درگیری اصلی امریکا با طالبان در ظاهر امر مسئلهی پناهدادن این گروه به رهبر و جنگجویان شبکهی القاعده بود که طرح حمله بر برجهای دوقلوی امریکا را از افغانستان ریخته بودند؛ آنچه باعث شد امریکا برای ازمیانبرداشتن پناهگاه امن القاعده در افغانستان و خلع رژیم پشتیبان این شبکهی تروریستی از قدرت سیاسی و نظامی افغانستان، در ۲۰۰۱ به این کشور حمله کند؛ چیزی که این روزها رهبری امریکا بیشتر آن را به زبان میآورد؛ اما حقیت ماجرا این است که امریکا نه برای ازمیانبردن القاعده، بکله برای دفاع از منافع هژمونی خودش و نمایش این هژمونی به افغانستان حمله کرد؛ زیرا امریکا با تسلط بر افغانستان میتوانست از نفوذ ایران –مخالف منافع راهبردی امریکا در منطقه و دشمن ایدیولوژیک این کشور- در منطقه و به ویژه در افغانستان پیشگیری کند و از سوی دیگر با دراختیارداشتن این منطقه، امریکا میتوانست سدی برای گسترش نفوذ چین در منطقه شده و از هژمونی شدن آن پیشگیری کند و از سوی دیگر، از افغانستان میتوانست، از رشد افراطگرایی در کشورهای آسیای مرکزی و رخنهکردن آن در خاورمیانه پیشگیری کند.
اکنون امریکا پس از نوزده سال جنگ در برابر طالبان، القاعده و دیگر گروههای تروریستی در افغانستان، با ادعای نابودی القاعده در این کشور، میخواهد سربازانش را به خانه برگرداند.
این در حالی است که گروه القاعده هنوز در افغانستان نابود نشده و به اساس آمار سازمان ملل، ۴۰۰ تا ۶۰۰ جنگجو در افغانستان دارد و از سویی هم روابط نزدیکی با گروه طالبان افغانستانی دارد.
دو روز پیش –جمعه، ۱۰ ثور- شبکهی سیانان، با نشر گزارشی به نقل از منبع مهم القاعده، از اعلام جنگ القاعده علیه امریکا و ارتباط خوب این شبکه با گروه طالبان در افغانستان خبر داد و این که جنگجویان شبکهی القاعده، افغانستان را برای برنامهریزی حملههای تروریستی و هدفهای پیش روی شان نیاز دارند و پس از بیرونشدن نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان، به کمک گروه طالبان دوباره در این کشور میگیرند. این منبع القاعده، به سیانان گفته است: «طالبان پاکستان با القاعده روابط برادری اسلامی دارند و این رابطه هنوز هم دستنخورده باقی مانده است و این در مورد طالبان افغانستان نیز وجود دارد.»
این منبع القاعده از ارتباط خوب و تاریخی با گروه طالبان یاد کرده و گفته است که این رابطهی توأم با احترام، هنوز میان آنها پابرجا است.
با این حال، دولت امریکا برای پیشبرد سیاستهای خودش و درست نشاندادن تصمیم خروج از افغانستان، مدعی است که تهدید تروریزم به ویژه تروریزم ناشی از فعالیتهای شبکهی القاعده از مرزهای افغانستان بیرون رفته و این کشور، دیگر نمیتواند تهدیدی علیه منافع امریکا باشد. این در حالی است که وجود طالبان در افغانستان خود زمینهساز قویشدن دوبارهی القاعده در افغانستان و منطقه است.
در سوی دیگر ماجرا؛ از شروع تلاشهای امریکا برای صلح با طالبان، این کشور از گروه طالبان راضی به نظر میرسد؛ چیزی که در توضیح بخشی از دلیلهای امریکا برای بیرونشدن از افغانستان توسط زلمی خلیلزاد در مجلس سنای امریکا بیان شد.
زلمی خلیلزاد در پاسخ به نگرانی سناتوران امریکایی، یکی از دلیلهای مهم بیرونشدن امریکا از افغانستان را توافق بر سر خروج با طالبان میگوید. «اگر این نظر عوض شود، به معنای جنگی دوباره با طالبان است.» چیزی که انگار امریکا دوست ندارد، دوباره درگیر آن شود؛ زیرا این کشور در بیست سال گذشته، بیشتر از دو تریلیون دالر در جنگ افغانستان هزینه کرده؛ هزینهای که باعث افت اقتصادی آن شده و زمینه را برای رشد اقتصادی چین –رقیب مهم امریکا در بازارهای جهانی- بیشتر فراهم کرده است؛ چیزی که در شروع آمدن به افغانستان، امریکا پیشبین آن نبوده است.
