استـراتـژی چیسـت؟

صبح کابل
استـراتـژی چیسـت؟

تحول و سیر تاریخی مفهوم استراتژی

نویسنده: سهیلا سما

بخش نخست
مفهوم استراتژی نیز مانند بسیاری از مفاهیم دیگر بر اساس شرایط زمانی و مکانی تعاریف وتعابیر متعددی شده. استراتژی در گفتمان سیاسی کشورها و فضای بین‌المللی، جایگاه مهم را برای خود اختصاص داده است. مطالعه و بحث در باره‌ی مسایل استراتژیک کنونی، در مرحله‌ی اول به فهم مسایل استراتژیک و درک تاثیر و گستره‌ی آن و میزان تاثیرپذیری جوامع از آن نیاز دارد.
مفهوم استراتژی تحولات بسیاری داشته است و به صورت تدریجی و در گذر زمان، از معنای نخستین خود فاصله گرفته است. امروز مسایلی نه تنها نظامی و امنیتی، بلکه بخش‌های مهم دولت‌داری، اداره‌ی جوامع و نیز کلید فهم و مورد بحث، بخش مهم از مسایل بین‌المللی است. درعصر کنونی مسایل استراتژیک بر سرنوشت کشورها تاثیرگذار بوده و در جوامع تغییرات بزرگ و بنیادی به وجود می‌آورد و یا هم حیات جامعه را در معرض خطر قرار می‌دهد. فهم جامعه با فهم مساله‌ی استراتژیک پیوند حساس و قابل ملاحظه‌ای دارد. بهره‌گیری از فرصت‌ها و مدیریت مشکلات، بحران‌ها و تهدیدهای فرارو مهم‌ترین بخش این فرایند است.
افغانستان به مثابه‏ی یک کشور تاثیرگذار و آسیب‏پذیر، هم‌واره درمعرض استراتژی‌های بزرگ قرار گرفته که دهه‌های متوالی حیات فرد، شهروندان، اداره‌ی جامعه و سیاست از آن متاثر شده است. در این نوشتار با تمرکز بر تعریف مفهوم استراتژی، به دنبال این خواهم بود که با بررسی تاریخی تحولات این مفهوم، ابهامات و پیچیدگی‌های موجود در تعاریف آن را آشکار کنم.

