امریکا و خروج کامل نيروهایش از افغانستان

صبح کابل
امریکا و خروج کامل نيروهایش از افغانستان

نویسنده: ادیب شریف

بر بنیاد توافقی که در ماه فبروری سال ۲۰۲۰ میان امریکا و طالبان در دوحه امضا شد، قرار است سربازان امریکایی تا ماه می سال ۲۰۲۱ به‌طور کامل افغانستان را ترک کنند. چنین خروج زودهنگامی منجر به آغاز زنجیره‌ای از وقایع خواهد شد که یک‌بار دیگر افغانستان را به لانه تروریزم تبدیل می‌کند. تروریزمی که درنهایت دامن ایالات‌متحده را نیز خواهد گرفت.
تا دسامبر سال ۲۰۲۰ حدود ۴۵۰۰ سرباز امریکایی در افغانستان حضور داشتند. آن‌ها ماموریت‌های خاص و محدودی را انجام می‌دادند؛ مبارزه با تروریزم جهانی، جلوگیری از شکل‌گیری پناهگاه‌های امن برای القاعده، متوقف کردن حملات تروریستی علیه امریکا و همکاری با نیروی‌های امنیتی افغانستان در زمینه‌های آموزش، کمک و مشوره‌دهی، ازجمله اهداف این مأموریت بوده است.
ترامپ در روزهای پایانی ریاست جمهوری‌اش با وجود آن‌که کنگره قانون جدید عدم خروج را تصویب کرده بود، اما نخست دستور خروج ۲۵۰۰ سربازش را صادر کرد و طرح خروج کامل نیروهایش را نیز حتمی و جدی خواند. بعد از ترامپ اداره جدید بایدن گفته است که تصمیم خروج به گونه شتاب‌زده و بدون فکر استراتژیک، آینده‌‌نگری و یا بررسی اتخاذ شده است.
امرالله صالح معاون نخست ریاست جمهوری در مصاحبه‌ی اخیرش با یکی از رسانه‌های بیرونی گفته است که «ماموریت و هدفی را که امریکا در افغانستان به مقصد مبارزه با تروریزم و دهشت افگنی آمده بود تا هنوز تمام نشده است»، لیندسی گراهام سناتور جمهوری‌خواه و کارکشته امریکایی خروج نیروهای امریکایی را از افغانستان بدون موقع و غیرضروری خواند و گفته است که «طالبان به تعهدات خود عمل نکرده‌اند و توافق‌نامه دوحه را نقض کرده‌اند»، «همچنان حضور نیروهای امریکایی را در افغانستان جدی و مهم خوانده و خروج را به اساس شرایط و وضعیت و زمان مناسب بیان کرده است.
این در حالی است که به باور کارگزاران اداره بایدن از آن‌جا که به اساس توافق‌نامه میان ایالات‌متحده و طالبان عمل صورت نگرفته است و طالبان به نقض این توافق‌نامه متهم شده‌اند، خروج شتاب‌زده و بدون تدبیر استراتژیک منتج به موارد زیر می‌گردد
۱: احیا تروریزم جهانی و جهادگران خطرناک؛
۲: به میان آمدن خلای امنیتی؛
۳: وارد کردن صدمه بزرگ به شهرت ایالات‌متحده؛
۴: بی‌ثباتی منطقه مجهز با سلاح هسته‌ای
قرار گرفتن امریکا و اروپا در معرض حمله و خطر جدی تروریزم؛
۵: از دست رفتن دست‌آوردهای بیست سال گذشته در افغانستان.
درنهایت اداره جدید امریکا_ بایدن در بحبوحه ماندن یا رفتن!
بایدن ازجمله سیاست‌گذاران امریکایی صدای مخالف پالیسی دولت‌سازی در افغانستان در دوران ریاست جمهوری اوباما و استراتژی جنگ ضد شورشگری نظامیان آن کشور در افغانستان بود. ولی طرفدار ترک کامل افغانستان و سازش با قاتلان سربازان امریکایی نبود. جو بایدن طرفدار ایجاد یک حکومت غیرمتمرکز و استراتژی جنگی ضد تروریستی در افغانستان بود و هنوز بر موضع قبلی خود نیز استوار است. آنچه را پروژه ترامپ – خلیل‌زاد به بار آورده است، سازش با تروریزم، واگذاری افغانستان به تروریست پروران منطقه و به حاشیه راندن کامل دولت افغانستان است که بایدن نمی‌تواند به‌آسانی با آن کنار بیاید. جو بایدن می‌خواهد از جنگ پایان‌ناپذیر افغانستان پا پس بکشد؛ ولی نمی‌خواهد افغانستان را به رقبای جهانی و منطقه‌ای امریکا به‌طور کامل واگذار کند. بایدن معتقد بر این است که نمی‌توان ملت چندپارچه‌ای چون افغانستان را با سیاست‌مداران ناکارا، خودمحور و قوم‌گرا سر از نو ساخت و آن را در اطراف یک مرکزیت قوی جمع کرد و متحد نگه داشت؛ ولی می‌شود با ایجاد یک دولت غیرمتمرکز آن را حفظ کرد.
