پایگاه نظامی بایدن در پاکستان؛ باخت امریکا و افغانستان

صبح کابل
پایگاه نظامی بایدن در پاکستان؛ باخت امریکا و افغانستان

نویسنده: قیس‌احمد قادری، استاد دانشگاه و پژوهش‌گر روابط بین‌الملل

پس از آغاز روند خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، علاوه بر این‌که مقامات امریکایی علاقه‌مند داشتن پایگاه نظامی در پاکستان برای کنترل وضعیت افغانستان شدند، در بودجه‌ی سال مالی ۲۰۲۲ که اولین بودجه‌ی مالی حکومت بایدن است، پاکستان را شامل کشورهای دریافت‌کننده‌ی ۳۲۴.۵ میلیون دالر کمک‌های امریکا برای جنوب‌ آسیا و آسیای ‌مرکزی کردند. تقویت حکومت‌داری دموکراتیک در پاکستان به ‌ویژه در ولایات نزدیک به مرز این کشور با افغانستان در خیبرپشتون‌خواه؛ جلوگیری از گسترش افراط‌گرایی خشونت‌آمیز‌ و کمک برای ثبات در افغانستان و رشد اقتصادی به‌ ویژه تجارت دوجانبه و سرمایه‌گذاری در مواردی که ممکن است، مجموعه دلایلی است که وزارت خارجه‌ی امریکا برای دفاع از طرح کمک به پاکستان به کنگره ارایه کرده است.
روابط پاکستان با امریکا در دوره‌ی بایدن، چه شکلی خواهد بود؟ پرسشی است که در یادداشت حاضر کوشش شده به آن پاسخ بدهم.

روابط پاکستان و امریکا؛ عشق ناگزیر اما یک‌طرفه
روابط پاکستان و ایالات ‌متحده‌ی امریکا، فرازونشیب زیادی را طی کرده است. پاکستان از آوان تأسیس، خواستار روابط و اتحاد با ایالات ‌متحده بوده است. محمدعلی جناح، رهبر و بنیان‌گذار پاکستان، در اولین روزهای حیات این کشور، در نشست کابینه‌ی حکومت پاکستان در ۷ سپتمبر ۱۹۴۷، با بیان این ‌که «پاکستان یک کشور دموکرات است و کمونیزم در خاک اسلام رشد نمی‌کند، بنا بر این، این واضح است که منافع ما با یکی از دو قدرت دموکراتیک غرب نهفته است. بریتانیا و یا ایالات ‌متحده، نه روسیه»، علاقه‌مندی کشورش را به اتحاد با ایالات ‌متحده‌ی امریکا اذعان کرد و خط‌مش سیاست ‌خارجی پاکستان را برای زمان جنگ ‌سرد ابراز کرد.
با وجود تمایل ذاتی پاکستان به اتحاد با ایالات ‌متحده، روابط ایالات ‌متحده با پاکستان، همانند عشق یک‌طرفه و بر اساس استراتژی و خواست‌ امریکا بوده است. امریکا برخلاف پاکستان، برای پاکستان اهمیت فی‌نفسی نداده، بلکه نوع تعامل خود با پاکستان را بر اساس استراتژی کلان این کشور در آسیا به ‌ويژه خاور میانه و جنوب ‌آسیا، تعریف کرده است. برخلاف پاکستان، امریکا به دلایل استراتژیک و اقتصادی، تمایل بیش از حد به هند داشت.
با وجود پافشاری زیاد پاکستان برای اتحاد با امریکا، ایالات ‌متحده در سال ۱۹۵۴ پس از جنگ‌ کوریا، حاضر شد برای جلوگیری از نفوذ شوروی در خاور میانه، توافق‌نامه‌ی نظامی با پاکستان امضا کند و پاکستان را به پیمان بغداد دعوت کند. در کنار توافق‌نامه‌ی دوجانبه و عضویت پاکستان در سازمان سیتو و سنتو، امریکا، هیچ‌گاهی حاضر نشد که در مسئله‌ی کشمیر به گونه‌ا‌ی عمل کند که سبب خشنودی پاکستان و رنجش هند شود. برعکس، وقتی در سال ۱۹۷۱ پاکستان به دو کشور تجزیه شد، امریکا به عنوان متحد پاکستان، در مسئله‌ی بنگلدیش، بی‌طرف ماند و یک سال پس از جدایی بنگلدیش از پاکستان، این کشور را به رسمیت شناخت.
