پله‌هایی برای سقوط

زاهد مصطفا
پله‌هایی برای سقوط

عکسی از پشت بام یک خانه نشر شده که جسدی را چسپیده به کانکریت نشان می‌دهد؛ عکسی از هواپیمایی در آسمان که دو نقطه‌ی سیاه، در حال افتادن از آن است؛ وحشت در شهر راه می‌رود و میلیون‌ها تن، نفس در سینه، کنج خانه حبس شده اند؛ این تصویری از کابل است؛ از پایتختی که بیش از چهار دهه می‌شود با هر تغییر قدرت از یکی به دیگری، باید این تجربه را پشت سر بگذارد.

دو روز پیش، تصاویر ماهواره‌ای از میدان هوایی کابل، هواپیماهای در حال پرواز و نقطه‌های بی‌شمار کوری را در داخل و بیرون میدان هوایی نشان می‌داد؛ نقطه‌هایی کوری با سرنوشت کور که نقطه‌‌ی آن‌، خود را از سوراخ‌سمبه‌های هواپیماها آویزان و سپس در یک سقوط آزاد، سرنوشت شان را روشن کردند؛ سرنوشتی که در این‌جا، فقط با مرگ روشن شده است؛ با چسپیدن به زمین و برنخواستن. چهار دهه شد، جز مردگان و سیاست‌مداران، سرنوشت هیچ کسی در این کشور روشن نیست و مرگ تنها چیزی است که همه در جیب‌های شان پنهان کرده اند تا روزی تبدیل به نقطه‌ی روشنی شوند؛ به نشانه‌های که نشان بدهند، هیچ چه سر جایش نیست و همه چه، با مرگ روشن می‌شود.

بیش از چهار دهه شد، مرگ تنها چیزی است که همه چیز را روشن کرده؛ حق، با مرگ روشن شده و ناحق، نیز با مرگ؛ هر گروه و جریانی، مرگ را تنها وسیله‌ی رسیدن خواست‌هایش دانسته است؛ مرگ نقطه‌هایی کور، برای روشن کردن سرنوشت رهبران سیاسی تا کدام یکی بر کرسی می‌نشینند. سه روز پیش –یک‌شنبه ۲۴ اسد-، غنی با یک هواپیما پول که از بازی با این نقطه‌های کور به دست آورده بود، افغانستان را به قصد نامعلومی ترک کرد. در هنگامی که او آسمان کابل را ترک می‌گفت، مقام‌های نظامی حرف از تأمین امنیت شهر دادند و طالبان به رسانه‌ها گفتند که تا انتقال مسالمت‌آمیز سیاسی قدرت در کابل، نیروهای آن‌ها وارد شهر نخواهند شد. پس از چاشت همان روز، نیروهایی منسوب به طالبان در وسط کابل دیده شد و فرار غنی، فروریزی ساختار سیاسی و نظامی و زمینه‌ی ورود طالبان برای کنترل وضعیت را در رسانه‌ها دست به دست‌ کرد؛ وضعیتی که از کنترل خارج شده بود. حالا طالبان کنترل نظامی را به دست گرفته اند و دیروز، سخن‌گوی این گروه به رسانه‌ها گفته است که در مورد نام و ساختار نظامی بعدی، سیاست‌مداران تصمیم خواهند گرفت؛ سیاست‌مدارانی که بیش از چهار دهه شد، پیش از رسیدن توافق در مورد نظام، میدان را نظامی ساخته و نفس مردم را به سینه حبس کرده اند.

این، نتیجه‌ی ترس است؛ ترس و بی‌باوری که به اثر بدبینی بین رهبران سیاسی به وجود آمده. فرار غنی، اوج این بی‌باوری است؛ فرار ناموفقانه‌ی نجیب و فرارهای دیگری که تاریخ معاصر و گذشته‌ی افغانستان تعداد زیادی از آن را به ثبت رسانده. چهره‌ی این روزهای کابل، دیدنی و گریستنی‌ست؛ افراد مسلحی با چهره‌ها ولباس‌های متفاوت؛ برخی لباس سنتی به تن دارند و برخی یونیوفورم نظامی؛ لباس‌ها و چهره‌های متفاوتی که زمینه‌ی سوء استفاده را فراهم کرده و بر وحشت مردم افزوده است. تا کنون، گزارش‌هایی از وارد شدن افرادی در خانه‌های مردم نشر شده که طالبان آن را به گروه‌های استفاده‌جو نسبت داده اند؛ گروه‌هایی که خرده‌روایت‌های رسیدن به حق و ناحق به وسیله‌ی کشتار اند.

