حفیظ منصور: روزانه ده‌ها هزار دانشجو در دانشگاه‌ها شستشوی مغزی می‌شوند

علی شیر شهیر
حفیظ منصور: روزانه ده‌ها هزار دانشجو در دانشگاه‌ها شستشوی مغزی می‌شوند

اشاره: اخیرا، ریاست امنیت ملی افغانستان، یک استاد و چند دانشجو را از دانشگاه کابل به اتهام همکاری با گروه داعش، باز داشت کرده است. با بازداشت این استاد و دانشجویان، ترس شهروندان افغانستان از تهدید رو به رشد افراط‌گرایی در افغانستان و به‌ویژه در دانشگاها، بیشتر از پیش افزایش یافته است. این‌ که بستر افراطی‌گرایی و تندروی چگونه در افغانستان مهیا شد و چرا جلو این افراط‌گرایی مذهبی در این کشور گرفته نمی‌شود، سوال‌هایی است که روزنامه‌ی صبح کابل در این گفت‌وگو با حفیظ منصور، استاد دانشگاه و پژوهشگر در میان گذاشته است.

آقای منصور بر این باور است که افراطی‌گری در افغانستان از زمان جهاد مسلحانه‌ی افغانستان در برابر اتحاد جماهیر شوری رخنه کرد. او تاکید دارد که در افغانستان به دو دلیل جلو افراطی‌گری مذهبی گرفته نمی‌شود؛ یا حکومت به بُعد نرم جنگ در این کشور توجه ندارد و یا هم حکومت خود در صدد تقویت گروه‌های افراطی به منظور شکل‌گیری یک جنبش ضد دینی در افغانستان، آگاهانه تلاش می‌کند.

روزنامه‌ی صبح کابل این گفت‌وگو را با حفیظ منصور، نماینده‌ی پیشین مردم در مجلس نمایندگان و استاد دانشگاه، در کابل انجام داده است:    

صبح کابل: آقای منصور، مسأله‌ی افراطیت در افغانستان چقدر جدی است؟ شما در سال ۲۰۱۶، زمانی که نماینده‌ی مردم در پارلمان بودید از افزایش افراطیت در افغانستان ابراز نگرانی کردید؛ وضعیت کنونی را در مقایسه با سه سال گذشته چطور ارزیابی می‌کنید؟

منصور: به نظر من افراط‌گرایی دینی که به صورت سیستماتیک، وارد افغانستان شد، از ۳۰ و ۴۰ سال پیش، با آغاز جهاد مسلحانه در برابر اتحاد جماهیر شوری، در این کشور جا باز کرد. همزمان با جهاد در برابر شوری، دروازه به‌روی امدادگران عربی باز شد. آنان همراه با خرما و چند بسته آرد و روغن، افکار خود را هم آوردند. آنان مساجد و مدارسی را عمدتا در پاکستان زیر حمایت قرار دادند که در یک دوره‌ای، تعداد این مدارس به دو هزار و ۶۰۰ مدرسه می‌رسید. آن زمان مهاجران افغان که قشر زیادی از آنان را جوانان و نوجوانان بی‌کار، آواره و محتاج سرپناه و در کنار آن مشتاق تعلیمات دینی تشکیل می‌داد، جذب این مدارس شدند. عرب‌ها هم این مدارس را حمایت مالی می‌کردند و هم نصاب درسی آن را به مزاج خود ترتیب می‌دادند.

پیش از آن در این مدارس عرفان و تصوف درس داده می‌شد، ادبیات عرفانی و مثنوی، ریاضیات، طب، حتا هندسه و نجوم از این قبیل مضامین را می‌خواندند که دانش‌آموزان به یک سلسله علوم، آشنا می‌شدند؛ اما عرب‌ها نصاب درسی این مدارس دیوبندی پاکستان را تغییر دادند و درس‌های آن را مختص کردند به خواندن قرآنکریم، تجوید، تفسیر و حدیث‌شناسی. با این حال دانش‌آموزان در یک دوره‌ی بسیار کوتاه، تبدیل می‌شدند به مولوی. این یکی آغاز مسأله بود.

