سقوط کندز به همکاری حکومت محلی

زاهد مصطفا
سقوط کندز به همکاری حکومت محلی

بخش هفتم و پایانی
یادداشت: این گفت‌وگو، بر پایه‌ی گفته‌هایی از ژنرال مرادعلی مراد و پژوهش‌هایی نوشته شده که نویسنده انجام داده است. نویسنده، تلاش کرده با کنار هم گذاشتن پژوهش‌ها و اظهارت این ژنرال ارتش، به روایت روشن‌تری از جنگ افغانستان برسد.
این ژنرال چهارستاره‌ی ارتش که عملیات پاک‌سازی کندز را از وجود طالبان پس از دو دور سرنگونی این ولایت کلیدی در شمال-شرق افغانستان به بر دوش داشته، می‌گوید که سقوط این ولایت، جنبه‌ی سیاسی داشت و بلندپایگان حکومت محلی، طالبان را در درون شهر جا و جنگ‌افزار داده بودند. به گفته‌ی وی، طالبانی که کندز را سقوط دادند، جنگ را از درون شهر آغاز کردند. او اما مشخص نمی‌کند که کدام مقام‌های حکومت محلی در جا دادن طالبان در درون شهر کندز دست داشتند.
چند سال پیش، زمانی که ولایت کندز برای نخستین بار به دست پژوهندگان سرنگون شد، گزارش‌هایی از دست داشتن بلندپایگان محلی به‌ویژه والی این ولایت در برخی از رسانه‌ها به نشر رسید. در زمان سقوط این ولایت، والی که گفته می‌شد با طالبان هم‌دستی داشته است، به یکی از کشورهای خارجی ظاهراً برای تداوی رفته بود. آن‌چه گمان دست داشتن مقام‌های حکومت محلی در سرنگونی کندز را افزایش داده بود، نبود والی آن ولایت در زمان سقوط بود؛ چون سقوط یک ولایت، کاری نیست که یک‌شبه رخ بدهد و حتماً مقامات محلی که در ساخت‌وپاخت با نیروهای کشفی و امنیتی عمل می‌کنند، به اطلاعاتی دست پیدا می‌کردند که خبر از حمله‌ی طالبان بر مرکز این ولایت بدهد. گفته‌های ژنرال مراد، به‌نوعی تأییدکننده‌ی این گمانه‌زنی‌ها درباره سقوط کندز است. او، از دور دوم سقوط کندز می‌گوید که عملاً بلندپایگانی از حکومت محلی در سقوط این ولایت نقش داشتند و طالبان را در خانه‌های‌شان جاسازی کرده بودند.
کندز، یکی از ولایت‌های کلیدی در شمال-شرق افغانستان است که گذرگاه ولایت‌های تخار و بدخشان در شمال-شرق افغانستان از آن می‌گذرد. این ولایت که مرکز زون شمال-شرق افغانستان است، برای طالبان به چند انگیزه ارزش راهبردی دارد. بودن نقطه‌ی مرزی شیرخان بندر که مرز مشترک افغانستان و تاجیکستان است، گذشتن مسیر ولایت‌های تخار و بدخشان از این ولایت و هم‌چنان امکانات نظامی‌ای که به دلیل موجودیت زون ۸۰۸ سپین زر در این ولایت وجود دارد، با توجه به آسیب‌پذیری موقعیت جغرافیایی آن به لحاظ نظامی، یکی از ولایت‌هایی است که همواره مورد توجه طالبان بوده است.
