ناامنیها روزبهروز، محدودهی وسیعتری پیدا میکند؛ ناامنی در خیابان، ناامنی در دفتر کار و ناامنی در صنفهای درسی، همه نشاندهندهی وضعیت مرگبار افغانستان است.
جدا از تقابل جامعهی نو افغانستان با تروریستان و بینادگرایان اسلامی، تقابل دیگر، تفاوت تصور مردم از جنگ با چیزی است که گروههای متعدد تروریستی در ذهن دارند. جنگ برای مردم، همان شکل نظامی را دارد؛ اما تروریستان در کنار شکلهای نظامی، جنگ را به مناطقی که در آن غیر نظامیان حضور دارند، گسترش میدهند.
محدودهی جنگ جاری در کشور، خارج از نیروهای مسلح و رویارویی آنان در برابر هم است. اکنون، همه در جنگ شامل میشوند. چنین است که میتوان ادعا کرد که این جنگ در برابر مردم افغانستان صورت میگیرد نه آن دشمنی که تروریستان، خارجی مینامند.
تروریستان، سعی میکنند برای حملههای شان به مراکز آموزشی و تحصیلی، توجیه دینی پیدا کنند. شک نداشته باشید که باور آنان و استدلال شان بر این است که دانشجویان و دانشآموزان، نتیجهی حضور خارجیها استند و باید از بین برده شوند.
تصور میشود که نسل جدید افغانستان با حملههای اخیر، به ترک سازمانهای آموزشی و تحصیلی دعوت شده اند. ایجاد ترس از رفتن به دانشگاه، مکتب، آموزشگاه و… چیزی جز همین هدف را تعقیب نمیکند.
گروههایی که قصد حاکمیت بر مردم افغانستان را دارند، افکاری را که برخلاف آنان رشد میکند، نخواهند پذیرفت؛ زیرا هیچ حاکمیتی بدون کنترل آموزش و تحصیل جوانان یک سرزمین ممکن نیست.
در گفتوگوهای صلح افغانستان، آنچه بیش از همه از سوی جامعهی افغانستان مطرح شد، حفظ دستآوردهای دو دههی اخیر بود؛ جنگی که اکنون پا به مراکز آموزشی و تحصیلی، سازمانهای مدنی و… گذاشته است، بدون هیچ شکی مرتبط با همان مباحث است.
هدف حملههای اخیر با شیوههای وحشتافگنانه، ایجاد ترسی است که به وسیلهی آن تمایل به آزادی را از جوانان میگیرند. میل به آزادی زمانی کاهش خواهد یافت که ترس ازدستدادن جان در میان باشد. این ترس، همهچیز را دگرگون میکند، افراد جامعه را به یکدیگر بیاعتماد ساخته و شکاف بزرگی را بین مردم و دولت به وجود میآرود.
حکومت افغانستان باید در تامین امنیت مراکز تحصیلی و آموزشی، تمام توانش را به خرج بدهد؛ زیرا آخرین سنگر در برابر تروریزم، همین مراکز است. مخالفتهایی که بین افغانستان و بعضی از کشورهای همسایه وجود دارد، میتواند عامل اصلی حمایتها از گروههای تروریستی باشد.
بنا بر این، ایجاد رابطهی مطلوب با آنها، یکی از راهحلها به شمار میرود. چندی پیش، عمران خان، نخستوزیر پاکستان گفته بود: «ما از حکومت آیندهی افغانستان میخواهیم تا زمینهی سوی استفاده از خاک این کشور را برای هند محدود کند.» به این معنا که پاکستان، حکومت فعلی افغانستان را نمیخواهد و قصد دارد برای تغییر نظام آن تلاش کند. تغییر نظام در افغانستان از برزهمزدن مراکز آموزشی و تحصیلی، نهادهای مدنی و رسانهای، آغاز میشود.
نظام افغانستان بدون دانشگاه، مکتب، آموزشگاه، حضور زنان، فعالیت مدنی و رسانههای آزاد، نابود است. تلاشی که برای ایجاد وحشت از رفتن به دانشگاه و مکانهای آموزشی و تحصیلی صورت میگیرد، کندن پایههای جامعهی کنونی افغانستان به هدف تغییر نظام آن است.
شیوهی جنگی تروریستان، نه فقط برای اعمال فشار بر حکومت و ایجاد شکاف بین دولت و مردم، که برای فروپاشی نظمی است که با آن افغانستان آزاداندیش و بهتری به وجود میآید. آنان با قلم دانشجویان میجنگند؛ زیرا این قلم است که نظامی برای زندگی بهتر ساخته و به آن معنا میدهد.
اگر در جنگهای گذشته، مردم با گلوله به دشمن شان پاسخ میدادند، امروز در کنار آن قلم را برداشته اند. پس نباید فراموش کنیم که بررسی ابعاد مختلف حملههای تروریستی، آسیبشناسی آنها، طرح راه حل و نوشتن از آن، مبارزهی اصلی جامعهی نو افغانستان با تروریزم است.
روزنامهی صبح کابل به همین هدف، ویژهنامهی کنونی را پیرامون ناامنیها در مراکز آموزشی و تحصیلی منتشر کرده است.