پهلوان‌بازی‌های پولیس با مردم بی‌دفاع!

طاهر احمدی
پهلوان‌بازی‌های پولیس با مردم بی‌دفاع!

طی چند روز گذشته، ویدیویی در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شد که محتوای زننده و آزاردهنده‌اش واکنش بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی را برانگیخت.
در این نوار کوتاه تصویری، فردی که لباس نظامی پوشیده و ظاهراً پولیس است، در نهایت خشونت و عقده‌مندی فرد دیگری را زیر دستانش گرفته و در حین لت‌وکوب موهای سرش را با شی تیزی قطع می‌کند.
آن‌طور که از گفته‌های این نظامی‌پوش در این ویدیو پیداست؛ ظاهراً فرد در حال شکنجه، به دلیل پاسخ نگفتن به زنگ تلفن افسر پولیس، این‌گونه مورد قصاوت و بی‌رحمی قرار گرفته است. دلیل این محکمه‌ی صحرایی، همان‌قدر که خنده‌دار و مسخره است، به همان اندازه وحشتناک و دلهره‌آور نیز است.
پیگیری کاربران شبکه‌های اجتماعی نشان داد که فرد شکنجه‌گر، «پهلوان مصطفا پغمانی» نام دارد و افسر برحال نیروی پولیس افغانستان است. هرچند که وزارت امور داخله، چندی پس از نشر این ویدیو خبر از بازداشت پهلوان پغمانی داد اما؛ به‌نظر می‌رسد این‌گونه رفتارها، نیاز به آسیب‌شناسی ژرف‌تری دارد.
در این نوشتار تلاش خواهد شد تا با توجه به عوامل اجتماعی، خشونت این پولیس مورد کاوش قرار گیرد.
چه چیزی مصطفا را ترغیب کرده تا پیشوند پهلوان را برای خودش برگزیند؟ پاسخ دادن به این پرسش ممکن است زیاد دشوار نباشد. کشتی‌گیری که در میان مردم بیشتر به نام پهلوانی شهره شده، ورزشی است که ریشه در تاریخ و فرهنگ این سرزمین دارد. از زمان‌های دور، نام پهلوان و پهلوانی با عیاری و جوانمردی گره خورده و بدیهی است که هر فردی دوست داشته باشد با لقب پهلوان او را صدا بزنند؛ اما در سال‌های پسین، آن‌چه وقار و ابهت «پهلوان» را پایین آورده، پهلوان‌ پنبه‌هایی‌اند که جز لقب پهلوان، هیچ نشانی از پهلوان در آنان دیده نمی‌شود. بیشتر این پهلوانان خودخوانده، جز از پوشیدن لباس‌های پاچه گشاد و کج راه رفتن و غروری کاذب، مگر چه دارند که خودشان را پهلوان می‌خوانند؟!
اگر عکس‌های مصطفا پغمانی را در رسانه‌های اجتماعی دیده باشید، او نیز در برخی از عکس‌هایش همین نشانه‌هایی را دارد که در بالا یاد شد.
نکته‌ی جالب توجه و قابل اهمیت این است که در میان عکس‌هایی که وزارت امور داخله از متهمین و مجرمین منتشر می‌کند؛ در میان اسامی تعدادی از آن‌ها، لقب پهلوان دیده می‌شود. با این اوصاف، باید بگوییم که ورزش پهلوانی که به ورزش پیامبران نیز مشهور است، از جایگاه و مقام خودش به‌شدت تنزل کرده و بازیچه‌ی دست جوانانی شده که تعبیر چندان درستی از پهلوانی به آنان داده نشده است.
