عادی‌سازی کرونا در کشور فقیری که رییسش غنی است

نعمت رحیمی
عادی‌سازی کرونا در کشور فقیری که رییسش غنی است

چند ماه پیش اگر می‌گفتی که در آینده‌ی نزدیک تمام دانش‌گاه‌ها، مکتب‌ها، اداره‌های دولتی، مرکزهای خرید، دوکان‌ها و… تعطیل می‌شود، کسی باور نمی‌کرد. اگر می‌گفتی تا چندی دیگر باید بین مردن از گرسنگی و کرونا، یکی را انتخاب کنی و فاصله‌‌ی بین فقیر و غنی، افغانستان و امریکا از بین می‌رود، مردم به شما می‌خندیدند؛ اما حالا این‌گونه است، فقیر هم روبه‌روی نانوایی ایستاده است و غنی هم چارچشمی مواظب است که نیم پارچه نان کمکی را از دست ندهد، امریکا هم نمی‌تواند بیماران کرونایی‌اش را درمان کند و افغانستان نیز در همان سطح است! کرونا با وجودی که فاصله بین آدم‌ها را افزایش داده، دیگر کسی به خانه‌ی دیگری نمی‌رود، اگر کسی مریض شد، خبری از بازدیدکنندگان و احوال‌بگیران نیست؛ اما این ویروس، فاصله‌ها را از جهت‌های دیگر، به شدت کم کرده است!

این روزها مهم‌ترین مسأله در کشوری فقیری که رییسش «غنی» است، عادی‌سازی وضعیت کرونا است؛ چون بین حکومت و مردم یک تقابل جدی فکری در باره‌ی کرونا وجود دارد. حکومت تلاش دارد به دلائل سیاسی و کرونا، وضعیت را بسیار بحرانی نشان دهد؛ اما مردم به خاطر باورهای سنتی‌ای که آبشخور آن مسجد و تکیه‌گاه‌ها است، توصیه‌های حکومت و مقام‌های صحی را جدی نمی‌گیرند. ربط ویروس کرونا با مذهب، دین و ایمان که مسلمانان دچار کرونا نمی‌شوند، موجب عادی شدن روزافزون کوید-۱۹ در کشور شده است. افرادی که چنین باورهایی دارند، وقتی به کرونا نیز مبتلا شوند، به خاطر آن که دچار اتهام ضعف ایمان نشوند، آن را پنهان کرده و به عنوان ناقل، باعث انتشار بیش‌تر ویروس می‌شوند.

این عادی‌سازی خطرناک است و موجب می‌شود که کرونا مثل جنگ، انفجار، انتحار، مردنِ صدها نفر در روز، برای مردم عادی شده و همه جا پر از آدم شود. هرچند فقر هم یکی از دلایل جنب‌وجوش سرک‌ها و خیابان‌ها است؛ اما این ذهنیت که کرونا وجود ندارد و یک توطئه است، در حال افزایش است. حکومت باید یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش، همین عادی‌سازی و عادت به کرونا در جامعه باشد؛ وگرنه با وضعیت سیاسی، اقتصادی و توان درمانی افغانستان، به زودی شاهد یک فاجعه‌ی بزرگ انسانی در کشور خواهیم بود!

درست است مردم با زندگی در هم‌سایگی مرگ عادت کرده اند و بسیاری می‌گویند، «ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت»؛ اما نباید کرونا مثل کشته شدن در جنگ، انتحار و انفجار برای مردم عادی شود. نباید کشور مثل همیشه با مردن صد نفر در روز عادت کند؛ به روزهایی که هر روز مردم منفجر می‌شدند، تابوت‌سازان مشغول تابوت‌سازی، دزدان مصروف دزدی –حتا از تابوت‌ها- و قبرکن‌ها هم مشغول قبر کندن بودند!

در گذشته وقتی روزی پنج نفر به آمار مبتلا شدگان به کرونا اضافه می‌شد، همه نگران می‌شدیم؛ اما حالا روزی ۳۰۰ نفر نیز باعث نگرانی مردم نمی‌شود؛ هر چند کنترل کرونا در افغانستان بسیار سخت است؛ ولی عادی شدن و بی‌خیالی در برابر آن، کنترلش را سخت‌تر می‌کند؛ آن زمان دیگر مردم به آمارها نیز توجه نمی‌کنند؛ حتا اگر حکومت بگوید که به صورت اتفاقی متوجه شده است که در کابل از هر سه نفر، یکی به کرونا آلوده است!