امریکا هزینه بزرگ جانی و مالی در افغانستان پرداخته است. بیش از ۲۴۰۰ سرباز امریکایی پیچیده در تابوت‌ها به ایالات‌متحده برگشته و به‌جای خانه‌های‌شان به گورستان‌ها رفته‌اند. بیش از بیست هزار سرباز دیگر هنوز رنج جراحات برداشته از جنگ افغانستان را درد می‌کشند و از یک زندگی بارور و امیدوار محروم شده‌اند. مردم امریکا مالیه خود را که بیش از هشت‌صد بیلیون دالر مخارج این جنگ را با کار شاقه و صرفه‌جویی در زندگی روزانه‌شان پرداخته‌اند. دولت‌های وقت و دستگاه نظامی و استخباراتی امریکا، این‌همه قربانی را، بهای جنگ علیه تروریزم و تأمین امنیت ملی امریکا و متحدان بین‌المللی‌اش تبلیغ می‌کردند. بی‌تردید که در بازار مکاره‌ی سیاسی، عوام‌فریبی ابزاری است بس مؤثر؛ ولی دستگاه‌های قدرتمند نظامی و استخباراتی امریکا، به‌عنوان نهادهای پایدار و پایبند بر سلسله اصول و موازین بنیادین، نمی‌توانند به‌آسانی بر خون و خاطرات هزاران هم‌سنگر و هم‌دفتر خود خط نسیان و بطلان بکشند. چنین است که فرماندهان بزرگ ارتش امریکا، مخالفت‌های‌شان را با پالیسی ترامپ و خلیل‌زاد در رابطه با افغانستان پنهان نداشته و هرازگاهی بی‌باوری‌شان را به نحوی ابراز داشته و حتا نگرانی و مخالفت‌شان را در اختیار کنگره قرار داده‌اند. پروژه ترامپ – خلیل‌زاد انتخابات‌محور بود و خوشبختانه حالا به انقضا رسیده است. جو بایدن نیاز ندارد تا مسئله جنگ و صلح افغانستان را از دید انتخابات ببیند. بایدن گوش شنوا بر داده‌های دستگاه‌های استخباراتی، نظامی و دیپلماتیک امریکا که منافع درازمدت و استراتژیک امریکا را در منطقه در مرکز اهداف و برنامه‌ریزی‌شان قرار می‌دهند دارد. توافق‌نامه خلیل‌زاد با طالبان منافع استراتژیک و درازمدت امریکا را در منطقه نه‌تنها تأمین نمی‌کند، بلکه مخاطرات بزرگ‌تری به آن می‌افزاید. اداره جو بایدن ناگزیر است، مسئله افغانستان را از روزنه جدیدی موردتوجه قرار دهد؛ روزنه‌ای که منافع درازمدت و استراتژیک امریکا را تأمین کند. چنین است که دایه‌های سیاسی طالبان در منطقه، با درک از اوضاع، آن‌ها را به مانورهای دیپلماتیک و سیاسی هدایت کرده‌اند. شرفیاب شدن طالبان در دربار تهران و مسکو گواه بر این تپش‌ها و تنش‌های تازه ایجاد شده در رابطه به آوازه‌های صلح افغانستان است.
در ضمن سفرهای صورت گرفته طالبان به ایران، روسیه و پاکستان برای رسیدن به هدف از سه گزینه به‌صورت هم‌زمان استفاده می‌کند. این گزینه‌ها زیر نام دیپلماسی تهدید و فشار قابل‌بررسی است.
گزینه اول، تشدید خشونت‌ها است. این گروه قصد دارد، با توسل به خشونت، امریکا را به حفظ توافق‌نامه دوحه و رعایت آن وادار کند. به تصور طالبان، فشار نظامی بر دولت، باعث خواهد شد که امریکا به رعایت توافق‌نامه دوحه به‌عنوان تنها راه‌حل پایان جنگ افغانستان متعهد بماند. البته این گروه متوجه آن نیست که تشدید خشونت‌ها می‌تواند نتیجه معکوس هم بدهد. بااین‌حال، طالبان قبلاً با استفاده از خشونت در باج‌گیری سیاسی موفق بوده‌اند.
گزینه دوم، توقف گفت‌وگوهای صلح افغانستان است. با توقف این مذاکرات، اهداف امریکا که ترک افغانستان و سازش سیاسی بین طرف‌های جنگ و توافق روی نظام سیاسی تازه است، به دست نخواهد آمد. ادامه جنگ هم‌زمان با توقف مذاکرات، امریکا را برای یک دوره نامشخص دیگر در جنگ افغانستان مصروف نگه خواهد داشت. بدیهی است که برنامه‌ریزی قبلی امریکا درباره افغانستان در این حالت مختل خواهد شد. درصورتی‌که دولت بایدن به برنامه دولت ترامپ وفادار بماند، تشدید خشونت‌ها و توقف مذاکرات می‌تواند آسیب جدی به این برنامه وارد کند. تصور گروه طالبان این است که اگر برنامه خروج برای امریکا جدی باشد، از وارد شدن به فصل تازه‌ای از جنگ پرهیز خواهد کرد.