صبح کابل: اما افغانستان چه‌وقت از این مدارس تاثیرپذیر شد؟

منصور: شما می‌دانید که نفس داشتن یک فکر نمی‌تواند جرم باشد؛ چه افراطی باشد و چه تفریطی. این فکر زمانی تبدیل به یک عنصر مخرب می‌شود که در عرصه عمل پیاده شود. بنابراین افراط‌گرایی زمانی خطرناک شد که با عنصر سیاست، با سلاح و حمایت خارجی یکجا شد و از اینان یک لشکر مسلح ساخت.

این نوجوانان با عقایدی که عرب‌ها در مدارس پاکستانی به‌ آنان درس می‌دهند، قد می‌کشند و این درست زمانی است که جهاد افغانستان در این کشور پیروز می‌شود. این طلبه‌های آموزش‌دیده یک تعداد به ‌بهانه‌ی برگشت به‌خانه‌های شان در افغانستان­ و تعدادی هم در چارچوب طالبان، گویا برای نجات افغانستان و ساختن نظام مورد نظر شان که «امارت اسلامی» بود، به‌شکل یک لشکر وارد افغانستان شدند و این افکار را با خود حمل کردند. این مرحله‌ی نخست بود.

مرحله‌ی دوم، زمانی است که جامعه‌ی جهانی وارد افغانستان می‌شود؛ آن‌وقت لشکر طالب که یک لشکر رزمنده‌ی عادی است، یک عنصر دیگری را به‌خود می‌گیرد؛ پدیده‌ای به‌ نام خودکشی یا انتحار که قبلا در افغانستان وجود نداشت؛ پیامد این مسأله این است که استراتیژی سیاسی- نظامی تغییر می‌کند و آنان تلاش می‌کنند که به خاطر ثبوت حضورشان به جهانیان، به کشتار عامه دست بزنند. در این قضیه بیشتر پاکستان حامی آنان‌ است؛ اما کسانی دیگر هم هستند که مخفیانه حمایت می‌کنند.

اما حرف اصلی این‌جاست که ما از پنچ سال پیش وارد مرحله تازه‌ای می‌شویم؛ ما به وضوح می‌ببینم که جمعی دیگر از کشورهای منطقه نیز افراطی تربیه می‌کنند. ما در حال حاضر همسایه‌ای نداریم که تروریست تربیه نکند. بر خلاف آن‌ چیزی که در رسانه‌ها گفته می‌شود و آنچه که دولت افغانستان می‌گوید که یک اجماع منطقه‌ای برای آمدن صلح در افغانستان شکل گرفته است؛ اما ما می‌گوییم که یک اجماعی برای تقویه‌ی تروریسم و افراط‌گرایی در منطقه شکل گرفته است. ما با یک سیاست دوگانه روبه‌رو استیم؛ در حرف همه از صلح می‌گویند؛ اما در عمل هر کس گروه‌های تروریستی خود را دارد.

ما در حال حاضر داریم با یک لشکر از افراطی‌ها و تروریست‌ها با پایگاه‌های متعدد روبه‌رو استیم؛ این مرحله‌ی سوم است.

صبح کابل: شما از شکل‌گیری سه‌مرحله‌ای افراط‌گرایان در افغانستان یاد کردید؛ این‌ها از افغانستان چه می‌خواهند؟

منصور: این‌ها علاوه بر هدف‌های خرد و کوچک دیگری که در افغانستان دنبال می‌کنند، باور من این است که همه‌ی این گروه‌ها یک «مخرج مشترک» دارند؛ مخالفت در برابر حضور امریکا، به درجات مختلف.

صبح کابل: اما شما می‌بینید که همین یک و دو روز پیش یکی از استادان دانشکده‌ی شرعیات دانشگاه کابل، محلی که باید مرکز تجدد باشد، به ظن همکاری با گروه داعش گرفتار می‌شود. این گروه افراطی حتا از دانشگاه‌های ما سربازگیری می‌کند. این مسأله چقدر می‌تواند تهدید بزرگ برای جامعه‌ی ما باشد؟

منصور: درست است که دستگیری چند تن از استادان دانشکده‌ی شرعیات دانشگاه کابل به جرم همکاری با گروه‌های افراطی مسلح، تازه است؛ اما اولین نشانه‌ی افراط‌گرایی نیست. شما شاهد استید که در چند سال گذشته در چندین دانشگاه‌ افغانستان هم در کابل و هم در ننگرهار راه‌پیمایی‌هایی به طرفداری گروه‌های داعش و طالب صورت گرفت. شما حتما یادتان است که در سال‌های گذشته چندین تن از دانش‌جویان به‌اتهام همکاری با گروه‌های افراطی دستگیر شدند. شعارهایی که بر در و دیوار دانشگاه کابل در حمایت از گروه‌های افراطی نوشته شد، همه آن را دیدند. پس دستگیری استادان دانشکده‌ی شرعیات قابل پیش‌بینی بود و یک موضوع غیرمترقبه نبود.

