نویسنده: یاسین نگاه
ارشادات شیخالانصاری که در این روزها بازار بحث، اعتراض و انتقاد را گرم کرده است، برای من تازگی ندارد؛ چون از روزی که دست راست و چپ خود را شناختهام، سخنی جز یاوهگویی از حضراتی چون انصاری و رفیقانش نشنیدهام. تنها تفاوت ایشان با سایر همفکرانش در این است که او در جهالت از بقیه پیشی گرفته و اعتماد به نفسش از سقف بیرون زده است و شاید هوای امیرالمونین شدن به سرش زده باشد و ما بیخبر!
سخنی که میگویم شاید خیلیها را خوش نیاید، ولی به این پندارم که: چینن موجودات با چنین زشتاندیشیای محصول رفتار و اشتباه ما است و نمیتوان به هیچ چیز و یا جای دیگر آن را نسبت داد. هیچ چیزی به میزان ترویج و نهادینه کردن فرهنگ و سنت مفتخوارگی ویرانگر نیست و متأسفانه تمام مردم افغانستان در گسترش این فرهنگ از همدیگر پیشی میگیرند و غذای سر سفرهی خویش را با ملاها همهروزه قسمت میکنند تا باشد خداوند گناهان کرده و ناکردهی شان را ببخشاید؛ چون میپندارند که انصاری و همقطارانش نمایندهی خدا در زمین استند و اگر شکم آنها را سیر کنند، خداوند شکمهای آنان را نیز سیر خواهد کرد. چنین فکری، سبب شده است که ملاها در افغانستان به تنبلترین و بیکارهترین صنف اجتماعی مبدل شوند و روز تا شب فقط بخورند و بیاشامند و سپس به دستشویی روند و محصولات معدهی شان را به دنیا آورند و در این میان به این اندیشه شوند که برای وعدهی غذای بعدی چه ارشادات فرمایند تا حضور شان را توجیه فرمایند و مردم را به راه راست هدایت کنند.
سراسر تاریخ این وطن بدبخت را بگردید، به نیکویی در مییابید که یکی از اصلیترین عاملهای تمام بدبختیها مفتخواران و مفتخوارگی بوده است. مفتخواران کار نمیکنند، زحمت نمیکشند و عرق نمیریزند؛ بنابراین، هیچگونه مسؤولیتی در قبال خود، دیگران و سرزمین شان ندارند. آنها هیچگاه نمیدانند که گذاشتن یک خشت بر روی خشت دیگر چهقدر رنج در پی دارد و به چه پیمانه خون دل خوردن میخواهد. چون چنین درکی ندارند، یکشبه بنای صدساله را میآیند و با چند شعار سرشار از بند تنبان، خشونت، تعصب و احساسات فرو میریزند و خود دوباره به پشت میخوابند تا با آرامش کامل بتوانند آروغ بزنند و به سفرهآرایی بعدی برنامهریزی کنند. برای اثبات این مسأله، نگاهی بیندازید به تاریخ صدسال اخیر کشور؛ از شکست پروژهی امانی تا روزگار امروز، آیا گروهی مزاحمتر و دریوزهتر و مفتخوارتر از اینها سراغ دارید؟ در روستاها مردم فرزندان شان را برای آموزش اساسات اسلام به مسجد میفرستند؛ ولی هیچکس از محتوا و مفردات درسی امامان چیزی نمیداند و دولت نیز در این زمینه طرح و برنامه و نقش نظارتی ندارد. عصرها امامان ظرف غذا را به دست کودکان میدهند و آنها دروازه به دروازه به دریوزگی میپردازند تا شکم آن ملای عزیز سیر شود و شاگردان مکلف اند تا این وظیفه را همهروزه انجام دهند و چه بسا شاگردانی که سرانجام خود نیز در جایگاه امام قرار میگیرند و کودکان را به دریوزگی میفرستند و این چرخهی باطل همچنان در گردش است و این بازار را هرگز کسادی در پی نیست!
انصاری و انصاریها را باید وارد حوزهی مسؤولیتپذیری و کار کرد تا یاد بگیرند که مزد از طریق زحمت به دست میآید و نیز بدانند که غیر مسؤولانه سخن زدن کسر معاش و حتا اخراج از وظیفه و مورد پیگیرد واقع شدن را در پی دارد؛ درست همانند آموزگاران مکاتب باید پس از بررسی سند لازم و قابل اعتبار تحصیلی و شرکت در رقابت آزاد و شفاف به عنوان امام و آموزگار در مساجد و مراکز دینی استخدام شوند. نصاب تعلیمی مساجد توسط وزارت حج و اوقاف در همکاری با وزارت معارف و تحصیلات عالی تهیه شود و مفردات درسی نیز به صورت همسان در مساجد و مراکز قابل تطبیق باشد و از روند اجرایی آن نظارت صورت گیرد. آنگاه خواهند دانست که پشت منبر رفتن چه مسؤولیتی سنگینی است و مسؤولانه و عالمانه سخن گفتن چه شغل رنجآور و طاقتفرسایی بوده است!
در بیشتر از یکونیم دهه جنگ و کشتار، حرفی از این جماعت در برابر تروریستان نشنیدیم، سخنی دربارهی زشتی خشونت، فساد مالی، زدایش فقر و طرحی برای آبادانی و صنعت و رونق تجارت و وطندوستی نگفتند و ندیدیم و تا گفتند و دیدیم، مسألهی رنگ جوراب زنان و میزان سرخی رنگ لب بوده است و تنبان این جماعت که با شنیدن صدای پای زن خیس میشود. اگر انصاری و همکاسههایش- که البته حسب ادعای خودش در حکومت و مجلس نیز هستند- غیرت دارند، بیایند راه و چارهای بسنجند تا دست از گدایی جامعۀ جهانی برداریم، فکری برای ختم جنگ و کشتار مردم کنند، زمینهی برچیدن فساد را مساعد کنند، در تحقق عدالت گامی بردارند و حکومت را به پاسخگویی، مسؤولیتپذیری و رعایت قانون وا دارند و برای مردم زمینهی کار و نانآوری فراهم کنند. ایمان سالم در گروِ روزی حلال است و این روزها فقر سبب شده است تا دیگر کمتر کسی به فکر لقمهی حلال باشد. اگر دروغ نمیگویند و با خویشتن خویش میتوانند روراست باشند، بیایند و دست از مفتخواری و دریوزگی بردارند و به عنوان یک شهروند مسؤول و سالم از رهگذر فکر و عمل به زندگی انسانی و مبتنی بر ارزشهای نوین و دموکراتیک ادامه دهند؛ در غیر باید بدانند که افغانستان امروز با گذشتهها بسیار تفاوت دارد و در این بیست سال اخیر نسلی به میدان آمده است که خرد دارد و تصمیم شان ریشه در عقل، گفتوگو و مسؤولیتپذیری جمعی دارد؛ نسلی که بیشتر از شعار به شعور اعتقاد دارد و چنین نسلی خوشبختانه بیشتر از شصت درصد افغانستان امروز را تشکیل میدهد.