وقتی حکومت کمونیستی در افغانستان ایجاد شد و ارتش ‌سرخ به این کشور لشکر کشید، امریکا برای جلوگیری از نفوذ شوروی در خاور میانه، به پاکستان رو آورد و سیلی از کمک‌های نظامی، تسلیحاتی، اقتصادی و استخباراتی خود را روانه‌ی پاکستان کرد. با ختم جنگ ‌سرد، روابط پاکستان و امریکا به پایین‌ترین سطح خود رسید. حادثه‌ی ۹/۱۱ سپتمبر که از خاک افغانستان انجام شد، امریکا را متوجه تهدید تروریزم در افغانستان و پاکستان کرد. امریکا برای ریشه‌کن‌کردن تروریزم، مستقیماً به افغانستان لشکر کشید، جورج ‌بوش، رییس‌جمهور پیشین امریکا، با اعلام «یا با ما یا علیه ما»، پاکستان را مجبور کرد که وارد اتحاد جهانی علیه تروریزم به رهبری امریکا شود و برای امریکا اجازه‌ی عملیات در خاک افغانستان و تسهیلات رفت‌وآمد بدهد.
پس از ۲۰۰۱، خاک پاکستان هدف عمده‌ی هواپیماهای بی‌سرنشین امریکایی که از پایگاه‌های امریکا در افغانستان پرواز می‌کردند، شد. پاکستان تنها و مهم‌ترین مسیر انتقال مواد لوژستیکی و سوخت ناتو و امریکا بود و این کشور، به منظور مبارزه با تروریزم، سالانه در حدود دو میلیارد دالر در اختیار پاکستان قرار می‌داد. در کنار مشکلات و نارضایتی میان امریکا و پاکستان، پاکستان در حکومت بوش و اوباما، روابط استراتژیک با امریکا داشت و از کمک دومیلیاردی امریکا بهره‌مند بود.
پس از آن ‌که دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۷ قدرت را به دست گرفت، روابط امریکا و پاکستان وارد فصل پاییز خود شد؛ ترامپ پاکستان را به فریب و دروغ در روابط‌اش با امریکا متهم کرد، کمک‌ دومیلیاردی امریکا به پاکستان را قطع و استراتژی جنوب‌ آسیای خود را بر حول ازدیاد فشار بر پاکستان و افزایش نقش هند در منطقه متمرکز کرد که در نتیجه‌ی آن، پاکستان به انزوا رفت. پس از دو سال انزوا، در اواخر ۲۰۱۸ که امریکا خواستار حل سیاسی مسئله‌ی افغانستان و خروج نیروهایش از کشور شد، دوباره به پاکستان مراجعه کرد.
پیروزی بایدن در انتخابات سال پار ریاست‌جمهوری امریکا، برای پاکستانی‌ها این امیدواری‌ را ایجاد کرد که بایدن با شناخت و اعتمادی که نسبت به پاکستان دارد، به فصل پاییز روابط امریکا-پاکستان خاتمه می‌دهد و سال ۲۰۲۱ آغاز فصل جدیدی از روابط استراتژیک و اقتصادی میان پاکستان و امریکا خواهد بود. با وجود عادی‌شدن روابط میان دو کشور، پس از ۲۰۱۷ تا هنوز، پاکستان نتوانسته است که روابط راه‌بردی همانند جنگ ‌سرد و حکومت بوش و اوباما را با امریکا برقرار کند؛ چون دیگر امریکا نه می‌خواهد که جلو نفوذ شوروی در خاور میانه را بگیرد، نه ارتش سرخی در افغانستان است که زمین‌گیر کند و نه هم حکومت طالبان را سرنگون.

چرا پاکستان نتوانست متحد راه‌بردی امریکا باقی بماند!