با این‌که این ژنرال ارتش، از دست داشتن مقامات حکومت محلی در سقوط کندز می‌گوید؛ اما هیئت حقیقت‌یابی که در آن زمان پس از سقوط کندز به رهبری امرالله صالح و فاروق وردک به این ولایت رفته بود، عوامل دیگری از جمله نبود استراتژی درست امنیتی و موجودیت طالبان در ولسوالی‌های اطراف شهر را از دلایل سقوط این ولایت برشمرده بود. امرالله صالح که در آن زمان به‌عنوان یک مقام استخباراتی برای تحقیق در مورد چگونگی سرنگونی کندز و دلایل آن به این ولایت رفته بود، در برگشت هیئت حقیقت‌یاب از این ولایت، گفته بود که یکی از دلایل اصلی سقوط کندز، حضور طالبان در دو ولسوالی اطراف شهر بوده است. او گفته بود: «یکی از عوامل سقوط شهر کندز، بی‌تفاوتی دولت در قبال سقوط ولسوالی‌های چهاردره و دشت ارچی به دست طالبان بوده است.» او هم‌چنان، کارکرد نادرست شورای امنیت را که در رأس آن رییس‌جمهور قرار دارد، دلیل دیگری بر سقوط کندز خوانده و گفته بود که این «بزرگ‌ترین ناکامی در رهبری است.» در بخشی از گزارشی که گروه حقیقت‌یاب درباره سرنگونی کندز فراهم کرده بود، آمده است‌: «برداشت و تحلیل نهادهای کلیدی امنیتی و دفاعی مانند مشاوریت امنیت ملی، وزارت دفاع ملی، وزارت امور داخله، ریاست عمومی امنیت ملی و ریاست مستقل ارگان‌های محلی، از مقیاس تهدید،‌ قوت دشمن، تحلیل نیروی خودی و روش مقابله با چالش در مغایرت با یک‌دیگر قرار دارند.» در این گزارش تأکید شده بود که عدم هماهنگی بین ارگان‌های ذکرشده، از دلایل اصلی سقوط این ولایت بوده است.
از ژنرال مراد، به عنوان آخرین پرسش در چند دقیقه‌ی محدودی که دارم، در مورد نیروهای حربکی-مردمی می‌پرسم و می‌گویم که آیا طرح ایجاد این نیروها مفید بود یا جنگ را همه‌گیرتر کرد. او، با لحنی جدی و مصمم، ایجاد نیروهای حربکی را تلاشی برای همه‌گیر شدن جنگ می‌داند که از یک‌سو، باعث افزایش تلفات مردم ملکی در میدان جنگ و از سویی، سبب همه‌گیر شدن جنگ شد. او، برای بیان روشن‌تر این موضوع، از ملیشه‌سازی اواخر حکومت داکتر نجیب می‌گوید که سرانجام باعث سقوط آن شد. به باور این ژنرال ارتش، ایجاد نیروهای حربکی، حرکتی بود به سوی همه‌گیر شدن جنگ تا امکان کنترل آن از دست برود. همه‌گیری جنگ که به وضعیت امروز انجامیده و دولت را ناگزیر به دادن سهم برای طالبان پشت میز مذاکره کرده است.
هرچند نیروهای حربکی، در جاهای مختلفی مدت‌ها مقابل طالبان جنگیدند؛ اما نبود پشتیبانی دولت از این نیروها، سرانجام نزدیک در تمام ولسوالی‌های دوردست افغانستان منجر به شکست شد که در پی شکست این نیروها، طالبان بر مردم محل و خانواده‌های سربازان حربکی یورش بردند و دست به کشتار آنان زدند. کشتاری که باعث تشدید دشمنی‌های قومی در روستاها و ولسوالی‌های زیادی شد و امکان کنار هم ایستادن مردم را از بین برد. این برداشت، در کنار استدلالی که این ژنرال ارتش در مورد همه‌گیر شدن جنگ توسط نیروهای حربکی می‌گوید، می‌تواند به این نکته اشاره کند که حتا اگر احتمال صلحی در کار باشد و دولت با سران این گروه به توافق برسد، بازهم دشمنی‌های موجود در مناطق مختلف بین طالبان و نیروهای محلی-حربکی، هم‌چنان پابرجا است و می‌تواند زمینه‌ساز سربازگیری دیگر گروه‌های تروریستی شود.
این ژنرال ارتش که پس از نزدیک به چهل سال خدمت در ارتش افغانستان، سرانجام از نظامی‌گری کناره‌گیری کرده و دنبال سیاست رفته است، هیچ امیدی به پایان جنگ در افغانستان ندارد و می‌گوید؛ تا زمانی که اراده در سطح رهبری دولت و اقوام مختلف افغانستان برای پایان جنگ به وجود نیاید، پایانی برای این جنگ متصور نیست. او، نبود اراده و سودی که عده‌ای از موجودیت جنگ می‌برند را، دلیل اصلی بر فعالیت‌ گروه‌های مختلف تروریستی و مداخلات کشورهای همسایه در افغانستان می‌داند.