چند سال گفت‌وگو برای رسیدن به حق، هیچ نتیجه‌ای به دنبال نداشت؛ دست کم در سطحی که مردم بتوانند سر از آن دربیاورند. نه دولت قدمی پس گذاشت نه طالبان. هردو، در سطح، اصرار بر پیروزی مطلق داشتند و پیروزی مطلق، در بازی‌های سیاسی افغانستان، همواره پیروزی نظامی بوده نه سیاسی. غنی، تا آخرین لحظه که کابل را ترک کرد، تن به کنار رفتن به شرط آتش‌بس نداد و با فرارش، معامله‌ی نظامی را بر معامله‌ی سیاسی ترجیح داد.

سه روز پس از ورورد طالبان، ترس، اندکی جایش را به آرامش نسبی داده و کنفرانس خبری دیروزی ذبیح‌الله مجاهد از مرکز رسانه‌های حکومت در کابل، امیدواری‌هایی به وجود آورده که عفو عمومی و اشتراک زنان و مردان در تحصیل و کار، از نکات برجسته‌ی آن است. نکاتی که با توجه به ترس و بی‌باوری موجود، باورش برای میلیون‌ها تن که نفس در سینه حبس کرده اند، سخت است و برخی گزارش‌های نشرشده با استناد به منابع نامعلوم از سوی برخی رسانه‌های معتبر، این باور را سخت‌تر کرده است. طلوع نیوز، به نقل از یک منبع نامعلوم، با استناد به حرف‌هایی از ملا یعقوب، فرزند ملا عمر، نوشته که ملا هیبت‌الله، رهبر طالبان، گفته است تا تسلیم شدن احمد مسعود و فتح پنجشیر، طالبان با مردم برخورد خوب داشته باشند تا باعث قیام مردمی نشود. این منبع، گفته که رهبری طالبان پس از فتح پنجشیر، با رهبران سیاسی و کسانی که طی بیست سال به خانه‌های طالبان هجوم برده و آن‌ها را کشته اند، تصفیه حساب خواهد کرد؛  مجازات «دار» تا عبرتی برای دیگران شود. در فضای ملتهب به وجودآمده، نشر چنین خبری از سوی یک رسانه‌ی معتبر، وضعیت این روزهای افغانستان را به آرامش پیش از طوفان بدل کرده است. هیچ چیز، بعید نیست؛ چون تا کنون نیز بعید نبوده است. تاریخ معاصر افغانستان، پر است از اتفاق‌های غافل‌گیرکننده؛ وقایعی که مردم ترومای آن را به شکل‌های مختلفی روانی شده اند.

عکسی، از میدان هوایی کابل نشر شده که ده‌ها نفر را، روی یک راه‌پله‌ی سیار نشان می‌دهد؛ راه‌پله‌ای که انگار به هواپیمایی ختم می‌شده و پس از پرواز هواپیما، به بن‌بست خورده است؛ به بن‌بست فرار و سقوط آزاد که سرنوشت محتوم افغانستان است. کم‌تر کسی به یاد می‌آورد که در این جا، هدفی به سقوط مواجه نشده باشد. این راه‌پله، تصویر روشنی از تاریخ معاصر افغانستان است؛ از سعود برای سقوط و هر نظامی که این کشور تجربه می‌شود، فقط برای سقوط اوج می‌گیرد. این که پایان این سقوط کجاست، هنوز روشن نیست. برخی، خوش‌بین اند که برگشت طالبان، امکانی از تلفیق مساویانه‌ی سنت و مدرنیته است و برخی، آن را نابودی مدرنیته می‌پندارند که به نابودی هزران فرد، شغل و فرصت خواهد انجامید. وضعیت مردم را، می‌توانید از پای‌ آن‌هایی بگیرید که خود را از هواپیما آویزان کرده بودند؛ تا به سفر نامعلومی بروند؛ از دست آن‌هایی که در هواپیمایی به گمان خارج، سر از کندهار درآوردند؛ از میلیون‌ها نفری که به صدای تند قلب‌های شان گوش می‌دهند تا چه کسی دروازه‌ی خانه‌ی شان را می‌زند. طالبان، تنها گروهی است که فرصت کاهش این ترس را دارد؛ چون کنترل نظامی در دست آن‌ها است و اگر طالبان امروز با دیروز تفاوت بزرگی دارند، باید در عمل این تفاوت را نشان داده و وضعیت را به حالت عادی برگردانند.