شش سال پیش، من متوجه این مسأله شدم و نقدگونه در روزنامه‌ی ماندگار نوشتم و هشدار دادم که این مسأله را اصلاح کنید؛ هیچکس متوجه نشد و یک نفر حتا نگفت که من راست می‌گویم یا دروغ. بالاخره بسیار دردآور است که یک قضیه به این اهمیت بیان می‌شود و کسی صدایی بلند نمی‌کند.

جالب این‌جاست که بحث‌های چالشی نظام سیاسی در اسلام که در سمستر پنجم در دانشگاه‎ها درس داده می‌شود، بازبینی توسط کسانی شده است که آن را نوشته‌اند؛ آنان تقصیری ندارند چون فهم‌شان بیشتر از این نیست. مسأله به گردن وزیر تحصیلات عالی و مقام‌های بلندرتبه‌تر از آن است. نتیجه این که تعداد زیادی از دانشجویان جلب گروه‌های افراطی می‌شوند. با دستگیری چند تا جوان مسأله حل نمی‌شود؛ چون ریشه‌ی اصلی که مضمون نظام سیاسی اسلام است، به همان شکل تندروانه‌ی آن وجود دارد و همین اکنون روزانه ده‌ها هزار دانشجوی ما تغذیه فکری و شستشوی مغزی می‌شوند.

صبح کابل: به نظر تان چرا محتوای این مضامین در دانشکده‌ی شرعیات توسط حکومت اصلاح نمی‌شود؟

منصور: این مسأله دو وجهه دارد. وجهه‌ی خوش‌بینانه‌ی‌تر آن این است که حکومت افغانستان به بعد نرم جنگ افغانستان توجه ندارد. بیشتر مشغولیت و مصروفیتش روی جنگ سرد است که وزارت داخله و دفاع را تجهیز می‌کند. حکومت این را درک نمی‌کند، در زمانی که روایت‌ها در واقع باهم جنگ می‌کنند، روایت‌سازی مهم است. این مسأله بر می‌گردد به وزارت معارف، وزارت تحصیلات و حج و اوقاف افغانستان.

 شما گاهی در افغانستان دیده‌اید که روی کرسی وزارت تحصیلات، میان احزاب مناقشه شود، یا روی کرسی وزارت معارف؛ اما ما بارها دیده‌ایم که روی کرسی‌های وزرات دفاع و داخله مناقشه بوده است. حتا سرِ قوماندان یک کندک جنگ است.

حکومت افغانستان هیچ‌وقت برایش مهم نبوده که وزیر حج و اوقاف کی است. وزارتی‌که ۱۲۶ هزار مسجد در سراسر افغانستان زیر پوشش خود دارد و در گوشه گوشه‌ی افغانستان دفتر دارد و مردم را فکر می‌دهد که این مسأله نیاز به پول هم ندارد.

بنابراین حرف ما این است که حکومت به پهلوی نرم جنگ در افغانستان توجه ندارد. در امر مبارزه با گروه‌های تروریستی و افراطی در افغانستان، روی این وزارت‌ها باید تمرکز داشته باشد. شما با توپ و تانک نمی‌توانید یک گروه فکری که مجهز با یک روایت دینی است را سرکوب کنید.

وجهه‌ی دوم که حکومت نمی‌خواهد جلو این افراطی‌گری را بگیرد، من دارم مشکوک می‌شوم که نکنه جانب حکومت به صورت آگاهانه، میدان را طوری آماده می‌کند که افراطی‌گری و تندروی فضا را چنان تیره و تار بسازد که یک جنبشی در درون افغانستان به‌ویژه در دانشگاه‌ها شکل بگیرد که اصلا دین را قبول نداشته باشند. در حال حاضر در افغانستان فضا را که می‌بینیم مقابله میان یک فکر افراطی مذهبی و سکولاریسم افراطیِ دین‌ستیز است. وقتی که حکومت در چنین فضایی دست به اصلاحات نمی‌زند، معنایش این است که می‌خواهد مردم به ویژه طبقه‌ی روشن‌فکر، به ستوه بیایند و بگویند که ما اسلام را از ریشه قبول نداریم. در غیر آن تغییر نصاب یک مضمون چقدر وقت و چقدر هزینه کار دارد.