در عادی شدن کرونا در کشور، به جز عواملی که ذکر شد، شاید رسانه‌ها، حکومت و متخصصان نیز مقصر باشند که میزان مرگ‌ومیر ناشی از آن را پایین و سه درصد اعلام کرده و گفتند که همه نمی‌میرند؛ آن‌هایی که به ویروس مبتلا استند، شاد و شنگول اند، تا بسیاری کرونا را مسخره کرده و آن را جدی نگیرند. امروز در پل سرخ، صحنه‌ی جالبی را دیدم؛ در حالی که وضعیت کاملا عادی و مثل دوران پیش از کرونا بود، موتر آتش‌نشانی سرک‌ها را دواپاشی می‌کرد؛ لوله‌هایی که به سرعت همه جا را تر می‌کرد، مردم، موترها، میوه‌ها و همه جا را، جالب‌تر از آن که تعدادی از کودکان کار و اسپندی موتر دواپاش را همراهی می‌کردند و در زیر آبی که از فراز موتر آتش‌نشانی به زمین می‌آمد، خود شان را تر می‌کردند.

هنوز هم آگاهی مردم نسبت به کرونا در کشور کم است و این را می‌توان از تقابل مقام‌های صحی و مردم حین دفن اجساد کرونایی حس کرد. کارمندان صحی امروز به رسانه‌ها گفتند، آن‌ها می‌خواهند طبق دستورالعمل دفن مرده‌ها در زمان شیوع ویروس‌های همه‌گیر، جنازه‌ها را با رعایت مسائل بهداشتی و در قبرستان‌هایی که از سوی حکومت مشخص شده است، دفن کنند؛ اما مردم می‌خواهند که مرده‌ها را مثل گذشته و با شرکت مردم به خاک بسپارند.

ربط دادن کرونا به دین، مذهب و ایمان، موجب می‌شود که در نبود آگاهی و رشد فرهنگی، مبتلا شدن بسیاری مخفی بماند و افراد بسیار کمی حاضر باشند تا مبتلا شدن به کرونا را اعلام کنند. این مسأله را اگر در کنار ضعف شدید در تشخیص و آزمایش کرونا در کشور بگذاریم، مشخص می‌شود که اوضاع به سرعت به سمت بحران و چیزی که از آن می‌ترسیدیم در حرکت است؛ چون مردم وقتی از یک تریبون پرطرف‌دار می‌شوند که میزان مرگ‌ومیر در افغانستان به لطف پرودگار بسیار پایین است، با جرأت و با دل پر از خانه بیرون می‌آیند که به عادی‌سازی وضعیت کرونا کمک می‌کند. از آن‌جا که باتأسف، میزان آگاهی مردم در کشور پایین است، کسی به این فکر نمی‌کند، وقتی او از خانه خارج می‌شود، نخستین کسانی را که در معرض خطر قرار می‌دهد، خانواده و دوستان خودش است. فردی که به عنوان ناقل، تمام خانواده‌اش را آلوده می‌کند. تا حالا دیده نشده است که کرونا را کسی با «پلخمان» به حویلی دیگری انداخته باشد!

کنترل کرونا در افغانستان واقعا سخت و ماندن مردم در خانه به دلایل بسیار، دور از تصور است؛ اما بهتر است مردم تا جایی که ممکن است، در خانه بمانند. برخی از شغل‌ها مثل طبابت، رسانه‌ها و… ناگزیری‌های زیادی دارند؛ افرادی که مجبور اند هر روز با کرونا چشم در چشم باشند. دلیل این که در این اواخر پزشکان و خبرنگاران به کرونا آلوده شدند، شرایط کاری و شغل آن‌ها است؛ وگرنه همه دوست دارند که در خانه باشند، تا هم خود از خطر دور باشند و هم از خانواده‌ی شان مواظبت کنند. آن چه مسلم این است که بحران، اوضاع را از هر نظر بد می‌کند. فاجعه‌پژوهان و محققان بیماری‌های عالم‌گیر، می‌دانند که ناهنجاری‌هایی مثل اپیدمی کرونا، موجب بیش‌تر شدن درزهای اجتماعی، سوءظن، درگیری، هرج‌ومرج و سپر بلا قرار دادن قشرهای آسیب‌پذیر و زیر ستم جامعه می‌شود؛ مثلا در زمان شیوع طاعون در اروپای قرن چهاردهم، شهرها و روستاها، دروازه‌های خود را به روی غیر خودی‌ها بستند و یا در سال ۱۸۵۸ میلادی، گروهی از اوباشان نیویورک سیتی، به شفاخانه‌ی قرنتین مهاجران در «در استَتِن آیلَند» هجوم بردند، همه را بیرون ریختند و سپس شفاخانه را به آتش کشیدند؛ زیرا می‌ترسیدند که این بیماران مردم محل را در معرض ابتلا به تب زرد قرار دهند.

شاید سؤال اصلی‌ای که ذهن بسیاری را این روزها درگیر کرده، این است که مردن از گرسنگی در قرنتین خانگی خوب است یا مرگ توسط کرونا؛ اما می‌گویند، خودکشی همیشه بهتر از دیگرکشی است!