مفهوم واژه‌ی استراتژی و کاربرد آن
در نخست باید یادآور شد که اصطلاح استراتژی که امروزه برای ابعاد و فعالیت‌های دیگر سیاسی و اجتماعی تلقی می‌شود، از شروع تاریخ‌چه و کاربرد آن، استراتژی اصطلاحی نظامی بوده که در مفهوم سنتی به هنر و فن طرح‌ریزی، ترکیب و تلفیق عملیات نظامی برای رسیدن به جنگی مشخصی اطلاق می‌شود.
به طور کلی، علوم نظامی، یعنی مطالعه و کاربرد قواعد و اصول جنگی که برای نیل به موفقیت در عملیات نظامی طراحی می‌شود، از دو شاخه‌ی اصلی تشکیل می‌شود؛ استراتژی -در مفهوم خاص به عملیاتی نظامی در سطح وسیع و تکتیک – عملیاتی نظامی در سطح محدود دلالت دارند.
واژه‌ی استراتژی ریشه‌ی یونانی دارد که از srategemaکه خود از strategos به معنای ژنرال ارتش است، گرفته شده است. بنا بر این واژه‌ی استراتژی به معنای هدایت ارتش است.
به لحاظ تاریخی نیز عنوان افسران نظامی عالی‌رتبه‌ی ارتش بیزانس بوده که یک منطقه‌ی نظامی با یک سپاه نظامی مدرن تحت فرمان آن‌ها قرار داشته است. معمولا strategos حاکم منطقه‌ای نظامی بود که نیروهایش را در آن‌جا گرد می‌آورده؛ یا پایگاه نیروهایش را در آن‌جا قرار می داد؛ اما در عمل strategem به مفهوم هر اقدام یا مانوری اطلاق می‌شود که هدف آن غافل‌گیری دشمن باشد و در نتیجه استراتژی نیز یک روش، طرح یا strategem برای نیل به یک هدف تعریف شد.
مفهوم و معنای استراتژی اما قبل از این که از یونان بیاید، «سون تزو» استراژیست نظامی چینی در کتاب خود زیر عنوان «هنر جنگ» در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح نوشته است، که به ‌عنوان اولین کتاب در مورد استراتژی شناخته می‌شود.
این کتاب همه جنبه‌های جنگیدن را پوشش می‌دهد و شمار زیادی از استراتژی‌های نظامی را که امروزه الهام‌‌بخش سیاست‌‌مداران و تجار است، ارایه می‌کند. سون تزو، رهبر را کسی می‌داند که هوش و ذکاوت خود را در دست‌یابی به اهداف بزرگ به کار می‌گیرد و همه نیروها در این جهت تلاش می‌کنند که این همان اساس راه‌برد است.
کلاوزویتس اندیش‌مند نظامی پروس، می‌گوید که استراتژی فن استفاده از نبرد برای دست‌یابی به اهداف جنگ است.
«فون مولتکه فلید» مارشال آلمانی که خالق مانورهای نوین میدان‌های جنگی شناخته می‌شود، می‌گوید: «استراتژی انطباق عملی ابزاری است که یک ژنرال برای نیل به هدف مورد نظر در اختیار دارد.» لیدل هارت نیز بر این باور است که استراتژی هنر توزیع و به‌کارگیری ابزار نظامی برای تامین اهداف سیاست است.
آندره بوفر می‌گوید: استراتژی هنری است که در آن می‌توان مسایلی را که از برخورد دو اراده‌ی متضاد بروز می‌کند، شناسایی کرد و در نتیجه‌ی شناخت کامل این مسایل، روشنی اتخاذ کرد که حد اکثر بهره‌مندی حاصل شود.
امروزه در کنار استراتژی نظامی، از استراتژی ملی بحث می‌شود که به معنای هنر علم و توسعه و استفاده از منابع سیاسی، اقتصادی، روانی، اجتماعی و نظامی مورد نیاز در زمان جنگ و صلح برای تامین بیش‌ترین حمایت از سیاست‌های ملی و در صورت وقوع جنگ و افزایش احتمال پیروزی و پیامدهای مساعد آن است.
این مفهوم از میانه‌ی قرن بیستم وارد زبان فارسی شده است و پیش از آن اصطلاح عربی سوق‌الجیشی، به جای آن به کار می‌رفت. سوق‌الجیشی، به معنای محل عبور ارتش، برگردان دقیقی برای استراتژی نیست. در دهه‌های اخیر اصطلاح فارسی راه‌برد معادل استراتژی رایج شده که بیش‌ترین استفاده را از سوی کاربران داشته است که نزدیکی معنایی بیش‌تری با اصطلاح استراتژی دارد. استراتژی در فرهنگ فارسی معین نقشه و هدایت عملیات جنگی، ترفند و راه‌برد معنا شده است.

سیر تاریخی مفهوم استراتژی و تغییرات به‌وجودآمده در آن
از آغاز زندگی انسان‌ها تا امروز، کشمکش، نزاع و جنگ جزو زندگی اجتماعی بشر بوده و با گذشت زمان تنها صورت آن متغیر و بزرگ شده است. تاریخ جنگ بر می‌گردد به هستی و تولد وجود انسان‌ها در روی زمین. از سویی هم انسان‌ها هم‌واره در چگونگی پایان‌دادن جنگ و دست‌یافتن به آرامش و امنیت نیز از ابتدا تا اکنون دغدغه‌هایی داشته اند و می‌توان گفت؛ جنگ هم‌واره بخش اجتناب‌ناپذیر واقعیت‌های زندگی و دادوستدی غیر قابل پیش‌بینی بوده است.
در ادامه به طور فشرده به سیر مسایل نظامی و استراتژی در دوره‌های مختلف؛ دوران باستان، یونان باستان، مشرق‌زمین، قرون وسطی، عصر جدید و رنسانس را به بررسی خواهم گرفت.
در چین باستان، می‌توان سون تزو -قرن ۵ ق.م- را برجسته‌ترین متفکر استراتژی خواند.
کتاب او به نام «هنر جنگ» حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده است. او در اثر خود، بر نقش فریب در جنگ تاکید می‌کند. تفرقه‌افکندن میان دشمنان و خنثاکردن نقشه‌های آن‌ها بعد دیگری است که سن تزو به آن توجه دارد. در جنگ باید بین حاکم و وزیر، کهتر و مهتر و رییس و مرئوس فاصله انداخت؛ تخم نفاق پاشید و اسباب سرنگونی دشمن را فراهم آورد. هنگامی که دشمن در انزوا قرار بگیرد و روحیه‌ی خود را از دست بدهد، اراده و مقاومتش را از دست خواهد داد و به این ترتیب می‌توان بدون جنگ بر ارتش دشمن پیروز شد.
اثر معروف سن تزو، هنر جنگ را یکی از منابع اصلی نظریه‌های استراتژیک مایوتسه دون و دکترین ارتش خلق چین می‌دانند و این اثر در بیش‌تر دانشگاه‌های جهان که رشته‌ی مطالعات استراتژیک و مطالعات امنیتی دفاعی تدریس می‌کنند، منحیث یکی از رشته‌های اصلی و مواد درسی برای شاگردان تدریس می‌شود.