صبح کابل: شما در حرف‌ها و نوشته‌های‌تان همواره گفته‌اید که در مساجد و مدارس افغانستان، افراطگرایانی وجود دارند که معاش از حکومت می‌گیرند؛ اما بر ضد حکومت و نظام فعلی تبلیغات می‌کنند، ممکن است کمی مستندتر حرف بزنید، شما سندی دارید؟

منصور: در اکثریت مساجد یک همنوایی و همفکری با گروه‌های افراطی وجود دارد، به‌ویژه شما یک‌بار در نمازهای جمعه بروید. ملاامامان در لابه‌لای حرف‌های شان و به ‌انواع مختلف بر ضد منافع کشور حرف می‌زنند؛ خدا این خارجی‌ها را نابود کند، خدا این یهود و نصارا را از سرزمین ما سرنگون کند، خدا حق را پیروز کند. این‌ها از جمله حرف‌های عادی هر ملاامام است؛ ترجمه‌اش این است که نیروهای خارجی بیرون شود و حق که به تفسیر آنان طالبان است، پیروز شود.

صبح کابل: پس به نظر شما حکومت چگونه جلو افراطی‌گری را در مساجد بگیرد؟

منصور: این کار به دستگیری چند فرد و چند ملاامام و چند استاد دانشگاه، از بین نمی‌رود. آن استاد که دستگیر شده، او با یک عقیده مجهز است. از دید آنان آمدن هر نوع تهدید و فشار بالای آنان، مقام‌شان را نزد خدا بالاتر می‌برد. سرکوب کردن این افراد از طریق زندانی کردن و تهدید کردن کار درستی نیست. در تاریخ افغانستان تره‌کی و حفیظ‌الله امین چنین کارهایی کردند؛ اما کارشان درست نبود. به ‌همین دلیل، حرف ما این بوده است که مدارسی در خود افغانستان زیر نظارت حکومت ایجاد شود که دیگر نیازی به رفتن به مدارس پاکستان و ایران نباشد و این مسأله هزینه‌ی هنگفتی را به‌کار ندارد.

با این حال ساختن مدارس در داخل افغانستان بسیار مهم است، یکی از شرایط مولوی شدن باید این باشد که در مدرسه‌ی داخلی درس خوانده باشد. بسیار جالب است که مولوی‌های فعلی ما در ایران و پاکستان درس خوانده‌اند و وزرات معارف ما بدون کدام بررسی و امتحانی که این‌ها چه خوانده‌اند، برای فعالیت آنان شهادت‌نامه‌ی عصری می‌دهد.

هنوز در ذهن اکثریت مردم افغانستان، انتخابات، مسایل زنان، تفکیک قوا، نظام جمهوری، رابطه با کشورهای خارجی و داشتن سفیر و تجارت با کشورهای غیر اسلامی، به یک معما مانده است. هنوز از  از آدرس یک نهاد مقتدر و با اعتبار دینی در افغانستان، برای مردم این مسایل بر مبنای دین واضح نشده است. به همین دلیل تا هنوز هم در ذهن بیشتر مردم ما در افغانستان، انتخابات حرام است، نظام جمهوری یک نظام کافری است و باید امارتی باشد، و در بخش روابط با کشورهای خارجی، سازمان ملل یک نهاد کفری پنداشته می‌شود و ده‌ها مثال دیگر. این مسایل کافی است که یک نصاب درسی شود و به جای نظام سیاسی اسلام فعلی در دانشگاه‌ها تدریس شود. مثلا مصوبات شورای امنیت از نگاه دین چه جایگاه دارد، اطاعت از آن جایز است یا نیست. آیا برای مسلمانان جایز است و دین برای آنان اجازه می‌دهد که در سازمان ملل که در خاک امریکا است، عضویت پیدا کنند و آیا پیمان امنیتی‌ای که با امریکا داشتیم، باید علمای ما از نگاه اسلام آن را برای مردم ما واضح کنند که آیا یک جامعه‌ی اسلامی می‌تواند با یک جامعه‌ی غیر اسلامی چنین پیمانی داشته باشد. این‌ها مسایلی جدی‌ای است که باید در چپتر نظام سیاسی اسلام در دانشکده‌ی شرعیات جای داده شود و روی آن بحث شود. با این کار هم استادان و دانشجویان معلومات‌شان بروز و بیشتر می‌شود و هم مضمون ثقافت اسلامی فربه می‌شود. این‌ها مسایل لاینحل نیست؛ اما کسی به آن توجه ندارد.

