روزمرگی کارگران روزمزد؛ «د گشنگی، مزه‌ی نان خشک از کبابم کده بالاس»

شبنم نوری
روزمرگی کارگران روزمزد؛ «د گشنگی، مزه‌ی نان خشک از کبابم کده بالاس»

ظهر یکی از همین روز‌ها، در پل سرخ ایستاده‌ام و به کارگران روزمزد خیره مانده‌ام. نزدیک به ۳۰ کارگر با چهره‌های خسته و افسرده، زیر نور آفتاب، کنار کراچی، بایسکل و دیگر ابزار کار ایستاده‌اند. همگی با چهره‌های نگران و منتظر به این سو و آن‌سو نگاه می‌کنند. شماری هم گرم قصه کردن باهم‌اند.
این افراد، صبح را به امید این‌که بتوانند کاری برای خود دست‌وپا کنند و نانی برای سفره‌ی شب فراهم کنند، از خانه بیرون می‌زنند.
در میان این افراد، مردی میان کراچی خود نشسته، با دو نفر کناری‌اش تکه نانی را که در دست دارند، چنان با شوق می‌خورد که انگار غذای دل‌خواه شان را یافته‌اند. پیش می‌روم و می‌پرسم که مزه‌اش چگونه است؛ با سراسیمگی در حالی که تلخ می‌خندد، می‌گوید: «د گشنگی مزه‌ی نان خشک از کبابم کده بالاس.» مرد کناری‌اش نیز با صدای بلندی می‌گوید: «پیداکردن نان خشک برایم از مرغ سوخاری کده لذیذتر است.»
حسین آقا -صاحب کراچی- که سرش را با دستمالی پوشانده و از چهره‌اش حدود ۴۵‌ساله به نظر می‌رسد، می‌گوید که تازه از هرات آمده و با کراچی‌ای ‌که برایش زکات داده‌اند، روزانه بار می‌برد تا صد افغانی یا کم‌تر از آن به دست بیاورد. او می‌گوید که ماه‌هایی هم شده که روز را کار کرده اما تنها شب ها نان خشک خورده است.
با این حال، زمانی که یک کار روزمزد نمی‌تواند، برای روزهای پی‌درپی کاری پیدا کند. او نه‌تنها خود که خانواده اش نیز ناچار است روزها و شب های زیادی را با گرسنگی سر کند.
حسین آقا، در حالی که در یک هفته‌ی آخر در شبانه‌روز تنها یک وقت غذا خورده است، می‌گوید: «بچا و دخترایمه گشنه خاو دادیم، تا صب خاو نشدن گریه می‌کدن، دلایمه جوش می‌کرد.»
در گوشه‌ی دیگری دورتر از حسین آقا، مرد قد بلندی با جثه‌ی لاغرش به سویم می‌آید؛ نامش را گل‌محمد می‌گوید؛ مردی که ۴۰ سال دارد و سرپرستی یک خانواده‌ی هشت‌نفری را به دوش دارد. او می‌گوید: «۱۵ تا ۲۰ روز میشه که اینمیجه میایم، هیچ. بیکار.» مکث کوتاهی می‌کند و به طرفم خیره می‌شود و می‌گوید که در حکومت حامد کرزی کار و بار خوب بود؛ اما از زمانی که حکومت جدید روی کار آمده، روزگارش هر روز بدتر از پیش می شود.


