بیرون‌شدن امریکا و سقوط در برزخ مدنیت و بربریت

مجیب ارژنگ
بیرون‌شدن امریکا و سقوط در  برزخ مدنیت و بربریت

با این که در دو-سه ماه گذشته، مقام‌های امریکایی بارها تأکید کرده بودند؛ بیرون‌کردن نیروهای شان از افغانستان به این زودی و به اساس زمان‌بندی توافق‌نامه‌ی دوحه – ۱ می سال روان- عملی نیست، چهارشنبه‌ی هفته‌ی گذشته -۲۳ حمل- جو بایدن، رییس‌جمهور امریکا، اعلام کرد که خروج نیروهایش از اول ماه می شروع و تا ۱۱ سپامبر –سال‌روز حمله بر برج‌های دوقلوی امریکا- و بیست‌سالگلی جنگ امریکا در افغانستان، پایان خواهد یافت.
تصمیم امریکا مبنی بر خروج نیروهایش از افغانستان در حالی که شتاب‌زده به نظر می‌رسد، حرف‌ها و سازش‌های پشت پرده با طالبان را نیز می‌رساند؛ زیرا از این پیش، مقام‌های امریکایی به شمول رییس‌جمهور این کشور، بارها به رسانه‌ها گفته بودند که بیرون‌کردن نیروهای امریکایی از افغانستان، به این زودی عملی نیست؛ چون شرایط داخلی افغانستان برای خروج نیروهای نظامی امریکا آماده نیست و این شتاب‌زدگی، ممکن خطرهای جبران‌ناپذیری را در پی داشته باشد. با این حال، جو بایدن، رییس‌جمهور امریکا، تصمیم گرفته است که به جنگ ۲۰ساله‌اش در افغانستان پایان دهد؛ پایانی که از روی ناچاری است؛ تا رسیدن به هدفی که این کشور برای آن به افغانستان حمله کرد.
این تصمیم بایدن در داخل دولت امریکا نیز مخالفان خود را دارد؛ به شمول مخالفت سه سناتور امریکا مبنی بر خروج نیروهای این کشور از افغانستان، روز گذشته مک اسپر، مشاور پیشین امنیت ملی امریکا، با اشتباه خواندن تصمیم بایدن، در برگه‌ی تویترش نوشته است که خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، «تخریب اخلاقی» و «فاجعه‌ی استراتیژیک» است.
تصمیم امریکا برای بیرون‌کردن نیروهایش از افغانستان، از آن‌جا تخریب اخلاقی است که امریکا با هدف مبارزه با تروریزم و روی‌کارآوردن حکومت دموکراسی به افغانستان حمله کرده بود. در شرایطی که افغانستان به این امکان دست نیافته و بسترهای اجتماعی و فرهنگی در افغانستان، هنوز برای تأمین حقوق‌بشری شهروندان مهیا نیست و شهروندان از ابتدایی‌ترین حقوق شان؛ مثل حق زندگی، حق آموزش ‌و پرورش و دیگر حقوق اولیه‌ محروم اند و همه‌روزه میزان این محرومیت در حال افزایش است، بیرون‌شدن نیروهای امریکایی از افغانستان، بدون شک تخریب اخلاقی است؛ تخریبی که هم افت اخلاق بشری و هم افت اخلاق سیاسی امریکا را در جامعه‌ی بین‌المللی به نمایش می‌گذارد.
همین‌گونه، بیرون‌شدن امریکایی‌ها، شکست استراتژیک این کشور نیز است؛ زیرا استراتژی امریکا در جنگ افغانستان، مبارزه با تروریزم و نابودی آن در افغانستان و امن‌سازی این کشور بود؛ برای این که دوباره به مرکز امنی برای تروریستان بدل نشود. اکنون امریکا بدون این که به این هدف در افغانستان دست یافته باشد، تصمیم بیرون‌شدن از این کشور را گرفته است. بیست سال جنگ امریکا در افغانستان، نه تنها که به نابودی القاعده –که بهانه‌ای شد برای آمدن امریکا به افغانستان- و گروه طالبان که حامی و همکار استراتژیک شبکه‌ی القاعده در افغانستان بود، نینجامید، بلکه بسترهای اجتماعی را برای یک جنگ داخلی دیگر نیز مهیا کرد. در یک سال گذشته، در سایه‌ی توافق ننگین امریکا با طالبان -توافق‌نامه‌ی دوحه- گروه طالبان قدرت بیشتری گرفته و به میزان خشونت‌هایش در برابر شهروندان افغانستان نیز افزوده است.
این در حالی است که رییس‌جمهور امریکا، مدعی است که به هدف شان در افغانستان دست یافته اند و ماندن بیشتر از این را غیرضروری می‌داند. «از آغاز کاملا واضح بود که ما به خاطر دو هدف به افغانستان رفته بودیم؛ گرفتاری بن لادن و نابودی پناهگاه‌های امن القاعده.» آقای بایدن به این باور است که به این هدف در افغانستان رسیده است؛ در حالی که بن لادن از پاکستان گرفتار شده و پناه‌گاه‌های القاعده در افغانستان نیز به کلی نابود نشده و جنگ‌جویان این شبکه هنوز هم در کشور حضور دارند و همین‌گونه‌ رابطه‌ی تنگاتنگی نیز با گروه طالبان دارد. ادعای بایدن مبنی بر رسیدن به هدف نابودی پناهگاه القاعده، ترفندی برای فریب افکار عمومی در امریکا و جهان است؛ تا این گونه هم به درازترین جنگ امریکا پایان داده و خود را نزد مردم امریکا محبوب کند و هم به هزینه‌ی جنگی این کشوردر افغانستان پایان دهد. با این حال اما، این روشن است که بیرون شدن امریکا، زمینه را برای رشد دوباره‌ی القاعده در افغانستان مهیا می‌کند؛ زیرا با خروج نیروهای امریکا و ناتو، طالبان قدرت بیشتری می‌گیرند که به قوت‌گرفتن القاعده در افغانستان نیز می‌انجامد.