مصطفا پغمانی در برخوردش با آن فرد، قبل از آن‌که در نقش یک پولیس باشد، خودش را به‌عنوان یک فرد خشن و زورگو بازتاب می‌دهد. زورگویی‌های خشونت‌آمیز افراد جامعه در علم جامعه‌شناسی زیر عنوان «کج‌روی» یاد می‌شود. به‌صورت عموم این رفتارها از منظر سه علم زیست‌شناسی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی مورد بررسی قرار می‌گیرد:
زیست‌شناسان مدعی‌اند که مجرمین به‌صورت عموم، خصوصیت کج‌روی را از والدین خود به ارث می‌برند. روان‌شناسانی که خود را پیرو فروید می‌دانند، وجود کج‌روی و جرم را حاصل روان رنجور (Amoral) یا شخصیت غیراخلاقی می‌دانند. به این صورت، از نظر این روان‌شناسان، اکثر کودکان به علت ماهیت روابط‌شان با والدین، هرگز برخی «خودداری»ها را یاد نمی‌گیرند؛ بنابراین، این دسته فاقد اخلاق سالم‌اند. باید توجه کرد که «روان‌رنجور»ها افراد کناره‌گیر و بی‌احساسی هستند که از خشونت، به‌خاطر خود آن لذت می‌برند. (گیدنز، ۱۳۹۰، ص: ۱۵۷).
جامعه‌شناسی، کج‌روی آدم‌ها را چندعاملی می‌داند. فردی که علاقه به خشونت و کج‌روی دارد، ممکن است در کودکی آسیب روانی دیده باشد و در عین زمان عوامل ارثی نیز داشته باشد. باید دقت داشت که کودکان و نوجوانانی که دارای بدن عضلانی و بزرگ باشند، معمولاً بیش‌تر از دیگران در خطر کج‌رو شدن قرار دارند. به این صورت، فرد، می‌تواند نوع اندامش را از والدین خود به ارث ببرد، نه این‌که خواص و ماهیت ذاتی و فکری خشونت‌طلبی را. کمااین‌که ممکن است، پدر فرد هم عضلانی باشد و هم با گذشته‌ی زورگویی‌اش مشهور باشد. آن‌وقت است که احتمال کج‌رو شدن فرد؛ به‌خصوص در محیطی به‌مانند کابل، بسیار زیاد است.
اگر توجه داشته باشید، هنوز از زورگویی و قلدری در کابل، به‌عنوان یک توانایی و قدرت‌نمایی، در میان شهروندان با آب‌وتاب یاد می‌شود. هرکسی پدرش رهبر است، مردم از پسرش نیز تقاضا دارند همانند رهبر باشد. کسی که پدرش پهلوان، قومندان، زورگو و یا چیزی دیگری باشد، مردم، نه‌تنها از او تقاضا دارند همانند پدرش باشد؛ بلکه به‌آسانی او را به‌عنوان زورگو قبول می‌کنند. مادامی‌که یک نقش از طرف جامعه برای یک شخص پذیرفته می‌شود، فرد خود نیز تلاش می‌کند به آن برسد؛ بخصوص در مواردی که آن‌ نقش از طرف اطرافیان فرد منفی پنداشته نشود.
یادم است که در یک مجلس، یکی باافتخار نقل می‌کرد که ما از بدمعاش‌های پغمان هستیم و کسی حریف ما نیست. حال شما تصور کنید، مصطفا هم خودش را پغمانی‌ای بداند که کسی نمی‌تواند حریفش باشد،‌ هم پهلوان بداند و هم خانواده‌اش در شخصیت پهلوانی او نقش داشته باشد، او چه برخوردی با شهروندان خواهد داشت؟ واضح است که چنین فردی جز زورگویی و برخوردهای خشن، چیز دیگری در برخوردهایش نخواهد داشت؛ مگر این‌که هرچه او گفت، همه سر به فرمانش فرود بیاورند. در شهر کابل جوانان زیادی هستند که به‌خاطر منسوب بودن به ولایت یا بخش خاصی از کابل، باافتخار خود را زورگو و قلدر معرفی می‌کنند که این مسئله در قالب چند جمله و یک نوشتار نمی‌گنجد و نیاز به بحث عمیق‌تری دارد.
