صالح؛ از مهره‌ی تبلیغاتی ارگ تا مهره‌ی اجرایی

زاهد مصطفا
صالح؛ از مهره‌ی تبلیغاتی ارگ تا مهره‌ی اجرایی

امرالله صالح، کسی که از چند ماه به این‌سو، زنجیره عملیاتی-تبلیغاتی شش و نیم صبح را راه انداخته، در آخرین گزارش این زنجیره، گفته ممکن است از تاکسی‌ران‌ها بخواهیم سواری‌های شان را تلاشی بدنی کنند. او، هم‌چنان از احتمال وضع محدودیت‌هایی در شهر خبر داده که ممکن برای مردم تحمل آن دشوار باشد. وی همچنان از مردم خواسته باید برای حفظ امنیت عمومی، با دولت همکاری کنند.
آقای صالح گفته که برخی از این قواعد، در کشورهای دیگری برای حفظ نظم و امنیت عمومی استفاده شده که ما تا هنوز راضی به استفاده‌ی آن نبودیم. آقای صالح مشخص نکرده که تاکسی‌ران‌ها را کی‌ تلاشی بدنی کند و چه محدودیت‌هایی از طرف دولت وضع خواهد شد؛ اما ظاهراً از گفته‌های وی برمی‌آید که سال پیش رو، سال دشواری برای دولت خواهد بود که با چنگ و دندان برای حفظ جمهوری چسپیده است؛ سالی که دولت را مجبور به گرفتن تصیم‌های دشواری می‌کند.
تصمیم‌گیری‌ها و حرف‌های اخیر دولت و به‌خصوص امرالله صالح به‌عنوان مهره‌ی اجرایی دولت در مبارزه با تروریزم و جرایم جنایی، به‌نوعی بیان‌گر تغییر عملکرد دولت برای حفظ وضعیت است؛ تصمیم‌هایی که در وضعیت‌های حساس از سوی دولت‌ها روی دست گرفته می‌شود.
آن‌چه می‌تواند روی دست گرفتن چنین تصمیم‌ها در افغانستان را به بدتر شدن وضع بینجامد، خشونتی که است آن طرف جنگ –گروه‌های تروریستی- برای رسیدن به رؤیای‌شان به خرج می‌دهند. خشونتی که با وضع قیود سخت از سوی دولت افزایش خواهد یافت.
از زمانی که آقای صالح به‌عنوان معاون اول رییس‌جمهوری، موضوع اعدام زندانیان گروه‌های تروریستی را به میان آورد، خشونت‌ها با انواع مختلف در کابل حتا در فصل زمستان افزایش یافته و این روزها، انفجار و ترورها هدفمند، به کابوس مردم کابل تبدیل شده است.
اگر قرار باشد دولت به قواعد سفت و محدودی دست ببرد و واکنش‌هایی مانند محاکمه‌ی زندانیان گروه‌های تروریستی نشان بدهد، گروه‌های تروریستی که به هیچ قاعده‌ی جنگی‌ای باور ندارند، قصد آن را از مردم ملکی خواهند گرفت.
راه‌اندازی کشتارهای بی‌هدف وسط بزرگ‌شهرها، اقداماتی خواهد بود که از سوی این گروه‌های به کار بسته خواهد شد؛ کشتارهایی که به ایجاد ترس بین افکار عامه می‌انجامد؛ ترسی که به نفع طالبان است و هرقدر مردم به حکومت و وضعیت موجود بی‌باورتر شوند، به این گروه کمک می‌کند به هدف‌شان نزدیک‌تر شوند.
طالبان ظاهراً به دلیل تغییر موضع امریکا در مورد توافق‌نامه‌ی قطر، برای رسیدن به قدرت از طریق صلح به بن‌بست خورده‌اند؛ بن‌بستی که به باور این گروه، با افزایش خشونت و ایجاد فشار بیشتر بر دولت، می‌تواند بشکند و دولت را راضی به قبول خواست‌هایش کند. انفجارهای پیهم این روزها در کابل، بیان‌گر تلاش این گروه برای نمایش قدرت است و به مردم و دولت هشدار سال بدی را می‌دهد؛ سالی که با برگشتن سربازان این گروه از رخصتی زمستانی به میدان نبرد آغاز می‌شود. آن‌چه وضع را بدتر خواهد کرد، پاسخ خشونت‌آمیز و مقابله‌به‌مثل دولت به طالبان خواهد بود؛ خشونت‌هایی دولت برای امتیاز گرفتن از افکار عامه به دلیل نفرتی که از گروه‌های تروریستی دارند، به کار خواهد گرفت
اگر وضع هم‌چنان پیش برود، مهره‌ای که دولت از آن برای ایجاد محدودیت‌ بر شهرها و نشان دادن عکس‌العمل به گروه‌های تروریستی استفاده خواهد کرد، امرالله صالح است. کسی که پیشینه‌ی استخباراتی و عملیاتی داشته و ظاهراً تاکنون نتوانسته در بیان موضع خود بااحتیاط عمل کند. طرح موضوع اعدام زندانیان تروریستی از سوی وی که در جایگاه دوم قدرت سیاسی در افغانستان قرار دارد، با آن‌که ترفندی بود برای جا دادن خودش در افکار عامه با استفاده از خشم و نفرتی که مردم از گروه‌های تروریستی دارند؛ اما این را روشن کرد که دولت مجبور به استفاده از روش‌های تازه‌ای شده است.
