اندوه بی‌پایان بازماندگان روی‌داد دهم ثور ۹۷

سکینه امیری
اندوه بی‌پایان بازماندگان روی‌داد دهم ثور ۹۷

گذر از دهم ثور ۹۷ تا رسیدن به دهم ثور ۹۸ شاید برای بسیاری‌ از شهروندان پایتخت آسان بوده وچیزی از آن به خاطر نداشته باشند؛ اما برای شمار دیگر، گویی زمان ایستاده است.

با گذر از جاده‌ی گلی شهرک دوازده‌امام در غرب کابل، احوال‌گیری مادری می‌روم که حادثه‌ی دهم ثور ۱۳۹۷  قامتش را خمیده‌‌است. گذر یک سال از آن رویداد، او را ناتوان‌تر کرده‌است. مادر نوروزعلی رجبی را در حالی که  تکیه بر دیوار زده و به سختی روی پا‌هایش ایستاده بود، دیدم. او اشک می‌ریخت و به دیوارکاه‌گلی خانه‌اش می‌دید.

 با دیدن من، اشک‌هایش را پاک می‌کند و تلاشش این است که حالش را بهتر نشان دهد. می‌گوید که هنوز پسرش را در حال ساختن خانه‌اش می‌بیند.

دهم ثور سال ۱۳۹۷ دو انفجار انتحاری در منطقه‌ی “شش درک” کابل رخ داد. این رویداد ۲۶ نفر کشته و ۴۹ زخمی به جا گذاشت. ۹ نفر از کشته شدگان خبرنگار بودند. نوروزعلی رجبی تصویربردار تلویزیون۱ یکی از کشته ‌شدگان بود.

با گذشت یک سال اما، هنوز شهادت او برای همسر و مادرش تازه است. مادرش روز‌ها را به انتظار می‌نشیند و خانمش با عکس او، روز‌ها را به شب وصله می‌کند.

سرنوشت مشابه

نوروزعلی، ۲۶ سال داشت و از عروسی‌ای که بدون خواستش شده بود، یک سال می‌گذشت. بنا بر گفته‌ی مادرش تازه با آن کنار آمده بود و در انتظار فرزند شان بودند. حالا این موضوع و تنهایی عروسی که دختر می‌خوانَدش و بی‌پدری نوه‌اش  بر درد و اندوه مادر پیر رجبی می‌افزاید. به حدی که از او توان راه ‌رفتن را گرفته است.

مادر نوروزعلی رجبی می‌گوید: ” عروسیِ پسرم را بدون خواستش کردم. از او حال یک خانم جوان و یک دختر مانده‌است. زندگی به تنهایی سخت است. از سویی به عمر من هم اعتباری نیست و بی‌کسی دخترش وجودم را آتش می‌زند.”

 نوروزعلی تنها ۵ سال داشت که پدر را در تصادفی، در تپه‌ی سلام از دست داد. بعد از درگذشت پدر، سرپرستی از نوروز و خواهرش به مادر ماند. مادر از ترس این‌ که مبادا فرزندانش مورد آزار و اذیت پدر ناتنی قرار گرفته آواره‌ای خیابان شود، از ازدواج دوم صرف‌ نظرکرد: “بعد از درگذشت شوهرم، خواست‌گار زیاد داشتم. نزدیکانم همه تاکید داشتند که ازداوج کنم و من هنوز جوانم؛ اما من در کنار خواستگار دو فرزند داشتم. به آینده‌ی آن‌ها فکر می‌کردم. وقتی تصمیمم قاطع شد که زنی یکی از همسایه‌ها که در وضع مشابه من قرار داشت، ازدواج کرد. بعد از ازدواج، شوهرش چهار فرزند او را از خانه راند. همان سبب شد که عروسی نکردم.”

سال‌های تنهایی، برای خانم رجبی، به هیچ عنوان آسان نبوده است. او بعد از همین تصمیم، کمر همت می‌بندد و به نانوایی رو می‌آورد. او کارش را با بانگ خروس شروع می‌کند و تا تاریکی به آن ادامه می‌دهد.