دوران باستان
توجه به مسایل نظامی و جنگی از ویژگی‌های تمدن‌های غرب و شرق باستان بوده است. بسیاری از استراتژی‌های نظامی امروز متاثر از استراتژی‌های جنگی و نظریات استراتژیست‌های باستان است. جنگ در عصر باستان، به شیوه‌های غارت شهرها و روستاها و کشتن ساکنان مناطق مسکونی، سوزاندن خرمن‌ها و شکنجه‌ی سخت برای مردم معمول بوده و اساس هنر جنگی آن‌ها، حمله‌ی برق‌آسا، ایجاد تفرقه در صفوف دشمن و از پا درآوردن گروه‌های متفرق بود.
علاوه بر به‌دست‌آوردن غنایم، اهداف جنگ؛ غارت‌گری، تامین منابع مالی و مهم‌تر از همه، کشورگشایی و استعمار، برقراری امنیت مورد نظر امپراتوران، آبادکردن کشور و توسعه‌ی آن و نمایش قدرت بود. دفع خطرها و تهدیدهای احتمالی دولت مقتدر، از اهداف جنگ بود.
سلاح‌های رزمی این دوران، عموما نیزه، تیر و کمان، فلاخن و سایر ابزاری بود که از دوران شکار ماقبل تاریخ توسعه یافته بودند. در جنگ‌های تن‌به‌تن از سلاح‌هایی؛ مانند شمشیر، چماق، گرز، تبر و چاقو استفاده می‌شد.

یونان باستان
یونان در زمینه‌ی نگارش استراتژی نظامی در عهد باستان، در مقایسه با سایر مناطق بی‌نظیر است. ریشه‌ی بسیاری از مسایل بنیادین در تفکرات استراتژیک امروز در آثار هومر، توسیدید و گزنفون یافت می‌شود.
دو کتاب الیاد و اودیسه‌ی هومر، شاعر بزرگ یونانی، از مهم‌ترین آثار حماسی یونان باستان است.
در تفکر استراتژیک یونان باستان، هدف وسیله را توجیه می‌کند. حیله و نیرنگ فقط با نتایج آن ارزیابی می‌شود. آن‌ها از انواع نیرنگ‌ها را برای فریب دشمن در جنگ‌ها استفاده می‌کردند. نیروی نظامی روم باستان موثرترین ارتش جنگی تاریخ بشر بوده است که توسعه‌ی بسیاری از تدابیر نظامی نسل‌های بعدی متاثر از آن است.
هم‌چنین، در مشرق‌زمین نیز در چین و هند باستان مسایل نظامی بررسی می‌شد. چین پس از سقوط سلسله‌ی «چو-Chou، ۴۰۰ ق م» به قلمروهای متعددی تقسیم شد که همه در حال جنگ بودند. این قلمروها با همه نیرو با هم‌دیگر می‌جنگیدند، ارتش‌های حرقه‌ای ثابت و ژنرال‌های متخصص تربیت کرده بودند.
چینی‌ها در برابر ملت‌های دیگر، نوع سیاست مبتنی بر انزواطلبی را اختیار کرده بودند. بر همین اساس، برای شان حفظ خود و چین بیش از هر مساله‌ی دیگری اهمیت داشته است.
ساخت دیوار چین نمونه‌ی عینی این مدعا است که حالت انفعالی نیز دارد؛ یعنی نوعی راه حل مبتنی بر صلح و آرامش و پرهیز از خشونت برای حل مساله‌ی نظامی است.
در هند باستان امر نظامی؛ مانند عنوان جنگ و سایر امور مربوط به آن، درون سیاست یا در پایان آن قرار داشت؛ گاه نیز امر سیاسی گاه امر نظامی تمام سیاست را در بر می‌گرفت؛ گاهی هم مترادف آن صورت می‌گرفت.
در کتاب قانون مانو که در حدود ۱۰۰ ق.م نوشته شده، در باره‌ی رعایت انصاف و مروت در جنگ توصیه شده است. بر اساس این کتاب، جنگ‌جوی شرافت‌مند، کسی است که به دشمن خود هنگام خواب و یا زمانی که زره ندارد، حمله نمی‌کند و در وقت فرار از کشتن آن در می‌گذرد.