وقتی می‌خواهم از زندگی و وضعیت این روزهایش بیشتر بگوید، می‌گوید: «از وضعیت زندگی چه پرسان داری، د نان صبا و بیگاه خود بند استیم». در جریان حضورم در پل‌سرخ با کارگران زیادی صحبت کردم. هیچ یک دل خوشی‌ از زندگی‌شان ندارند. یکی از این کارگران با عصبانیت خطاب به رییس‌جمهور کشور، می‌گوید: «ای غنی گفت تغییرات میارم، اونه تغییرات آورد بر مردم، کلگی ره د قتل برابر کده. این وضعیت زندگی ماس.»
هر صبح کابل، صدها کارگر روز مزد، همراه با ابزار کارشان در چهارراه‌ها گرد می‌آیند تا بتوانند کار و پول ناچیزی برای گذران روزگار‌شان پیدا کنند؛ اما بیشتر شان شام با دست خالی به خانه بر‌می‌گردند .
آن سوی پل، مردی با پیراهن پر از رنگ‌های مختلف، کنار بایسکلش ایستاده، نامش را عبدالمحمد می‌گوید. عبدالمحمد ۴۶ ساله که سرپرستی خانواده‌ای ۱۰ نفری را به عهده دارد، با رنگ کردن خانه‌های دیگران، سعی می‌کند تا رنگ و بویی به زندگی خانواده‌اش بدهد. بخت اما همیشه با او یار نیست و روزهای زیادی را بدون این که کاری بیابد، با رنگ خستگی از شهر به خانه بر می‌گردد. «دو هفته، سه هفته اِله یک پیره او هم یک‌کاری بریم پیدا می‌شه که از ۴۰۰ و ۵۰۰ بالا نیست.»
در جریان مصاحبه‌ام با این کارگران، بیشترشان حکومت فعلی را عامل بیکاری‌‌شان می‌دانند. عبدالمحمد می‌گوید: «او دورای سابق بیخی خوب بود، خاکام کوت می‌کدیم، یک نان خوده پیدا می‌کدیم.»
از میان انبوه کارگران، مردی سریع به میان حرف او می دود و می‌گوید: «اینمیجه که حتا یک نان خیرات میایه، ۴۰ نفر از پشتش می‌دوه.» به تعقیب حرف‌های این مرد، عبدالمحمد دوباره می‌گوید: «همیالی برو یک نان از نانوایی بخر د دستت بگی داتا پشتت می‌دوه اقه مردم تباس، روزگارش خراب اس.»
این کارگران برای یافتن کار بیشتر روز را در خیابان خاک می‌خورند.
شرایط کرونایی و کاهش تمایل به ساخت و ساز باعث شده که کارگران روزمزد برای روزهای پی‌درپی نتوانند، کاری برای خود شان دست‌وپا کنند.
همه‌گیری ویروس کرونا، در کنار آسیب کلی‌ای که به جامعه وارد کرده است، امنیت غذایی کارگران روزمزد و خانواده‌های‌شان را با خطر جدی رو‌به‌رو کرده است.
یکی دیگر از کارگران، در حالی که روز از نیمه گذشته و هیچ کاری به دست نیاورده و ممکن است شام با دست خالی به خانه‌اش برگردد، می‌گوید: «د خانه خود می درایم، اولادی ما لق لق سیل می‌کنه، چیزی د دست ما نیس که بتیمش، تا که میگه بتی، هنوز د فرق اولاد خود یک مشت هم می‌زنیم؛ برو بچیم ندارم.»


هر یک از این کارگران مسئولیت خانواده‌ا‌ی را به دوش دارند که باید به آن برسند، در حالی که از بیکاری با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم می‌کنند؛ پیداکردن یک قرص نان برای‌شان حکم مرغ سوخاری شده را دارد؛ اما همین هم گاهی مهیا نیست.
در کنار دیگر دشواری‌های ناشی از بیکاری و فقر، شماری از این کارگران از روز‌هایی قصه می‌کنند که وقتی به یکی از آشنایان‌شان بر می‌خورند، فرار می‌کنند تا آن‌ها از بی‌پولی شان چیزی نفهمند.
ملا جان یکی از این کارگران، می‌گوید: «مهمان ر د هزاران رقم رد کدیم که باش پیش مهمان کم نیایم، دوست و آشنا ر که می‌بنیم، می‌زنیم د یک راه دیگه خوده، از روی چه مهمان کنیم، چه داریم؟»
ساعت، ۴ عصر را نشان می‌دهد و هوا کم کم رو به سرد شدن می‌رود. در چهارراه بره‌کی به جوان دست‌فروشی بر‌می‌خورم. او که ۳۵‌سال دارد، خودش را شاه لالا می‌گوید و تنها نان‌آور خانواده‌‌ی هشت نفری‌اش است.
شاه لالا که سنجد می فروشد، می‌گوید که در سال های اخیر اگر در هفته، ۲۰۰ تا ۳۰۰ افغانی فروش داشته باشد، برایش زیاد است. «مردم پیسه نداره؛ مثلاً امروز هم، حتا دس‌لاف نکدیم.»
در ۲۸ سرطان سال روان، هم‌زمان با گشایش برنامه «دسترخوان ملی» رییس‌جمهور غنی اعلام کرد که ۹۰ درصد مردم افغانستان زیر خط فقر دو دالری زندگی می کنند.
هم‌چنان در پنجم دلو همین سال، کریمه حامد فاریابی، وزیر اقتصاد در برنامه حساب‌دهی دولت به ملت، گفت که میزان فقر در افغانستان بر اساس آخرین سرشماری در شهرها ۴ درصد و درمیان کوچی ها ۳ درصد افزایش یافته است.
وزیر اقتصاد در این برنامه تأکید کرد که حکومت موضوع کاهش فقر را در صدر اولویت‌های خویش قرار داده واین وزارت به‌منظور هماهنگی در جهت کاهش فقر، اطمینان از مؤثریت سرمایه‌گذاری‌های دولت و نهادهای غیردولتی در سطح کشور تمرکز کرده است.
عبدالفتاح عشرت احمدزی، سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی، به روزنامه‌ی صبح کابل، می‌گوید که از هشت و نیم تا نه میلیون افراد واجد شرایط کار، نزدیک به ۱.۹ میلیون آن بیکاراند.
با این حال، بررسی دقیقی در این زمینه انجام نشده است، احتمالاً شمار شهروندان بیکار بیش‌تر از رقمی است که وزارت کار و امور اجمتاعی می‌گوید.