اکنون به مسئله پهلوانی، پولیس بودن مصطفا پغمانی را هم اضافه کنید. با این تعریفی که جوانان کابلی از پهلوانی دارند؛ آمیخته‌ی پهلوان و پولیس چه خواهد شد؟ اصلاً، چه چیز باعث می‌شود که فردی با ذهنیت مصطفا پغمانی به صف نیروهای امنیتی بپیوندد؟ واضح است که چنین اشخاصی، نه با هدف خدمت به مردم که همانا اساسی‌ترین شعار پولیس ملی است؛ بلکه آنان می‌خواهند در کنار کسب درآمد، با اجازه‌ی قانون تفنگی برشانه داشته باشند و تفنگچه‌ای هم بر کمر تا اگر کسی نگاه چپ به آن‌ها بیاندازد، فی‌الفور محکمه صحرایی برپا کنند. درواقع، آن‌چه امثال مصطفا پغمانی دوست دارند، زورگویی و زیر سلطه درآوردن دیگران است. برای رسیدن به این هدف، چه جایی بهتر از پیوستن به نیروهای امنیتی است؟!
از طرف دیگر؛ پیوستن چنین اشخاصی به نیروهای امنیتی، می‌تواند جنبه‌های مثبتی هم به‌همراه داشته باشد. از یک‌طرف؛ این احتمال وجود دارد که نظم حاکم در پولیس بتواند بر کج‌روی این‌گونه افراد اثرگذار باشد و از سوی دیگر، یله بودن این آدم‌ها در جامعه، علاوه بر این‌که برای دیگران مضر و مخل است، می‌تواند خطرناک هم باشد.
آن‌چه پس از شامل شدن این افراد در نظام پولیس اهمیت می‌یابد این است که نظام از خشم و قدرت نهفته در این‌گونه افراد، نهایت سود را ببرد و نیرویی مسلکی و زبده تحویل جامعه بدهد.
در فیلمی که از «پالوان مصطفا پغمانی» نشر شده، او تنها یونیفورم نظامی دارد اما؛ کوچک‌ترین نشانه‌ای از او به‌عنوان یک پولیس مسلکی دیده نمی‌شود. درواقع، در آن ویدیو، یک آدم زورگو باصلاحیتی که از طریق دریشی نظامی و کارت پولیس برای خود تعریف کرده است، فردی را جزا می‌دهد؛ آن‌هم به‌خاطر جواب ندادن به تماس او!
مصطفا پغمانی تنها پولیسی نیست که این‌گونه با شهروندان برخورد می‌کند. تصور کنید اگر این ویدیو از رفتار مصطفا نشر نمی‌شد، آیا بازهم او بازداشت می‌شد؟! با آن‌که هرازگاهی چنین ویدیوهایی از رفتار پولیس، در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها منتشر می‌شود؛ اما ماهیت اعمال اجتماعی چنان است که درصد بالای چنین مواردی، پیگیری و حتا ثبت نیز نمی‌شود.
به‌عنوان مثال، دو سال قبل در مخمصه‌ا‌ی گیر کرده بودم و دو قومندان از من بازجویی می‌کردند. تنها خودم بودم و چند نفر پولیس در درون یک اتاق. با آن‌که یکی از قومندان‌ها ماستر نظامی بود؛ اما با خیال راحت دشنامم می‌داد و من به‌خاطر آن‌که نمی‌توانستم ثابت کنم که برخورد درستی با من نشده است، به هیچ جایی شکایت نبردم.
به‌خاطر جلوگیری ازاین‌گونه برخورد‌ها، نیاز است تا دستگاه‌های آموزشی نظامیان کشور آسیب‌شناسی شده و مراحل اجرای وظایف آن‌ها نیز مورد تحقیق قرار گیرد. پس از کشف خلأها و نکاتی که باعث بروز چنین واقعه‌هایی می‌شود، اقدامات لازم صورت گیرد تا از تکرار این‌گونه برخوردها جلوگیری شود.