گروه بعدی کیست؛ داعش یا القاعده؟

زاهد مصطفا
گروه بعدی کیست؛ داعش یا القاعده؟

در حالی که تنها نام آشنا در جنگِ مستقیم با دولت افغانستان، طالب است؛ شورای امنیت سازمان ملل، در گزارش تازه‌ اش از جابه‌جایی نیروهای داعش در اطراف کابل و برخی ولایت‌های دیگر پرده بر داشته است. در این گزارش، آمده که داعشِ شکست‌خورده، دوباره در مناطق دور از کنترل دولت جان گرفته و سربازان این گروه، در ولایت‌های کنر، ننگرهار، نورستان، بادغیس، سرپل، بغلان، بدخشان و کندز، در حال رشد و تقویت دوباره اند. این گزارش، هم‌چنان از قوت‌گرفتن گروه تروریستی القاعده در ۱۵ ولایت جنوبی، شرقی و جنوب‌شرقی گفته و آمده است که ایمن ‌الظواهری، رهبر القاعده که پیش از این گزارش‌هایی از مرگ او به بیماری آسم رسانه‌ای شده بود، زنده است و در افغانستان به سر می‌برد. گزارش، وضعیت صحی ظواهری را بیمار توصیف کرده و از سیف‌العدل، یکی از پنج چهره‌ی برجسته‌ی بنیان‌گذار القاعده، به عنوان جانشین احتمالی او یاد کرده است.

پروسه‌ی طالب، با صلح یا بدون صلح، از قرار معلوم، تاریخ مصرفش فرارسیده و باید جایش را به گروه دیگری بدهد؛ گروهی که اهداف بزرگ‌تر و خشونت‌گری بیش‌تری داشته باشد. مانیفیست طالب، با امارت اسلامی گره خورده و حوزه‌ی حاکمیتی که این گروه رویای رسیدن به آن را دارد، جغرافیای افغانستان با مرزهای پذیرفته‌شده‌ی بین‌المللی است. طالب، در جنگ علیه دولت افغانستان موفق شود یا ناکام، امکان استفاده‌ی آن‌چنانی از این گروه علیه کشورهای دیگر منطقه و جهان فراهم نیست. گروه‌های دیگر ترویستی که اهداف بزرگ‌تری دارند، احتمال دارد در صورت تن‌دادن طالب در گفتمان صلح، جای این گروه را گرفته و سربازان ناراضی این گروه از صلح را، به حساب خود واریز کنند.

داعشِ شکست‌خورده و عصبانی

گروه داعش که در سال ۲۰۱۴ توسط حافظ سعید خان، یکی از فرماندهان تحریک طالبان پاکستانی، در شرق افغانستان اعلام موجودیت کرد، در زمانی اندک، با استفاده از پولی که از کشورهای بیرونی به آن رسید، توانست به گروهی قدرت‌مند و خشن در شرق و شمال افغانستان تبدیل شود. ابوبکر البغدادی، رهبر داعش در سوریه و عراق، با کمک ۲۵۰ میلیون دالر به شاخه‌ی خراسان این گروه در افغانستان، توانست در زمانی اندک، دست به حملات خونینی در افغانستان بزند. این گروه از سال ۲۰۱۴ تا اکنون، نزدیک به ۲۰ حمله‌ی تروریستی بزرگ را در افغانستان انجام داده که بیش از هزاران کشته و زخمی به هم‌راه داشته است؛ حمله‌هایی که معمولا شیعه‌مذهبان افغانستان را هدف قرار داده است.

