نه‌ی بزرگ به دهه‌ی هفتادی‌ها

رضا مهسا
نه‌ی بزرگ به دهه‌ی هفتادی‌ها

پیامبر اسلام : لایلدغ‌المؤمن من جهر مرتین

انسان های مؤمن از یک سوراخ دوباره گزیده نمی‌شوند.

 اگرچه نبض انتخابات ریاست‌جمهوری کشور در دومین ماه از مبارزات رسمی انتخاباتی تند تند می‌زند؛ ولی تب انتخابات در اثر یک‌سری متغیرهای داخلی و خارجی خیلی پایین است.

مردم افغانستان می‌روند تا در ششم میزان سال جاری حماسه‌ی دیگری را پای صندوق‌های رأی رقم بزنند و در یک فضای دموکراتیک، به کسانی رأی‌ دهند که حداقل در چهار دهه‌ی اخیر بار بار امتحان پس دادند و خیلی هم بد پس داده ‌اند.

تفاوتی که انتخابات پیش رو  با انتخابات‌های قبلی حد اقل از ۲۰۰۱ به این طرف دارد، این است که این بار صف‌بندی‌ها واضح‌تر است؛ یک طرف قضیه‌ی ایتلاف چهره‌های دهه‌ی هفتادی و اقمار شان است و طرف دیگر قضیه، چهره‌های نوظهوری با پراکسی‌های‌ شان استند که پس از ۲۰۰۱، خود شان را در بازار سیاست افغانستان برند کرده ‌اند.

افغانستانی‌ها مردمان خوش‌برخورد و خوش‌قلبی ‌اند؛ ولی این دلیل نمی‌شود که حافظه‌ی تأریخی ضعیفی داشته باشند.

دهه‌ی هفتادی‌ها با طول و عرض ‌شان جزایر جداافتاده و ناکام سیاسی در تاریخ معاصر افغانستان با کارنامه‌ی خیلی سیاه محسوب می‌شوند.

جمع و جماعتی که پرونده‌ی قطور پروسه‌ی عدالت انتقالی هنوز بر شانه‌های ‌شان سنگینی می‌کند و لکه‌های خون بیش از هفتادهزار کابلی هنوز بر دامن‌های ‌شان چشمک می‌زند و کاخ‌های‌ شان بر کوخ‌های آدم  افغانستانی طعنه می‌زند.

تجمع دهه‌ی هفتادی‌ها حول یک محور در راستای مبارزات انتخاباتی، بیشتر به یک چیدمان کاغذی می‌ماند که فقط خوراک نمایشی دارد و بس و هیچ اراده‌ای در پس این ایتلاف در راستای همکاری مشترک برای کار روی زیربناهای دولت‌داری خوب در آینده وجود ندارد.

آنچه در بالا خواندید، ادعاهای آهی و واهی نگارنده‌ی این سطور نیست. کافی است به حافظه‌های تاریخی خویش مراجعه کنید؛ در می‌یابید که با چه چهره‌های طرف استیم.

دهه‌ی هفتادی‌ها بیشتر به اژدهای هفتادسر افسانه‌ها می‌مانند که هر سر آن بلای عظیمی را متوجه  ملت می‌سازد .

خاستگاه سیاسی/ نظامی دهه‌ی هفتادی‌ها بیشتر آن‌ طرف مرزهای کشور است و هنوز هم تعلق خاطر شان را به بیگانه‌ها حفظ کرده‌ اند و در صورت پیروزی  در انتخابات، طبیعی است که  افغانستان را در سینی گذاشته تقدیم رفقای گرمابه و گلستان بیرونی ‌شان خواهند کرد.

دانه درشت‌های دهه‌ی هفتادی‌ها یا به ساز پاکستانی‌ها رقصیده اند و هنوز هم دارند می‌رقصند و یا به اذان ایرانی‌ها نماز خوانده و به ولایت فقیه اقتدا کرده اند که هنوز هم می‌خوانند و عمق راهبردی سیاسی ‌شان، در قدم نخست تأمین منافغ دو همسایه‌ی شرقی و غربی ما است بعد منافع کلان کشوری.

مردم افغانستان در دو دهه‌ی اخیر، با وجود  این همه، بر دهه‌ی هفتادی‌ها اعتماد کردند و میدان دادند تا ندانم‌کاری های شان را جبران کنند؛ اما با رأی گرفتن در سه انتخابات قبلی، پروسه‌ی ملت دولت شدن را در افغانستان به چالش کشیدند و بن‌بست سیاسی ایجاد کردند.

ملت افغانستان از غار دهه‌ی هفتادی‌ها دوبار گزیده شد و بار سوم اجازه‌ی گزیده شدن را نباید بدهند.

این بار مردم افغانستان باید اگاهانه رأی دهند و شعور سیاسی شان را به نمایش بگذارند. قصه این نیست که به کی رأی بدهند؛ اما با توجه به تجربه‌های گذشته‌ای که از افغانستان دارند، قصه حتما این است که نباید به رهبران جهادی اعتماد کرده و فریب این همه فکاهی‌های جذاب انتخاباتی را بخورند.