تصمیم خروج امریکا در حالی گرفته می‌شود که میزان حمله‌های تروریستی شبکه‌ی القاعده در دو ماه گذشته افزایش یافته و مثل پیش از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ارتباط خوبی با گروه طالبان دارد. گروه طالبان به جنگ‌جویان شبکه‌ی القاعده در مناطق زیر کنترل آن، محیط امن ایجاد کرده و در آموزش جنگ‌جویانش از آموزگاران این شبکه بهره می‌گیرد.
از سویی هم، میزان حمله‌های تروریستی در افغانستان، با شروع ۲۰۲۱ شدت بیشتری گرفته است. به اساس گزارش یوناما، میزان خشونت‌ها در افغانستان در سه ماه نخست سال ۲۰۲۱ در مقایسه با زمان مشابه آن در سال ۲۰۲۰، افزایش ۲۹درصدی داشته است.
در چنین شرایطی، بیرون‌شدن امریکا از افغانستان، به معنای خالی‌گذاشتن فضا برای چین و ایران است که می‌توانند به راحتی سیاست‌های شان را در افغانستان دنبال کنند. به تازگی روزنامه‌ی «سوت‌چینا مارنینک‌پست» در گزارشی گفته است که پس از خروج نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان، احتمال دارد، چین نیروهای صلح خود را به این کشور بفرستد؛ چیزی که اهیمت ژیواستراتژیک افغانستان را برای چین و شکست استراتژیک امریکا را نشان می‌دهد.
در سوی دیگر ماجرا، بیرون‌شدن امریکایی‌ها از افغانستان، به این می‌ماند که تشنه‌ای را تا دریاچه ببری؛ اما برای نوشیدن آب، او را از تمساح‌هایی که در کناره‌ی دریاچه برای شکار گرد آمده اند، نگه‌بانی نکنی.
مشاور پیشین امین ملی امریکا، در بخشی دیگری از حرف‌هایش، گفته است که امریکا با خروج نیروهایش از افغانستان، شهروندان این کشور را در مرز میان «مدنیت» و «بربریت» رها می‌کند.
این حرف‌های مشاور پیشین امنیت ملی امریکا، تصویر روشنی از تصمیم اشتباه بایدن ارایه می‌کند؛ زمانی که مشاور امنیت ملی امریکا، تصمیم خروج نیروهایی امریکایی را که یک تصمیم امنیتی است، اشتباه می‌داند، بدون شک این تصمیم، دور از اشتباه نیست.
با آمدن امریکا به افغانستان در ۲۰۰۱، امید برگشتن به زندگی عادی و بدون محدویت‌های خودخواسته‌ی قدرت عمومی –دولت- در شهروندان افغانستان زنده شد؛ حضور ۲۰ساله‌ی امریکا، باعث شد نهادها و ساختارهای حکومتی در کشور شکل بگیرد، به عصر استبداد پایان داده شده و در سایه‌ی قانون اساسی به اصطلاح شهروندمحور، ارزش‌های حقوق‌بشری و تطبیق اصول عمومی حقوق، وارد زندگی اجتماعی شهروندان شد و باورهای شهروندان به زندگی و به جهان تغییر زیادی کرد. جهان‌بینی بخش زیادی از شهروند افغانستان پیش از ۲۰۰۱ تا حالا تفاوت‌های زیادی کرده است که در کنار روند عادی رشد جامعه، حضور امریکا و ناتو در افغانستان و کمک‌های مالی و غیرمالی آن، نقش سازنده‌ای داشته است. در سایه‌ی ۲۰ سال حضور امریکا، شمار زیادی از زنان افغانستانی توانستند به حقوق‌بشری شان دست یابند و از چهاردیواری خانه وارد فضای عمومی شده و در بست‌های مهم سیاسی تا سطح وزارت‌ها و والی‌ها در بدنه‌ی قدرت جابه‌جا شوند. در بیست سالی که گذشت، شهرهای افغانستان رنگ‌وبوی دیگری گرفت؛ روستاها خالی‌تر شده و زندگی شهری رونق بیشتری پیدا کرد؛ با ایجاد کارخانه‌های تولیدی و فعالیت‌های خرد و بزرگ اقتصادی در شهرها ایجاد شد. اکنون که طالبان برای دریدن این ارزش‌های انسانی و لازمی دندان تیز کرده اند، امریکا پا پس گذاشته و زمینه‌ی از میان رفتن این ارزش‌ها و در کل‌ دست‌آوردهای دو دهه‌ی گذشته را به دست سرنوشت می‌سپارد؛ چیزی که صداقت امریکا برای مبارزه با تروزیم و خشونت‌گرایی را خدشه‌دار می‌کند. امریکا در حالی مدعی است به هدفش در افغانستان رسیده است که گروه طالبان، حامی اصلی القاعده در افغانستان، در روزهای آخر قدرت بیشتری گرفته؛ چیزی که در نتیجه‌ی بازی امریکا با مسئله‌ی افغانستان اتفاق افتاده است، می‌خواهد از این کشور بیرون شود. با این حال اما با توجه به اظهارنظرها و پس از آن تصمیم‌های امریکا در یک دهه‌ی گذشته، باور این که امریکا واقعا می‌خواهد تا ۱۱ سپتمر از افغانستان بیرون شود، دشوار است.