پس از دو سال از اعلام نابودی کامل داعش توسط حکومت افغانستان، هم‌زمان با افزایش جنگ و پیش‌روی طالبان، خبر برگشت دوباره‌ی این گروه، سناریوهای تازه‌ای از خشونت را به میان آورده است که میدان پیاده‌سازی آن افغانستان است. امریکا، پس از ۲۰ سال حضور نظامی به دلیل آن چه مبارزه با تروریزم خوانده بود، در حال بیرون‌کشیدن پایش از یک جنگ فرسایشی است. تمام مهره‌ها، آن گونه چیده شده که دیگر نیاز به حضور فعال نظامی امریکا برای مبارزه با رقیب اقتصادی‌اش -چین- در افغانستان نیست و با به‌میان‌آمدن گروه‌های مختلف تروریستی، احتمال‌های جنگ بزرگی در نقطه‌ی مرکزی آسیا -افغانستان-، چیده شده است. با توجه به تنش‌های سیاسی دوام‌دار امریکا و ایران و هم‌چنان ترسی که امریکا از شکل‌گیری هژمونی چین دارد، شکل‌گیری دوباره‌ی داعش، می‌تواند میدان جنگ را پیچیده‌تر و داغ‌تر کند؛ میدانی که به احتمال زیاد، ایران، چین، روسیه و کشورهای آسیای میانه، از آن در امان نخواهند ماند.

به باور برخی تحلیل‌گران نظامی، داعش، تنها گزینه‌ی احتمالی بعد از طالب است؛ چون، قدرت‌های اقتصادی بزرگی در جهان، از موجودیت این گروه نفع می‌برند و آماده‌ی رساندن کمک به آن استند. تنها گروهی که می‌تواند مهره‌ی قابل استفاده برای قدرت‌های جهانی در راه‌اندازی یک جنگ مذهبی در منطقه پیش‌گام باشد، تا اکنون داعش است. این گروه، ظرفیت استفاده علیه قدرت‌های منطقه‌ای دارد و برای شکل‌گیری یک جنگ مذهبی، گزینه‌ی مناسبی به نظر می‌رسد. داعش، با این که ظرفیت بالفعل برای افزایش خشونت مذهبی دارد؛ اما با توجه به قدرت نظامی منطقه –روسیه، چین، پاکستان و ایران-، احتمال دوام نظامی‌گری این گروه کم و امکان سرکوب آن بیش‌تر است. در مقایسه با داعش که مانیفیست مذهبی دارد، القاعده ممکن تبدیل به گروهی شود که بتواند در درازمدت جنگ تروریستی در آسیای میانه را رهبری کند.

القاعده‌ی خون‌سرد و استراتژیست

۲۰ سال پیش که القاعده زیر سایه‌ی حاکمیت طالبان در افغانستان پناه داده شده بود، کسی تصور نمی‌کرد که این گروه بتواند مرکز تجارت جهانی در قلب امریکا را مورد حمله‌ی تروریستی قرار دهد. حمله به برج‌های دوقلو در امریکا و یورش نظامی این کشور در رأس ناتو به افغانستان، طالبان و گروه‌های زیرشاخه‌ی آن، از جمله القاعده را نابود و آواره کرد. رهبران القاعده که همواره از نظر پنهان بوده اند، توانستند از این جنگ جان سالم به در برده و موفق به فرار شوند. امریکا، در سال ۲۰۱۱، موفق شد اسامه بن لادن، رهبر و بینان‌گذار این گروه را به قتل برساند. پس از اسامه، ایمن ‌الظواهری، به حیث دومین رهبر این گروه انتخاب شد که طبق اطلاعات گزارش تازه‌ی شورای امنیت سازمان ملل، اکنون بیمار و در خاک افغانستان پنهان است. با مرگ ایمن ‌الظواهری، باورها بر این است که سیف‌العدل، یکی از پنج چهره‌ی استراتژیست القاعده و تنها چهره‌ی باقی‌مانده پس از ایمن ‌الظواهری، رهبری این گروه را به عهده بگیرد.

از سیف‌العدل، به عنوان استراتژیست‌ترین چهره‌ی نظامی القاعده نام برده می‌شود که برای این گروه و برخی گروه‌های تروریستی دیگر، اعتباری نظامی‌ای چون اسامه بن‌لادن دارد. کارشناسان تروریزم، باور دارند که با مرگ ظواهری و آمدن او در قدرت، دوران ورشکستگی القاعده که نتیجه‌ی رهبری ناکارا و بی‌برنامه‌ی ظواهری بود، بازسازی شده و قوت بیش‌تر خواهد گرفت. سیف‌العدل، از گروه نگه‌بان‌های خاص بن لادن مشهور به سیاه‌پوشان بوده و در معرفی ابومصعب ‌الزرقاوی، یکی از چهره‌های برجسته‌ی القاعده و خالد شیخ محمد، طراح حمله‌های ۱۱ سپتمبر به اسامه بن لادن، نقش اساسی را داشته است. امریکا، برای اطلاعاتی که منجر به دست‌گیری و یا قتل او شود، هفت‌ونیم میلیون دالر جایزه مانده است.