پس از حمله‌ی القاعده به برج دو قلوی تجارتی در خاک امریکا، این کشور تعریف وسیعی از تروریزم ارایه کرد؛ القاعده، طالبان و هر گروه نظامی که در افغانستان و پاکستان، مخالف حضور امریکا در افغانستان بودند و با القاعده رابطه داشتند، از سوی امریکا تحت عنوان تروریزم سرکوب شد. امریکایی‌ها از پاکستان توقع داشتند که عین تعریف از تروریزم را بپذیرد؛ اما پاکستان در کنار موافقت، در عمل تعریف خاص خود را از تروریزم داشت.
پاکستان هر گروه نظامی-جهادی که در خاک پاکستان و منطقه علیه این کشور می‌جنگیدند و یا تهدیدی را در حال‌ و آینده متوجه پاکستان می‌کردند؛ مانند تحریک طالبان پاکستانی، القاعده، جنبش ‌اسلامی ترکستان شرقی، حزب اسلامی اوزبیکستان و… را تروریزم می‌شمرد و امریکا را در سرکوب آن‌ها به یاری می‌خواست و یاری می‌کردند؛ اما طالبان افغانستانی و گروه‌های جهادی فعال در کشمیر، از نظر پاکستان نه ‌تنها که تروریزم نبودند، بلکه پاکستان مخالف سرکوب آن‌ها بود و عملاً برای آن‌ها پناهگاه، آموزش و تسلیحات فراهم می‌کرد.
ایالات ‌متحده به طالبان به عنوان دشمن می‌نگریست؛ اما پاکستان به ‌عنوان هدف و ابزار استراتژیک در رقابت با هند و مهار حکومت افغانستان می‌دید. امریکا باوجود تقاضای مبارزه صادقانه علیه تروریزم در افغانستان از پاکستان، برای هند جایگاه ویژه‌ای در افغانستان قایل شد. پس از حضور امریکا در افغانستان، مسئله‌ی مرز دیورند به یکی از مباحث داغ سیاسی و رسانه‌ای افغانستان بدل شد و افکار عمومی ضدپاکستانی به شدت در درون کشور شکل گرفت و بی‌ثباتی و تداوم جنگ به وسیله‌ی طالبان، تنها استراتژی مطلوب برای مهار نفوذ هند در افغانستان و افکار عمومی و سیاست ضدپاکستانی در افغانستان، برای پاکستان شد.
در کنار حمایت از طالبان، پاکستان برای ایجاد تعادل در برابر هند، روابط راه‌بردی خود را با چین تقویت کرد. ترامپ، چین و روسیه را به ‌عنوان تهدید امنیت ‌ملی امریکا تعریف کرد؛ اما پاکستان، با وجود دریافت میلیاردها دالر از امریکا، یکی از متحدین راه‌بردی چین در منطقه بوده است و پس از ۲۰۰۱، این روابط را هم‌چنان تقویت کرده است. ترامپ که مقابله با چین را در اولویت سیاست‌ خارجی خود قرارداده بود، به بهانه‌ی دروغ و فریب در امر مبارزه با تروریزم، پاکستان را هم‌چنان مورد فشار قرار داد.
بایدن با وجود انتقاد از سیاست ‌خارجی ترامپ و وعده‌ی تغییر در سیاست ‌خارجی امریکا، همانند ترامپ، چین و روسیه را در کنار تروریزم، به ‌عنوان تهدید امنیت‌ ملی امریکا می‌داند و امریکا را در حکومت خود، متعهد به مقابله‌ی هم‌زمان با دو کشور متذکره و تروریزم می‌داند. پاکستان به چین به‌ عنوان تنها کشوری که می‌تواند نفوذ هند را مهار و پاکستان را از نظر اقتصادی کمک کند، می‌نگرد و حاضر نیست به قیمت روابط با امریکا، در برابر چین بیستد.

موافقت‌نامه‌ی صلح دوحه و تعریف پاکستانی تروریزم!
