نویسنده: محب علی
اسماعیلیان در افغانستان بهعنوان شهروندان کشور، دوشادوش دیگر ملیتها و اقوام در دفاع از تمامیت ارضی و نوامیس ملی، همواره کوشیده و در افتخارات تاریخی و انجام رسالت میهنی سهم شایانی داشتهاند. با اینهمه اما دولت افغانستان، همیشه در برابر این مردم وطندوست و صلحجو از تبعیض کار گرفته و آگاهانه آنها را به حاشیه رانده است.
در این نوشتار نگاهی میاندازیم به سهم اسماعیلیان در نیروهای مسلح افغانستان که چگونه در درازای نزدیک به ۱۹ سال گذشته، بهخصوص در طی چند سال حکومت دکتر محمد اشرفغنی، با همه قربانیهایی که دادهاند در تمام چوکات قوای مسلح کشور یک ژنرال برحال ندارند.
نخستین پرسش در این باره این است: آیا میان تمام نفوس اسماعیلیان در ۹ ولایت کشور، از بدخشان تا بغلان و پروان یک کدر مسلکی پیدا نمیشود که شایسته تقرری در بست بریدژنرالی باشد؟ یا مشکل در طرز دید رهبری قوای مسلح است؟
اگرچه مطرح کردن بحث سهمیه از نشانی مذهب و تبار یک بحث کاملاً نادرست است؛ ولی متأسفانه در افغانستان این یک اصل است، بهویژه در اردو و پولیس که بنیاد آن با سهمیهبندی قومی و حزبی گذاشته شده است؛ بنابراین، هویت مذهبی اسماعیلیان برای بررسی جایگاهشان در اردو، پولیس و امنیت ملی، میتواند گزینه خوبی برای پژوهش و بررسی باشد.
شیعیان اسماعیلی، مانند دیگر شهروندان کشور باوجود تمام نابرابریها، هرازگاهی که فرصت و زمینه مساعد بوده زیر پرچم ملی در چوکات ارتش، پولیس و امنیت ملی خدمت کردهاند که پرداختن به گذشته تاریخی آن در این سخن نمیگنجد؛ اما میتوان به مواردی در اینباره، به دوران حکومتهای خلق و پرچم و پسازآن به دوران مجاهدین اشاره کرد.
در زمان حکومت دکتر نجیب، پس از تشکیل فرقه ۸۰ پیاده که تشکیلات منظم و مستقلی داشت، بیشتر اسماعیلیان در آن شامل خدمت بودند. این فرقه بعدها به قُلاردوی نمبر ۶ بغلان ارتقا کرد و در چوکات آن سه فرقهی «۸۰ بغلان»، «فرقه ۲۰ سمنگان» و «فرقه ۵۴ کندز» شامل میشد.
بحث مسلکی بودن قطعات قلاردوی نمبر ۶ بغلان در آن زمان شاید دور از واقعیت باشد؛ اما نظر به شرایط آن زمان، میتوان گفت که یکی از منظمترین جزوتامهای نظامی بود؛ چون رهبری و کدر قلاردوی بغلان و فرقههای آن متأثر از افکار و تشکیلات احزاب جهادی نبود؛ بلکه افراد مسلکی و ژنرالان باسابقهی اردو مربوط به حکومت دکتر نجیب در آن شامل خدمت بودند.
هرچند سید منصور نادری و فرزندش سید جعفر در ائتلافهای آنوقت با حزب جنبش، حزب وحدت و جمعیت اسلامی افغانستان همکاری داشتند، اما اساس تشکیلات قلاردو و فرقههای تحت امرشان بیشتر از تجربه و اندیشههای افراد چپ و کدرهای اردوی دکتر نجیبالله استفاده میکرد.
در جریان همین سالها، نزدیک به دهها فرد نظامی از شیعیان اسماعیلیمذهب به رتبه ژنرالی ارتقاء کرد، بهخصوص در دوران حکومت موقت صبغتالله مجددی و سپس حکومت استاد ربانی که تمامی سوابق آنها در چوکات وزارت دفاع ملی به ثبت رسیده است.
پس از بهمیان آمدن حکومت پسابن، تمامی کدرهای نظامی، بهخصوص ژنرالان اسماعیلیمذهب، زیر نام اصلاحات و ریفورم به رتبههای «جگرنی»، «دگرمنی» و «دگروالی» تنزیل رتبه داده شدند. این موضوع باعث شد که یک جمع از این نظامیان از ادامه کار در چوکات قوای مسلح دلسرد و تعدادی هم با پذیرفتن آن شرایط، امید داشتند که احتمالاً در آینده جایگاهشان به اساس شایستهسالاری تثبیت شود؛ اما باگذشت ۱۹ سال هنوز در ترفیعات نظامی جایگاهی ندارند.