اوقات کاری که گمانه‌ زنی‌ها مبنی بر داشتن رابطه‌ی پنهانی او با مردان را به همراه داشت و دهان‌های زیادی به سوی او باز شده ‌بود. خانم رجبی می‌گوید که برای او، این حرف‌ها خیلی دردآور بود؛ اما  تهیه‌ی مخارج خانواده و پدر و مادری کردن به دو فرزندش به او توانایی بیش‌تر داد تا استوار باشد: ” حرف‌ها و قضات‌ها خیلی آزاردهنده بود. رویم را به سوی خدا می‌کردم و به کارم می‌پرداختم و آن تنها راهی بود که علی می‌توانست درس بخواند و کمبود پدر را کمتر حس کند.”

اما بلند رفتن کرایه‌ی دکان، نانوایی را برای او ناممکن کرد و او به لباس‌شویی و صفاکاری خانه‌ها پرداخت. این کار درآمد کمتر داشت؛ اما خواهر و بردار با قالین‌بافی‌ در کنار مادر ایستاند.

آغاز رسانه‌یی شدن

این وضعیت تا زمانی ادامه پیدا کرد که نوروزعلی، وارد دانشکده‌ی هنر‌های زیبایی دانشگاه کابل شد و پس از فراغت از این دانشکده، به کار در رسانه پرداخت.

او با فراغت از دانشگاه، به عنوان تصویر‌بردار تلویزیون جوان با معاش ۹ هزار استخدام شد. درآمد او نظر به تجربه‌ی کاری‌اش بلند رفت و تا ۲۳ هزار رسید؛ اما تنها دوماه از آن معاش ۲۳ هزاری‌ را گرفت.

 پرداخت نشدن معاشش طی چندین ماه کار، او را وادار کرد که برای سه ماه به مزدورکاری رو آورد تا از آن طریق مخارج خانواده‌اش تامین شود.

رجبی سپس فرصتی کاری با تلویزیون ۲۴ را پیدا کرد و با گذشت چند ماه، فرصت بهتر به او داد و به تلویزیون ۱ پیوست. رجبی در کنار کار در تلویزون ۱، در یک مرکز آموزشی در پایتخت، هنر دوبله و تصویربرداری را نیز آموزش می‌داد. فعالیت‌هایی که او را به آینده‌اش بیش‌تر امیدوار کرده بود. بنا بر گفته‌های دوستانش، نوروز‌علی رجبی، برای تحقق آن برنامه‌ها خیال ‌پردازی می‌کرد. پرداخت قرضه‌های عروسی‌، درمان مادر و پس‌انداز برای دخترش، از برنامه‌هایی بود که در حد برنامه ماند و تحقق نیافت.

اکنون اما در نبود او نه تنها مادرش درمان نشده، قرض‌ها، بی‌پدری نرگس کوچک و تنهایی خانم جوانش او را زمین‌گیر کرده‌است.

مادر نوروز‌علی رجبی، در حالی که موم را لای انگشنتانش فشار می‌داد، گفت: ” تا چند روز دیگر دختر نورز‌علی یک‌ ساله می‌شود. نبود پدر سخت است. او در این شرایط چگونه بزرگ خواهد شد و از سویی ماندن مادر برای بزرگ کردن دختر جفای بزرگ در حق او است.

او برای درمان درد دستش و به حرکت آوردن آن، به طبابت خانگی رو آورده و مدام موم را در مشتش می‌قابید.

نوروزعلی رجبی، تنها نان‌آور و همه کس برای این سه نفر بود. پس از او ، دیگر کارگری در خانواده‌اش نیست. با آن که مسؤولان تلویزیون ۱ می‌گویند تا هر زمانی این خانواده نیاز داشته باشد، معاش رجبی را پرداخت می‌کنند؛ اما مادرش همچنان نگران مشکلات مالی، قرضه‌ها و تامین آینده‌ی نوه‌اش است. او می‌گوید :”به وعده‌ها باور نیست. محمد اشرف‌غنی نیز به ما وعده‌ی کمک داده بود، اما ..”

او ناامیدانه از نهاد‌های حامی رسانه‌ها می‌خواهد که حقوق فرزندش را از مسؤولان تلویزیون جوان گرفته و به دختر کوچکش بدهند.