امریکا با امضای موافقت‌نامه‌ی ۲۹ فبروری ۲۰۲۰، عملاً آن‌چه که در سال ۲۰۰۱ تروریزم تعریف می‌کر‌ را تغییر داد. در سال ۲۰۰۱، امریکا به خاطر روابط طالبان با القاعده و عدم تسلیم‌دهی بن‌لادن به امریکا، به افغانستان لشکر کشید و تحت عنوان مبارزه با تروریزم، حکومت طالبان را سقوط داد و هژده سال با همین عنوان در برابر طالبان جنگید و حکومت افغانستان به ‌عنوان مخالف طالبان را حمایت کرد؛ اما در موافقت‌نامه‌ی دوحه، امریکا طالبان را نه گروه تروریستی بلکه به‌ عنوان گروهی سیاسی و یکی از طرف‌های اصلی مسئله‌ی افغانستان به رسمیت شناخت، از عمل‌کرد و نوع دیدگاه سیاسی-دینی طالبان چشم‌پوشی و به آن‌ها اجازه داد که در مذاکره با حکومت افغانستان، در مورد سرنوشت افغانستان بگیرند.
در موافقت‌نامه‌ی دوحه، امریکا، تنها القاعده، داعش و گروه‌هایی که تهدیدی برای منافع‌اش است را به ‌عنوان تروریم معرفی کرد؛ چیزی که پاکستان آن ‌را می‌خواست. پاکستان طالبان را گروه تروریستی نمی‌دانست و یکی از حامیان حکومت طالبان در زمان حاکمیت‌شان در افغانستان، بود. پاکستان نه تمایلی به اهداف القاعده و داعش دارد و نه ‌هم اگر طالبان بتوانند کنترل افغانستان را به دست گیرند، خواستار حمله بر خاک امریکا از افغانستان است. آن‌چه پاکستان می‌خواهد، در بهترین حالت، حکومت ضعیف اما دوست پاکستان و دشمن هند و در بدترین حالت، جنگ داخلی در افغانستان است که در هر دو صورت، خروج امریکایی‌ها از افغانستان محتمل به نظر می‌آید.
در نتیجه
در روابط امریکا و پاکستان، اهداف و استراتژی منطقه‌ای و جهانی امریکا، تصمیم‌گیرنده نوع روابط میان دو کشور بوده است. امریکا در منطقه سه هدف راه‌بردی دارد؛ ۱: تقویت اتحاد هند-امریکا برای مهار نفوذ چین؛‌۲: مبارزه با تروریزم؛ و ۳: حل سیاسی مسئله‌ی افغانستان و حفظ ثبات در کشور. امریکایی‌ها مایل نیستد مانند گذشته، میلیاردها دالر در خدمت پاکستان قرار دهند و می‌دانند که نمی‌توانند پاکستان را از چین دور نگه‌ دارند. بنا بر این، آن‌چه امریکا پس از خروج از افغانستان از پاکستان می‌خواهد، این است که در امر مبارزه با گروه‌های تروریستی که منافع و خاک امریکا را مورد تهدید قرار می‌دهند، در کنا امریکا بیستد.
در شرایط جدید، با تعریف منقبضی که امریکا در توافق‌نامه‌ی دوحه از تروریزم کرده، برای پاکستان فرصت خوبی داده که بتواند روابط خود را با امریکا توسعه دهد. پاکستانی‌ها از یک ‌سو می‌توانند با این استناد که هم‌کاری پاکستان با امریکا محدود به مبارزه با داعش و القاعده است نه طالبان افغانستانی، افکار عمومی درون پاکستان و چین را اقناع کنند و از سوی دیگر، با گرم‌‌نگه‌داشتن آتش جنگ در افغانستان به نفع طالبان، نفوذ هند در افغانستان را به صفر برسانند و به عمق‌ راه‌بردی خود برسند.
در این میان، آن‌چه نصیب افغانستان می‌شود، ازدست‌دادن همه چیز به نفع پاکستان است؛ بنا بر این، ایجاب می‌کند که حکومت افغانستان، امریکایی‌ها را قناعت دهد که ایجاد پایگاه نظامی و هر نوع روابط راه‌بردی با پاکستان، در کنار این ‌‌که دست‌آوردهای بیست سال گذشته را نابود می‌کند، توازن قدرت در منطقه را به نفع چین تغییر می‌دهد؛ افغانستان به عنوان متحد امریکا، توانایی رویارویی با تروریزم را دارد و می‌تواند هم‌کار خوب استخباراتی و نظامی امریکا در امر مبارزه با تروریزم ‌باشد؛ در غیر این صورت، روابط راه‌بردی امریکا با پاکستان، خود مانعی برای مبارزه با تروریزم کم‌ازکم در افغانستان است.