از سوی دیگر، افراد مربوط به دیگر احزاب و گروهای قومی و مذهبی در آن زمان یکشبه بدون هیچ نوع سابقه نظامی و عسکری به رتبههای «تورنژنرالی» و «دگرژنرالی» ارتقاء و تمام بخشهای کلیدی قوای مسلح را در اختیار گرفتند.
پس از به وجود آمدن تقابل سیاسی میان رییسجمهور غنی و خانواده نادری، حکومت عمداً چند تن از ژنرالان اسماعیلیمذهب را به بازنشستگی سوق داد و باقیماندهی افراد شامل خدمت هم به خاطر هویت مذهبی از ترفیع و ارتقاء بازماندند.
در ۱۹ سال گذشته، قربانی مردم اسماعیلی در چوکات اردو، پولیس و امنیت ملی بهمراتب بیش از درصد نفوسشان بوده است. اسماعیلیان برای قربانی شدن در سنگرهای جنگ و دفاع از خاک، بیشتر از همه سهم دارند. اسماعیلیان بدخشان، با آنکه در قطعات و جزو تامهای اردوی ملی بیشتر از همه نقش داشتهاند؛ اما سهمشان در رهبری و داشتن رتبه و جایگاه نظامی هیچ است.
شایان ذکر است که در دروان حکومت حامد کرزی، تنها چند تن معدود به رتبه ژنرالی رسیدند که شمارشان از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکند. متباقی، همهی افسران اسماعیلی در تمام مدت پسابُن تا بازنشستگی، دارای رتبه جگرنی، دگرمنی و دگروالی بودند. به این معنا که در ۱۶ سال خدمت در اردو و پولیس، حتا یک رتبه هم ارتقاء نکردهاند؛ اما افراد مربوط به دیگر جریان و گروها هم در اردو و هم در پولیس هرسال یکبار آنهم دو و حتا سه رتبه – از جگرنی به بریدژنرالی و از دگروالی به تورنژنرالی – ارتقاء کردهاند.
از اینرو، در چند سال پسین حتا یک نفر در بست برید ژنرالی از افسران اسماعیلی مقرر نشده و این موضوع باعث شده که اسماعیلیان افغانستان خود را چوب سوخت جبهههای جنگ بدانند.
برای مردم اسماعیلی دردآور است که در تمام ساختار قوای مسلح ۳۸۰ هزاری، حتا یک ژنرال برحال نداشته باشند و سه ژنرالی هم که داشتند در دور جدید حکومت آقای غنی به تقاعد و خانهنشینی سوق داده شدند.
این در حالی است که از دیگر اقوام و مذاهب افغانستان، یکشبه از رتبه دگرمنی به دگر ژنرالی ترفیع مییابند و زمام رهبری وزارت جنگ کشور را به دست میگیرند. گویا برای افسران اسماعیلیمذهب در چوکات قوای مسلح، آخرین رتبه نظامی دگرمنی و دگروالی یک امر ازلی و تغییرناپذیر است.
فهرست شهدای اسماعیلیان در اردو دراز است. بهطور نمونه؛ میتوان از شهادت ژنرال عطا میر، فرمانده لوای ۳ هلمند، دگروال محمدحسین، فرمانده کندک شاهراه گردیز، جگرن رحمعلی، رییس ارکان کندک در قلاردوی هلمند، جگرن حیات الله، رییسارکان کندک در قل اردوی ۲۰۱ سیلاب و دهها افسر ورزیده و صدها سرباز گمنام اسماعیلیمذهب از ولایتهای مختلفی که در سنگرهای دفاع از تمامیت ارضی، ارزشهای دموکراسی و پرچم ملی شهید و حتا جسدشان به خانوادههایشان نرسیده، یاد کرد.
رهبری قوای مسلح افغانستان باید این وضعیت را موردبررسی قرار دهد و در ترفیعات نظامی و عسکری، اصل شایستهسالاری را رعایت کند. اگر نظام اردوی افغانستان شایستهسالار و استعداد محور باشد، همین افراد و کدرهایی که حالا حق ندارند از رتبه دگرمنی و دگروالی ترفیع کنند، احتمالاً از شایستگان رسیدن به ریاست ستاد ارتش و رهبری وزارت دفاع خواهند بود.