غزنی؛ دشمن این بار در کمین نابودی آثار تاریخی-فرهنگی!

صبور بیات
غزنی؛ دشمن این بار در کمین نابودی آثار تاریخی-فرهنگی!

هر وقت که از غزنی می‌نویسم، پیش از آن، به عظمت تاریخی و فرهنگی‌اش متمرکز می‌شوم. به این‌که یونسکو غزنی را لقب مرکز فرهنگ و تمدن اسلامی داد. تاریخ پرشکوه با عظمتی که میزبانِ فردوسی، بیهقی بوده است و فرزانه‌های دیگری بوده است.. تاریخ بیهقی را در دلش جا داده است، بخش بزرگی از شاهنامه‌ی فروسی در این شهر تاریخی شکل گرفته است؛ شهری که سنایی آن عارف بزرگ در آن خفته است؛ سنایی که او را بزرگان شعر و ادبیات به بزرگی‌اش مهر تأیید می‌گذارند. مولوی می‌گوید:

«عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم»

و صایب تبریزی می‌سراید:

“خواهد رسید رتبه‌‌ی صائب به مولوی

گر مولوی به رتبه‌ی عطار می‌رسید»

غزنی آرامگاه ابوریحان بیرونی از بزرگان جهان است. از آبدات و میراث‌های فرهنگی‌اش دژ نظامی ساخته ‌اند. حکومت در جاهایی که میراث تاریخی-فرهنگی است و آبدات تاریخی موقعیت دارد، قرارگاه‌های نظامی برای جنگ با دشمن ساخته است. در حملات احتمالی که صورت می‌گیرد، نخستین قربانی آثار و آبدات تاریخی غزنی است که سرمایه‌ی ملی به شمار می‌رود. برج‌های بالاحصار غزنی از بی‌کفایتی فروریختد و نابود شد است. من گمان می‌برم که دشمن چشم به تخریب آثار تاریخی-فرهنگی غزنی دوخته است و اداره‌ی محلی غزنی از آن قرارگاه برای دفاع ساخته‌. این‌بار اگر غزنی سقوط کند، تنها مردم کشته و زخمی نمی‌شوند، تنها شهر آتش نمی‌گیرد و تنها مال مردم غارت نمی‌شود؛ بلکه مهم‌ترین سرمایه‌ی ملی که آثار تاریخی است و دشمنِ خار و زبون مثلِ صلصال و شهمامه به آن چشم بد دوخته ‌اند نابود می‌شود. دشمن در تلاش تسخیر تاریخ و فرهنگ مان نیز است تا اوجِ وحشت با مردگان و میراث‌های فرهنگی را در جهان تکثیر کند.

غزنی خیلی دردمند است؛ ولایتی که مردمش چانس رفتن به پای صندوق‌های رأی در انتخابات پارلمانی را نیافتند و هنوز معلوم نیست که چه زمانی فرصت انتخاب نمایندگان شان را پیدا می‌کنند. غزنی یک همسایه‌ی نااهل دارد میدان-وردگ و باشندگان میدانِ وردگ والی و افراد دیگری که اداره‌ی محلی را اداره می‌کنند، هفته‌ی چند بار برق وارداتی قطع می‌شود، شهر به تاریکی فرو می‌رود و دشمن شروع می‌کند به حملات بر پاسگاه‌های مرکز؛ چند سال است که مردم شب با صداهایی وحشت‌ناک راکت و هاوان و پیکا صبح می‌کنند. چطور ممکن است آدم نگران حال و آینده‌ی زنان و اطفال آن‌جا نباشد.

نمی‌شود آرام بود وقتی شهری با داشته‌های فرهنگی و تاریخی‌اش که در رگ رگ مان رسوخ کرده است، زیر تهدیدات جدی باشد. چندین گروه تروریستی مانند القاعده و طالبان برای تصرف غزنی برنامه‌ریزی می‌کنند، بدون شک پلان شومی که دارند، نابودی آثار تاریخی-فرهنگی است و اداره‌ی محلی جاهای تاریخی و فرهنگی را سنگر ساخته است.

اداره‌ی محلی غزنی به اندازه‌ای ناکارا و ضعیف است که در چهارده ولسوالی مردم به حکومت دست‌رستی ندارند، ولسوال‌ها یا در مرکز غزنی اقامت دارند یا هم در کابل به سر می‌برند و کارمندان عادی سر وظیفه‌ی شان نیستند. مردم برای کار عادی مانند گرفتن تذکره، باید از ساحات ناامن بگذرند و عادی‌ترین و ساده‌ترین کار شان را در مرکز حل کنند.

چطور می‌شود ننویسیم؟ وقتی ده‌ها شهروند می‌گویند ما کوچک‌ترین فعالیت و اعتراض کرده نمی‌توانیم، ترورهای زنجیره‌ای و تفنگچه‌های بی‌صدا در هرجایی و هر زمانی جان مان را می‌گیرد. شما که در کابل نستبا امن زندگی می‌کنید، صدای ما را به حکومت برسانید؛ حالِ مان خوب نیست. آدم می‌ماند از چه بگوید و یکی شاهراه کابل-غزنی که در حکومت حامد کرزی به پل صراط مسما شد، تا هنوز پل صراط است. مردم باید باج دهند ورنه کشته می‌شوند. این روایت تلخ از سال‌های پیش تا هنوز ادامه دارد و از مردم قربانی فراوان گرفته است؛ اما هنوز معلوم نیست که چه زمانی به راحتی می‌توان به غزنی رفت و آمد کرد؟ تهدیداتی جدی بیشتر از این چه می‌تواند باشد که شماری از  شبکه‌های مخابراتی به خواست طالبان قطع و فعال می‌شود. تجربه ثابت ساخته است که قطع شبکه‌های مخابراتی به خواست طالبان حکایت از پلان شوم آنان دارد.

وقتی جوانان در دره‌ی قیاق و مرزهای ایران می‌سوزند، یکی از دلائل‌ آن فقر و بیکاری است. هیچ پروژه‌ی انکشافی‌ای که حداقل دو صد نفر در آن کار کند، در غزنی وجود ندارد. غزنی را اگر جدی نگیریم، با توجه تمام مشکلات گذشته، این بار تاریخ و فرهنگ آن را نابود می‌کنند. چطور می‌توانیم باور کنیم که از ده ولسوالی‌ غزنی در طول هژده سال گذشته یک دختر از مکتب فارغ التحصیل نشده است؟ اگر دیرتر بجنبیم، پشیمان می‌شویم. هیچ‌گاه حسرت و آه و ناله، هیچ نوشتن و حضور در رسانه‌ها قادر نخواهد بود که عظمت تاریخی فرهنگی غزنی را برگرداند. حکومت هنوز فرصت دارد تا پلان شوم دشمن را مهار و قرارگاه‌های نظامی را از نزدیکی اثار و آبدات تاریخی-فرهنگی دور کند.