حالا امریکا برای این که از جنگ فرسایشی افغانستان پایش را بیرون بکشد و بیشتر از این تاوان ماندن را نپردازد، بی هیچ منطق حقوقی و بدون درنظرگرفتن حمایت از دموکراسی و اصول حقوق بشر و با نقص حقوق بینالملل، با گروه طالبان وارد معامله شده و میخواهد از افغانستان بیرون شود. مقامهای امریکایی میدانند که در صورت بیرونشدن نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان، احتمال زیادی وجود دار که این کشور درگیر جنگ داخلی شود و پیوسته نیز هشدار آن را داده اند. با این همه بازدارندگی منطقی برای بیرونشدن، امریکا تصمیم بیرونشدن را میگیرد؛ چیزی که نشان میدهد، ارزشهای حقوقبشری و دستآوردهای دو دههی گذشتهی شهروندان افغانستان که در سایهی حضور این کشور به دست آمده است، به هیچ رو برای امریکا اهمیتی ندارد.
در بخشی از گفتههای آنتونی بلینکن، وزیر خارجهی امریکا، این بیتوجهی به افغانستان را خوبتر میتوان دید. او میگوید که ماندن بیشتر از این در افغانستان و دفاع از شهروندان این کشور به دوش امریکا نیست و «کشورهای منطقه، با توجه به منافعی که در افغانستان دارند، تصمیم خواهند گرفت که آیا از این نفوذ خود برای پایاندادن به جنگ و آوردن ثبات در این کشور استفاده کنند و یا خیر.»
اکنون، پس از خروج امریکا و ناتو، این کشورهای منطقه است که به ادامهی جنگ در افغانستان و یا آوردن صلح تصمیم خواهند گرفت؛ کشورهایی که به جنگ در افغانستان بیشتر علاقه دارند تا صلح. دستگیری جنگجویان داعش با تابعیت ۱۴ کشور همسایه و منطقه در افغانستان از سوی امنیت ملی کشور، این گفتهی وزیرخارجهی امریکا را بیشتر روشن میکند.
این همه، تلاشها برای صلح با گروه طالبان در چند سال اخیر، هیچ نتیجهی سودمندی برای افغانستان در پی نداشته و تنها توانسته است، از آسیبپذیری امریکا و ناتو در برابر طالبان در یک سال گذشته کم و زمینهی عقبنشینی به ظاهر آبرومندانه را برای آنها فراهم کند.
نشست دوحه پس از شش ماه بدون هیچ نتیجهای به پایان رسید و نشست استانبول نیز با دوبار تغییر در تاریخ برگزاری، هنوز برگزار نشده است؛ زیرا گروه طالبان آمادهی شرکت در این نشست نیست و این گروه به خشونتهای خود در افغانستان افزایش داده که در سه ماه نخست سال روان میلادی، میزان خشونت این گروه در مقایسه با سال پار ۲۹ درصد افزایش داشته است.
از سویی هم، به اساس گزارش تازهی سیگار که روز جمعه -۱۰ ثور- نشر شد، گروه طالبان حملههای شان بر ارتش افغانستان به ویژه حملههای نفوذی شان را افزایش داده اند که در مقایسه با سال پار، افزایش ۸۲درصدی را نشان میدهد.
گروه طالبان با بهرهگرفتن از «توافقهای پشت پرده»ای که با امریکا دارد، توانسته است در یک سال گذشته، نیروسازی کرده و به کمک پاکستان و ایران، خود را با سلاحهای بهروزتری مجهز کند و جنگ بهاری امسال شان را شدت بیشتری بدهند؛ حملهی موتربمب جمعهشب این گروه در ولایت لوگر که بیشتر از ۱۰۰ کشته و زخمی به جاگذاشت، تیرباران نمازگزاران در بغلان و حمله بر پاسگاه ارتش و پولیس در غزنی و بیشمار ماینهای کنارجادهای که هر روز از سوی این گروه انفجار داده میشود، همه نشاندهندهی تأکید این گروه بر ادامهی جنگ رسیدن به قدرت از راه زور است.
با توجه به شرایط امروزی افغانستان؛ بیرونشدن نیروهای امریکایی، شدت گرفتن حملههای گروه طالبان، افزایش حملههای نفوذی این گروه در ارتش افغانستان و مخالفتهای رهبران جنگی با دولت مرکزی، نیاز است که دولت از یک سو، برای ایجاد اجماع داخلی در کشور تلاش کند و در سوی دیگر، به تجهیز و قویسازی ارتش بپردازد؛ تا از آسیبپذیری بیشتر ارتش افغانستان پس از خروج امریکا و ناتو، پیشگیری کند.