نبرد روایت‌های متضاد با شعار مشترک

زاهد مصطفا
نبرد روایت‌های متضاد با شعار مشترک

اعتراض دوشنبه‌شب در هرات که در آن هزاران نفر با سردادن شعار الله‌اکبر از پشت بام‌ خانه‌ها، اعتراض شان نسبت به طالبان و حمایت شان نسبت به گروه‌های تروریستی را نشان دادند، با وجود نقدهایی که به هم‌راه داشت، واکنش بی‌نظیری در شبکه‌های اجتماعی خلق کرد. بسیاری که حتا منتقد سردادن شعار ایدیولوژیک در مقابل طالبان بودند، با نشر تصویرهایی از اعتراض دیشب هرات، آن را تقابل دو نوع استفاده از ایدیولوژی عنوان کردند. به باور این دسته از معترضان که نگران ایدیولوژیک‌شدن روندها استند، سردادن شعار الله‌اکبر از سوی مردمی که فرهنگ، مدنیت و توسعه را پذیرفته اند، بیان‌گر شکل دیگر از ایدیولوژی و تنها سلاح موجود برای خنثاسازی ایدیولوژی طالبانی است. با آن هم، عده‌ای بر این باور اند که در شرایط فعلی، تفکیک روایت جمهوری از امارت و شعارهای این دو روایت، می‌تواند از پیچیده‌ترشدن وضعیت جلوگیری کرده و صف‌های مشخصی را در مبارزه با هم تعریف کند.

وضعیت در افغانستان، به حدی کافی شکننده است و این شکنندگی، نتیجه‌ی بازی بد و دوام‌داری است که از سوی بازی‌گران سیاسی و کشورهای دخیل در افغانستان، سازمان‌دهی شده است. نداشتن تعریف درست از ارزش‌هایی که دو طرف جنگ به آن چنگ زده اند، باعث شده تعریف آن‌چنانی‌ای از طالب و مردم شکل نگیرد و هر دو با آن که تعریف برجسته‌ و قابل تفکیکی از هم ندارند، کشتن هم‌دیگر را جایز بدانند.

طالبان، می‌دانند که مردم افغانستان مسلمان اند و کشتن آن‌ها، هیچ مبنای نظری‌ای ندارد؛ اما طراحان نظامی این گروه، با تعبیرهای گوناگونی، کشتن مردم در شرایط نظامی و برای پیش‌برد هدف را توجیه و رسیدن به هدف را به اساس همان مبنای نظری ماکیاولیستی-هابزی، متضمن استفاده از ابزارهای مختلف می‌دانند. طالبان، صف مردم و دولت را خلاف ارزش‌های مرکزی اسلامی دانسته و در پی براندازی سیستم و نظامی استند که دولت بانی آن است. این، شاید در حد یک بهانه‌ی تبلیغاتی؛ اما تنها پشتوانه‌ای است که سربازان طالب را به جنگ می‌فرستد.

در سوی دیگر، دولت بر کرسی ارزش‌های مدرن نشسته و به همین جرم، از سوی طالب قابل براندازی تعریف شده است. در چنین وضعیتی، دولت، زمانی می‌تواند به نتیجه‌ی مؤثر در این نبرد دست یابد که بسترسازی برای پذیرش ارزش‌های مدرن را افزایش داده و حرکت‌هایش برای رسیدن به این هدف را، معنامندتر کند. در چنین رویکردی، از دولت و مردمی که زیر حاکمیت دموکراتیک حکومت زندگی می‌کنند، انتظار می‌رود شعارها و اهداف شان در مبارزه با طالب، امروزی‌تر و تعریف‌شده‌تر شود؛ چون، استفاده‌ی گنگ و ایدیولوژیک از اعتراض‌ها و حرکت‌ها، امکان سمت‌وسودهی حرکت‌ها را در درازمدت فراهم کرده و تفکیک بین طالب، مردم و دولت را با توجه به شرایط به‌وجودآمده، دشوار می‌کند.

شعار دو شب پیش مردم هرات، توسط صدها هزار نفر در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست شد و گوشه‌های مختلف کشور و جهان را درنوردید. آن چه این شعار را برای عده‌ای تبدیل به نگرانی کرده، حس نوستالژیک نسبت به این شعار است. سال‌ها می‌شود گروه‌های مختلف جهادی و تروریستی، با سردادن همین شعار در افغانستان آدم می‌کشند و آن‌ها که نگرانی برگشت و تعمیم‌پذیری خشونت ایدیولوژیک استند، می‌ترسند که پناه‌بردن به شعار طالبانی، به جای مؤثریت درازمدت برای سرکوب طالب، تبدیل به جوی شود که از آن بیش‌تر از دولت و مردم، طالب ماهی مراد بگیرد.