استفاده از صالح، کسی که به گرفتن تصمیم‌های تبلیغاتی و احساساتی در جلسات شش و نیم صبح مشهور شده، برای دولت فرصت خوبی است. از یک‌سو، ارگ او را از دخالت در بازی‌های کلان سیاسی دو نگه می‌دارد و از سویی، این مهره‌ی اجرایی دولت، توان عملیاتی نظامی دارد و برای پیاده کردن تصمیم‌های دولت، حتا با مخالفت مردم از قوت نظامی استفاده خواهد کرد.
این‌که آقای صالح می‌گوید دولت مجبور به گرفتن تصمیم‌های دشوار و وضع محدودیت‌های شدید خواهد شد، توجیه ماموریتی است که ممکن به او سپرده شود؛ مأموریتی که یک مأمور استخباراتی را وارد جنگ با تروریزم می‌کند؛ تروریزمی که تفکیک آن از گروه‌های جرمی و مواد مخدر دشوار است. هر روز در هر گوشه‌ای از کابل، انفجار می‌شود؛ انفجارهایی که روشن نیست از سوی گروه‌های تروریستی انجام می‌شود یا گروه‌های جرمی شهری به دلیل مشکلات‌شان با دولت و تضعیف دولت، دست به انجام چنین واکنش‌هایی می‌زنند.
این وضع، می‌تواند مردم را بیشتر از این وارد بازی سیاست‌مدران در دو سمت جنگ کند؛ مردمی که عده‌ای از آن برای رسیدن رهبران طالبان به مقاصد سیاسی‌شان کشته می‌شوند، عده‌ای برای حفظ بازیگران ظاهراً نظام جمهوری و باقی بدون دخالت در هیچ سمتی، در شهرها سلاخی می‌شوند.
این‌که دفاع از جمهوری یا تن ندادن به برخی از خواست‌های طالبان که از آن جمله ممکن ایجاد دولت موقت باشد، به دادن این‌همه تلفات می‌ارزد یا نه حتا برای کسانی که زیر چتر این نظام زندگی می‌کنند، معنایش از دست داده است. موضع‌گیری افکار عامه پس از طرح حکومت موقت از سوی پارلمان، بیان‌گر بی‌باوری مردم به وضعیت است؛ بی‌باوری‌ای که با توجه به ترس از طالبان، بازهم به‌نوعی خودش را به نمایش گذاشته و نشان داده است که حفظ جمهوری، خلاصه شده است به حفظ موقف سیاسی عده‌ای بازیگر سیاسی که حاضر نیستند به هیچ قیمتی از موقف‌شان کنار بروند.
جنگی که پیش رو خواهد بود، جنگ برای برپایی امارت اسلامی و یا حفظ جمهوری نیست؛ جنگی است برای حفظ قدرت از سوی عده‌ای در چوکات دولت و رسیدن به قدرت از سوی عده‌ای در رهبری طالبان.
تا چند ماه پیش، ظاهراً احتمال می‌رفت طالبان از راه مذاکره به رؤیای دیرین‌شان خواهند رسید؛ اما پیروزی جو بایدن این رؤیا را دور از احتمال کرد. حالا، آنان تمام تلاش‌شان را به خرج خواهند داد تا با کشتن مردم بی‌گناه، وضع را بر دولت و جامعه‌ی جهانی تنگ کنند و متحدان استراتژیک افغانستان ازجمله امریکا را مجبور به برگشتن به مذاکرات و حفظ مواردی کنند که در توافق‌نامه‌ی قطر بین نمایندگان آن و رییس‌جمهوری قبلی امریکا به امضا رسیده بود.
برای طالبان که هر روز سربازان تازه‌نفسی به صفوف‌شان می‌پیوندد و هیچ ارزشی به جان انسان قایل نیستند، تنها راه رسیدن به قدرت، آوردن فشار لازم از هر طریق ممکن به دولت است که ایجاد خشونت بیشتر، اولین و کلیدی‌ترین گزینه‌ی این گروه است.