نقش خانواده در سلامت روان

زهرا سیاس
نقش خانواده  در سلامت روان

توان مقابله‌ی خانواده با بحران‌های زندگی، از طریق تقسیم قدرت، یک‌پارچگی خانواده و حمایت و پشتیبانی اعضای خانواده از یک‌دیگر، افزایش می‌یابد. چنانچه در خانواده‌درمانی ساختاری، این عقیده وجود دارد که آنچه یک خانواده‌ی به‌هنجار را از خانواده‌ی نابه‌هنجار متمایز می‌کند، فقدان مشکلات نیست، بلکه وجود یک ساختار نیرومند و کارآمد برای حل مشکلات است. خانواده‌های سالم، ساختار درونی خود را برای پذیرش موقعیت‌های متغیر و بحرانی، اصلاح می‌کنند، در حالی که خانواده‌های ناکارآمد، ساختار خشک خود را که در برخورد با وضعیت جدید کارآمد نیست، حفظ می‌کنند.
خانواده‌های ناسالم در شرایط بحرانی، به جای حمایت از یک‌دیگر و کمک برای حل معضلات، روش سرزنش را انتخاب می‌کنند، در حالی که سرزنش افراد در این شرایط به جز تخریب روحی و تا اندازه‌ای هدایت رفتار به سمت رفتارهای نامطلوب، هیچ حاصلی نخواهد داشت. از دیدگاه خانواده‌درمانی ساختاری، در حالت کلی خانواده باید برای حفظ انسجام خود، به اندازه‌ی کافی پایدار و دارای چارچوب شخصی باشد؛ اما در عین حال برای کنار آمدن با موقعیت‌های بحرانی از انعطاف‌پذیری لازم برخوردار باشد.
در خانواده‌های فاصله‌گیر، فرد بین افراد خشک است؛ در نتیجه اعضای خانواده نمی‌توانند در مواقع بحرانی حمایت لازم را نسبت به یک‌دیگر داشته باشند؛ از سوی دیگر در خانواده‌های درهم‌تنیده، مرز بین افراد مبهم است، در نتیجه در صورت بروز بحران، اعضای خانواده واکنش نامعقولی از خود نشان می‌دهند و به طور ناخواسته با هم درگیر می‌شوند. هم‌چنین والدین درهم‌تنیده با فرزندان، با ممانعت از شکل‌گیری رفتارهای پخته در کودکان شان و وابسته کردن آن‌ها به خود شان و دخالت در توانایی آن‌ها در حل مشکلات، مسائل خانواده را در مواقع بحرانی تشدید می‌کنند.
هدایت و موازنه‌سازی رفتارها در خانواده
برای حفظ سلامت روان اعضای خانواده، باید به افراد تفهیم شود که خانواده کلیتی است که از مجموعه‌ی اعضای آن فراتر است و منافع و اولویت‌های آن باید بر منافع و مصالح شخصی ارجح باشد؛ بنابراین، اعضای خانواده باید هر کدام نقشی را در جهت رسیدن به اهداف کلی خانواده بر عهده بگیرند. شناخت قواعد و مقررات داخلی خانواده و تلاش در جهت سازگار کردن، همگامی و هماهنگی همه اعضای خانواده با آن‌ها، به کارکرد سازگارانه‌ی خانواده و ارتقای سطح سلامت روان اعضای آن کمک می‌کند.
شناخت تفاوت‌ها
شناخت تفاوت‌ها در اعضای خانواده، به آن‌ها کمک می‌کند تا در قضاوت نسبت به یک‌دیگر عادل باشند و بتوانند تفاوت در نحوه‌ی واکنش یک‌دیگر را در بحران‌ها و تغییرات ایجادشده در شرایط زندگی درک کنند.
• تنظیم فاصله‌ها (مرزها) در ساختار خانواده
از دیدگاه خانواده‌درمانی ساختاری، اعضای خانواده، نظام‌های فرعی خانواده و کل خانواده‌ها به وسیله‌ی مرزهای بین‌فردی از یک‌دیگر متمایز می‌شوند. این مرزها حدود غیرقابل مشاهده‌ای استند که میزان تماس فرد را با دیگران تنظیم می‌کند. این مرزها دامنه‌ای از خشک تا مبهم دارند. مرزهای خشک بسیار محدودکننده استند و منجر به فاصله‌گیری افراد از یک‌دیگر می‌شوند و بدین ترتیب افرادی که از هم فاصله می‌گیرند، مستقل اما منزوی می‌شوند. لذا جنبه‌ی مثبت این مرزها این است که ایجاد استقلال می‌کند؛ ولی جنبه‌ی منفی آن محدود کردن روابط عاطفی و هم‌یاری میان افراد است.
مرزهای مبهمی که در خانواده‌های درهم‌تنیده مشاهده می‌شود، به صورت حمایت افراطی افراد از یک‌دیگر است؛ ولی این حمایت افراطی به بهای از دست دادن استقلال و خودمختاری آن‌ها تمام می‌شود. والدین درهم‌تنیده مهربان و با ملاحظه اند و وقتی زیادی را برای فرزندان خود صرف می‌کنند و بسیاری از مسئولیت‌های آن‌ها را نیز بر عهده می‌گیرند و بدین ترتیب آن‌ها را به خود وابسته می‌کنند و بسیاری از مسؤولیت‌های آن‌ها را نیز بر عهده می‌گیرند و بدین ترتیب آن‌ها را به خود وابسته می‌کنند، به طوری که فرزندان آن‌ها معمولا نمی‌توانند به طور مستقل فعالیت و یا تصمیم‌گیری کنند و اغلب در روابط خارج از خانواده دچار مشکل استند. از نظر خانواده‌درمانگران ساختاری، هیچ کدام از این مرزها، ساختار سالمی برای خانواده ایجاد نمی‌کند.