صبح کابل: گروه‌هایی مانند حزب التحریر و جمعیت اصلاح نیز گاهی در ردیف این گروه‌های افراطی قرار داده می‌شود، نظر و برداشت شما از این گروه‌ها چگونه است؟

منصور: هردو از جمله گروه‌های فعال افراطی است که بخشی از جوانان را تحت پوشش خود قرار داده‌اند. بسیاری این کارها در مواقعی، به نیت‌های خوب صورت می‌گیرد و جوانان ما به نیت توطئه این کارها را انجام نمی‌دهند، جز کسانی‌ که در پشت سر این قضیه وجود دارند می‌دانند که برای چه این‌کار را می‌کنند.

توقع ما از کسانی ‌که در این مورد می‌فهمند و آگاهی دارند، باید این طور قضایا را بشکافند و فضایی را برای بحث‌های آزاد آماده کنند. اشتباه ما این است که همه‌ی قضایا را از یک جنبه قضاوت می‌کنیم، غیر آن، سایر دیدگاها از نگاه مردم ما کفری است. از دیدگاه عقل‌گرایانی مثل معتزله، هیچ خبر نداریم. تنها آنان به نام کافر و مرتد پیش ما شناخته می‌شوند. فلاسفه همیشه در بین مردم ما محکوم بوده است. ما به خود اجازه نمی‌دهیم که در میان حکیمان بزرگ اسلام، از ابن سینا گرفته تا فارابی و از خواجه نصیر گرفته تا زکریای راضی، این‌ها چه فکر می‌کردند. دایره دید ما آمده زیر حاکمیت معدودی از شخصیت‌ها. از میراث اسلامی ما یک روایت را برگزیده‌ایم و تنوع و تکثر پنهان بوده است.

با این حال، جوانان به دلیلی که فکر می‌کنند عبادت خالصانه می‌کنند از خدا، به چنین جنبش‌ها، تسلیم می‌شوند.

صبح کابل: آقای منصور به‌عنوان آخرین سوال، حکومت باید چه کار کند که در کنار جنگ‌های نظامی، در جنگ نرم نیز موفق بدرخشد؟

منصور: از نظر نظامی، در حال حاضر مقاومت مردم ما بی‌نظیر است. ما چنین مقاومتی نه در تاریخ گذشته‌ی افغانستان داریم و نه نمونه‌ی آن را در سایر نقاط جهان. شما می‌دانید که یک سرباز ما تا کنون در هیچ جایی تسلیم نشده است و تا آخرین نفسش جنگیده است. معنایش این است که طرف مقابل هنوز بر قلب‌ها رخته نتوانسته است و سربازان و پولیس ما با حقانیت مبارزه خود ایمان دارند. اما در جنگ تبلیغاتی و روانی، طالب خود را بر حق نشان می‌دهند؛ طرف مقابل را مزدور و دست‌نشانده و کشور را اشغال‌شده نشان می‌دهند. ما در یک کلام گفته می‌توانیم که ما در جنگ نرم و جنگ روانی شکست خورده‌ایم و هیچ استراتیژی‌ای نه از سوی حکومت و نه از سوی جامعه‌ی جهانی در این بخش وجود ندارد؛ اما این باخت به این معنا نیست که میدان از دست ما رفته است. ما هر لحظه می‌توانیم این قضیه را بر عکس کنیم، چون امکانات، ظرفیت و استعدادهایش وجود دارد. این بُعد در پیروزی جنگ جاری افغانستان و در بقای این سرزمین، یک مسأله‌ی مهم است و این مصرف بسیار کلان از نگاه مالی ندارد. تنها چیزی که کار دارد، اراده، تشخیص و یک ستاد است؛ ستاد جنگ تبلیغاتی.