفرینشگر نیستی و ویرانی است و هنر دستاویزی برای زندگی و بنیاد تغییر. یکی قاطعانه برای نیست کردن کار میکند و دیگری با بازنمایی و نوآفرینی، واقعیتها را آشکار میسازد؛ واقعیت جنگ یکی از آنها است.
هر دو پدیده-جنگ و هنر- عملگرا است. درواقع چیستی این دو پدیده تأثیر ژرفی روی زندگی آدمی گذاشته که غیرقابلانکار است. جنگ و هنر، دو سوی سیاهوسفید مرگ و زندگی است که پیوسته در آثار شاعران، سینماگران، نویسندگان، نقاشها و تئاتریستها به نمایش درآمده است.
ماهیت جنگ چیست؟ هنر و ادبیات پساجنگ یا درگیر با جنگ چگونه تولید و بازنمایی میشود؟
تیوری و کارکرد جنگ برآمده از برخورد و تثبیت قدرتها است؛ قدرتها برای نیروی بیشتر و یا پایدار کردن قدرتشان، وارد عمل میشوند. انسانهای درگیر با کلان روایتهایی چون؛ مادر میهن، افتخار، ایدیولوژی و … یا انسانهای درگیر با گرسنگی، ناگزیران و فریبخوردگان، جهنم جنگ را داغ میکنند.
شاید، برخی جنگها بر بنیاد ایستادگی و انقلاب، توجیهپذیر باشد که نمیخواهم بر مقام انقلاب و «جنگ توجیهپذیر» وارد شوم. در سوی سپید سکهی جنگ و هنر، هنر درگیر با جنگ، التیامی است برای زخمهایی که انسان از جنگ خورده؛ بازنمایی واقعیتهای جنگی که انسان را بهسوی نابودی و مسخشدگی برده است. در یک مفهوم کلی؛ هنر درگیر با جنگ را میتوان هنر ضد و یا در برابر جنگ تعبیر کرد.
با اینهمه، هستند کسانی که هنر را در خدمت حاکمیت قرار داده، خالی از ماهیت یا حذف ماهیتی میکنند؛ از ساختارها و روشهای هنری استفاده کرده حاکمیت و یا قدرتی را که روی گردههای مردم پا گذاشته، توجیه میکنند. مهمتر از آن؛ جنگ را توجیهپذیر و با زیبایی هنر بر روان انسانها تحمیل میکنند/کردهاند.
انسان بیخبر و باورمند به هنر، نمیداند چه بر او تحمیل میشود؛ اما در پیروی از هنر، احساساتی عمل کرده، بر وقایع کورکورانه نگاه میکند. پذیرفتن با قدرت نرم هنر در انسان پرورش مییابد که خطرناکتر از جنگهای عملگرا است. ماهیت جنگ در انسان، جز تنفر چیز دیگری را پرورش نمیدهد؛ اما جنگ را با شعر دگرگون نشان دادن، مردم را آمادهی رفتن به سلاخخانه میکند. انسانهایی ازایندست جز مایهی ننگ هنر، چیز دیگری نیستند.
هنر درواقع با رسالتمندی معناگرا شده است. رسالت هنر در وضعیت جنگی همان ضد جنگ بودن است، نه تریبون جنگ شدن. اگر رسالت را از هنر برداریم، هنر را اسلحه ساختهایم. اسلحهای که در کنار دیگر جنگافزارها، کشتارهای دستهجمعی، حتا کسانی شبیه به هیتلر را قابل توجیه میکند. توجیه جنگ با هنر، خطرناکتر از جنگ است؛ چرا که جنگ با هنر مشروعیتپذیر و اصالت هنر در این مواقع دچار ازخودبیگانگی میشود.
هدف این نوشتار و برگ تازهی سهشنبهها و چهارشنبهها در صبح کابل، پرداخت به جنگ و واکاوی هنر درگیر با جنگ است. شاید هم بتوان نامش نقد و تحلیل هنر درگیر با جنگ گذاشت؛ البته تعریف من از نقد، تعریف عام نیست؛ سره را از ناسره جدا کردن و یا سیاهوسفید کردن هنر. تعریف من از نقد: «بررسی و تحلیل متن یا در کل هنر با بستر مکانی و زمانیاش است». که در این برگی میخواهم بیشتر هنر درگیر با جنگ را نقد و بررسی کنم.
در این ستون، تمرکز تنها بر هنر و ادبیات افغانستان نیست؛ بلکه هنر جهانی است. ما نمیتوانیم ادعا کنیم، هنری که در برابر جنگهای جهانی خلق شده بر ما تأثیر نداشته و یا خود جنگهای جهانی روی ما اثرگذار نبوده است. وقتی ما تأثیرپذیر از هر پدیدهی جهانیای هستیم، پس مربوط به ما هم میشود که روی آن بپردازیم، حتا اگر در محدودهی جغرفیایی ما نباشد. یکی دیگر از اصالتهای هنر، رد شدن از مرز منطق عام است که بر ما در خط طولانی زمان تحمیل شده؛ اگر ما در بحثهای کلان هنری و یا کلان روایت هنر، منطق عام را چیره بدانیم، بر منطق هنر پا گذاشتهایم.
ما در همین گذشتهی نهچندان دور ادبیات مقاومت را داشتیم که در برابر جنگ ایستادگی کرده است. در بعضی مواقع ادبیات مقاومت نیز از خط تعریفشدهی هنری و ادبی دور شده؛ اما در کل نمیتوان نادیده گرفت.
فیلمسازان زیادی داریم که جنگ را بازنمایی کرده و در نکوهش جنگ پرداختهاند. هنرمندان بسیاری در افغانستان داریم که در برابر جنگ قد برافراشتهاند، اما نمیشود موجوداتی که با نام هنر در کنار مجرمین جنگی اسلحه برداشتهاند فراموش شوند؛ این موجودات با روایتسازی هنرمندانه به جنگ و پیامدهای جنگ مشروعیت بخشیده و مجرمان جنگی را بر حق دانستهاند.
از همین رو، یکی از بحثهای این برگ تازه، در کنار اینکه هنر را پدیدهی جهانی میداند، به هنر افغانستان نیز میپردازد. فراموش نخواهد شد که چه کسی ضد جنگ بوده و یا کدام به اصطلاح هنرمند با صاحبان قدرت همسو شده جنگها را مشروعیت بخشیده؛ مگر در کل، روایت این ستون، روایت هنر درگیر با جنگ است. هنری که از هیچ منطق عام پیروی نخواهد کرد و حتا خود نویسنده نیز اگر در برابر منطق هنر اقدامی کرده باشد و یا هنر را فارغ از اصالت خود کرده باشد از تیغ این برگ رهایی نخواهد داشت.