 سرهنگ ریچارد کمپ، کارشناس تروریزم بریتانیا که مسؤول بررسی تحرکات سیف‌العدل در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ میلادی بوده، از او به عنوان چهره‌ی تأثیرگذار و محبوب بین نیروهای القاعده، امارت طالبانی و دیگر گروه‌های بنیادگرای اسلامی نام برده است. به گفته‌ی این کارشناس تروریزم، سیف می‌تواند نقش عمده‌ای در اتحاد گروه‌های تروریستی داشته باشد و او می‌داند که مکان تأثیرگذاربودن، سوریه یا افغانستان نیست؛ بل که توجه به جهان -امریکا و اروپا- است تا بتواند ریشه‌ی بنیادگرایی دینی در این کشورها را زنده کند.

سیف‌العدل، پیش از این تلاش‌هایی برای یک‌جایی داعش و القاعده در عراق و سوریه انجام داده و با توجه به محبوبیتی که بین گروه‌های تروریستی دارد، احتمال می‌رود اگر طالبان به صلح تن بدهند، بیش‌تر سربازان این گروه را به حساب القاعده واریز کند. از او، رساله‌های زیادی در مورد جنگ چریکی و رهبری نظامی نشر شده و گفته‌هایش، برای گروه‌های تروریستی، اهمیت زیادی دارد. سیف، در مورد اتحاد گروه‌های تروریستی می‌گوید: «اگر نقشه‌ای برای ادغام با سایر گروه‌ها نداشته باشیم، هم‌چنان شکست‌هایی را تجربه خواهیم کرد.» سیف به دنبال جهان‌وطنی اسلامی است و همه گروه‌های تروریستی را، امکانی برای بازسازی خلافت از دست‌رفته‌ی جهان اسلام می‌داند.

با توجه به استراتژی‌ای که القاعده دارد، تنها گروهی که می‌تواند در درازمدت امکان حضور و ادامه‌ی خشونت داشته را باشد، این گروه به نظر می‌رسد؛ چون، القاعده به دنبال انتقام از جهان غرب است و با توجه به رقابت‌های سیاسی-اقتصادی شرق و غرب، ممکن در آینده تبدیل به گروهی شود که به کمک مالی برخی کشورهای شرقی، حملاتی را در جهان سازمان‌دهی و اجرا کند. هرچند، تقویت و پروبال‌دادن یک گروه تروریستی با اهداف بزرگی چون القاعده، خطر بزرگی برای قدرت‌‌های شرقی است؛ اما اگر آن گونه که تصور می‌شود، کشورهای غربی در پی سازمان‌دهی گروه‌های تروریستی برای جلوگیری از رشد اقتصادی و سیاسی چین و دیگر کشورهای منطقه باشند، بعید نیست که این کشورها نیز از گروهی چون القاعده، علیه قدرت‌های غربی استفاده کنند.

افغانستان، به همان میزان که میدان جنگ است، می‌تواند در مهارکردن این جنگ نیز سهم بیش‌تر داشته باشد. به‌وجودآمدن اراده‌ی جنگ، مقابل طالب و دیگر گروه‌های تروریستی، در کنار هم‌کاری نظامی کشورهای منطقه در مبارزه‌ی بنیادی با تروریزم، تنها راهی است که می‌تواند از قوت‌گرفتن گروه‌هایی چون داعش، القاعده و ده‌ها گروه دیگر در آسیای میانه جلوگیری کند. اگر توافق منطقه‌ای برای مبارزه‌ با تروریزم شکل نگیرد، به زودی، تبعات این جنگ دامن ایران، پاکستان، چین و کشورهای آسیای میانه را نیز خواهد گرفت.