گزینه سوم، خلق تهدیدات تازه برای امریکا از راه توافق با کشورهای رقیب امریکا در منطقه است. گروه طالبان باور دارد که امریکا نگران اتحاد این گروه با کشورهای نظیر روسیه و ایران است. به همین دلیل، هیئت این گروه با سفر به این کشورها برای امریکا یادآوری کرد که اگر به تعهداتش عمل نکند، می‌تواند با رقیبان جهانی و منطقه‌ای این کشور وارد تعامل شود. به تصور طالبان، این یادآوری می‌تواند امریکا را که نگران قرابت این گروه با روسیه و ایران است، از تصمیم بازنگری توافق‌نامه دوحه باز دارد.
در کنار این سه گزینه، طالبان درصدد همراه کردن کشورهای همسایه افغانستان با خود است. پاکستان که از حامیان سابق طالبان است، رابطه تنگاتنگ خود با این گروه را حفظ کرده است.
سفر هیئت طالبان به پاکستان نوعی تجدید تعهد بین دو طرف بود. هیئت طالبان در سفرش به ترکمنستان نیز هدفی جز همراه کردن این کشور با خود ندارد. ترکمنستان در مواجهه با طالبان همیشه از در احتیاط پیش آمده است و علاقه شدید به سازش این گروه با دولت افغانستان دارد. این یک چانس خوب برای طالبان به هدف حفظ روابط دوستانه با ترکمنستان است.
درنهایت، از هر منظر ضروری است که امریکا متعهد خویش یعنی مردم افغانستان را از یاد نبرد. ایالات‌متحده و جهان در طول بیست سال گذشته سرمایه‌گذاری‌های قابل‌توجهی در هر دو بخش؛ خون و گنج در افغانستان انجام دادند. نزدیک به یک تریلیون دلار هزینه شده است، هزاران سرباز امریکایی و ناتو قربانی شده و بیش از پنجاه‌هزار سرباز افغان برای برقراری دموکراسی، امنیت، فراهم کردن زمینه آموزش دختران و توانمندسازی زنان برای شرکت در جامعه، جان‌‌شان را از دست دادند. درحالی‌که دست‌آوردها قابل‌توجه است، اما شکننده نیز است. بااین‌حال، خروج زودهنگام قطعاً منجر به بازگشت یک رژیم استبدادی جهادی طالبان، هدر دادن تمام این فداکاری‌ها و دست‌آوردها خواهد شد.
برای برقراری صلح و تطبیق توافق‌نامه، امریکا باید طالبان را ملزم به آتش‌بس کامل کند. معامله باید یک مکانیسم تأیید قوی برای انطباق داشته باشد. برای مذاکرات صادقانه صلح، مهم است تا مذاکره‌کنندگان متناسب با واقعیت‌های موجود حرف بزنند.
طالبان باید روند خلع سلاح و ادغام مجدد را پشت سر بگذراند، طالبان باید موافقت کنند که به حقوق زنان، حقوق بشر بین‌المللی احترام بگذارند، قطع روابط با القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی و تهدیدی برای ملت‌های دیگر ایجاد نکنند، با اجرایی شدن این موارد احزاب باید در مورد تشکیل یک دولت مشارکتی آینده بر اساس انتخابات عادلانه و آزاد به‌عنوان جدول زمانی در قانون اساسی افغانستان بحث و گفت‌وگو کنند، امریکا باید در طول این روند با نیروی باقی‌مانده خویش در افغانستان باقی بماند تا از اجرای این پروسه نظارت کند دولت آینده باید اعضای طالبان را در خود به‌عنوان بخشی از یک تلاش ادغام مجدد ملی شامل کند نه به‌عنوان یک بخش کاملاً حاکم بر تمامی امور حکومتی همانند سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱م.
بایدن یا به اساس توافق‌نامه دوحه میان امریکا و طالبان تا آخر ماه می ۲۰۲۱ نیروهایش را از افغانستان کاملاً بیرون خواهد کرد. یا این‌که اینجا می‌ماند و برای مبارزه با تروریزم و برای جلوگیری از خطر و تهدید احتمالی تروریزم بر سرزمین امریکا، قدرت‌نمایی در برابر رقبای امریکا (ایران، چین و روسیه)، با همکاری‌اش با حکومت افغانستان و تقویت دستگاه دفاعی و امنیتی این کشور ادامه خواهد داد و برای سرکوب هراس افکنان جدی‌تر و قوی‌تر به‌پیش خواهد رفت.