طالب، یک گروه تروریستی سیاسی-ایدیولوِژیک است که از همه ظرفیت‌های ایدیولوژیک دفاع می‌کند؛ بنا بر این، شعاردادن الله‌اکبر، با آن که می‌تواند به بسیج مردم علیه طالب و افزایش انگیزه‌ی جنگی بینجامد؛ اما قضایا را پیچیده‌تر و امکان بروز افراطیت‌های مذهبی و ایدیولوژیک را بیش‌تر می‌کند. طبق گزارش‌ها، قرار است سناریوهای تازه‌ای به اجرا گذاشته شود که خبر از به‌وجودآمدن گروه‌های افراطی‌تر از طالب را می‌دهد. این احتمال‌ها، اگر به واقعیت برسد، ایدیولوژیک‌شدن بیش‌تر حرکت‌های مردمی، تا این که به نفع دولت و مردم منتهی شود، نفع گروه‌های بنیادگرای ایدیولوژیک را بیش‌تر می‌کند.

دو دهه، فرصت اندک اما نسبی مناسبی برای ایدیولوژی‌زدایی از مسائل در افغانستان بود. کنش‌گران سیاسی‌، اگر اراده‌ای به این تلاش داشتند، باید از بازآفرینی این جو ایدیولوژیک جلوگیری کرده و روایت تازه‌ای برای مبارزه خلق می‌کردند. تفکیک روایت طالبان از دولت، متضمن تفکیک شعارهای دو طرف و خلق دو روایت متضاد می‌شود و به دولت این امکان را می‌دهد که با تضعیف روایت طالبانی، روایت جمهوری و مدرن را جاسازی کند.

مغالطه در روایت‌ها و تعقیب یک روایت با هدف‌های جداگانه، در کنار این که باعث تقویت روایت به نفع تفکر طالبانی می‌شود، اگر افغانستان تبدیل به میدان گروه‌های تروریستی مختلف شود، بستری را فراهم می‌کند که در آن همه گروه‌های قومی و سمتی، با شعار واحد به جنگ هم رفته و روایتی که دولت محور آن باشد، از میان برداشته می‌شود. روایت جمهوری اگر روایت مدرن و گذار از سنت است، باید صف و شعارش معنادارتر باشد و برای رسیدن به هدفی استفاده شود که در آن، امکان بروز بنیادگرایی مذهبی و ایدیولوژیک، کاهش پیدا کند.

افغانستان، به معنای واقعی آن قربانی جنگ روایت‌ها است؛ روایت سنت و مدرنیته. آن چه روایت مدرنیته را از آغاز پروژه‌ی مدرنیزه‌سازی امان‌الله خان تا اکنون محکوم به شکست کرده است، نبود روایت تعریف‌شده و استراتژیک بوده که خلق بستر معنامند برای مدرنیزه‌شدن را به چالش کشیده است. هرچند، در زمان حکومت‌های کمونیستی، تلاش‌هایی برای تفکیک روایت سنتی و مدرن شکل گرفت؛ اما عمل‌کرد افراطی روایت مدرن توسط عده‌ای سنت‌باور در بستر کنشی، جوی را خلق کرد که باعث افزایش نفرت عمومی و براندازی بیش‌تر امکان‌های مدرن‌سازی شد.

دولت که حالا بیش‌تر مناطق روستایی را از دست داده و در برخی مناطق شمال، جنوب و غرب، تنها در مرکز شهرها تسلط دارد، باید بداند که شهروندان افغانستان، انگیزه‌ی کافی برای خلق روایت و شعار ضدطالبانی دارند. در کنار دولت، کنش‌گران مدنی و اجتماعی، باید از مغالطه‌کردن قضایا خودداری کرده و تلاش ورزند با سردادن شعارهای معنامندتر و آینده‌نگر، امکان تفکیک روایت‌ جمهوری را از روایت امارت به وجود آورند. مردم، دنباله‌رو اند نه مؤلد؛ بنا بر این، هر چه به دهان شان داده شود، همان را فریاد خواهند زد. اگر جای شعار دیشب، برای مردم گفته می‌شود که پشت بام‌های شان بلند شده شعار «سرباز»، «آزادی» و یا هر چیزی با این مفاهیم را صدا بزنند، همه هم‌صدا آن را می‌گفتند. چنین شعارهایی، به تفکیک روایت‌ها انجامیده و دولت و مردم را از تبدیل‌شدن به امکانی برای تقویت ایدیولوژی باز می‌دارد. تقویت ایدیولوژی، به معنای تقویت تفکر طالبانی است که فرقی نمی‌کند به نام طالب، داعش یا القاعده، به حساب و انگیزه‌ی واحدی انرژی و توان بهینه می‌کند.