مسخ‌شد‌گی در فضای آنلاین؛ فیسبوک چه تغییری در عمل‌کرد ما وارد کرده است؟

صبح کابل
مسخ‌شد‌گی در فضای آنلاین؛ فیسبوک چه تغییری در عمل‌کرد ما وارد کرده است؟

نویسنده: خیرالدین رحمانی

با همه‌گیرشدن رسانه‌های آنلاین به ‌ویژه فیسبوک، تقریبا همه‌ی زندگی ما در این سایت اجتماعی خلاصه شده است. کاربران از مناسبت‌های خوشی گرفته تا مناسبت‌های ناخوش و شغلی را در این شبکه با دوستان اجتماعی خود شریک می‌کنند.
با روی‌کارآمدن این شبکه، روابط دست‌خوش تغییر و دگرگونی شد و اکنون به ندرت، دوستان هم‌دیگر را از نزدیک، ملاقات می‌کنند، بسیاری ملاقات‌ها و دیدارهای دوستانه به ارتباطات از راه دور تعلق گرفته است؛ اما این ارتباطات از راه دور و زندگی در فضای آنلاین به رغم سهولت‌های خود، چالش‌هایی را نیز در زندگی اجتماعی به وجود آورده است، تا آن‌جا که کاربران به یک استاتوس فیسبوکی در مورد یک عمل و یا رویداد خوب و یا زشت اکتفا می‌کنند و به نحوی از بار مسوولیت شانه خالی می‌کنند که متاسفانه در کشور ما؛ حتا سیاست‌مداران و مسوولان حکومتی نیز، این روی‌کرد را پیش گرفته اند. اتفاقات ناگواری که در پیرامون ما رخ می‌دهد، اکثر ما با یک استاتوس فیسبوکی رفع تکلیف می‌کنیم؛ انگار همه چیز ختم می‌شود.
جیمز گریملمن، دانش‌یار دانشگاه نیویارک، اخیرا در یکی از مقالات خود در این مورد نوشته است: «دقیقا مشکل از آن‌جا شروع شد که افراد از فیسبوک استفاده‌ی اجتماعی کردند. آنان همان نوعی از امید و انتظاری را که در شرایط اجتماعی دیگر داشتند، به فیسبوک نیز وارد کردند. آنان می‌خواهند همان روابط پیچیده و غنی دوستی را که در دنیای واقعی دارند، در شرایط آنلاین هم داشته باشند.»
ما زندگی در فضای آنلاین را جدی گرفته ایم؛ حتا در برخی موارد دوستی و دشمنی در فضای حقیقی مان را بر اساس فضای آنلاین تعریف می‌کنیم؛ در صورتی‌که در فضای آنلاین، حتا چهره‌ها را از درون یک مینو انتخاب می‌کنیم، پس چطور یک فرد می‌تواند اصل بماند؟
به باور ماریم تالوس، استاد فلسفه در دانشگاه یوتا در ایالات متحده‌ی امریکا، در سیاره‌ی فیسبوک، یک شهروند می‌تواند هر چهره‌‌ای را که دوست دارد انتخاب کند. پروفایل می‌تواند نقشی را ایفا کند که چهره در جهان واقعی دارد؛ اما همه چیز از عکس گرفته تا فهرست علایق، انتخابی ا‌ست و به راحتی با خواست یا اراده‌ی فرد قابل تغییر.
آن‌چه نظریه‌پردازان عرصه‌ی ارتباطات را نگران کرده، این است که فیسبوک به عنوان یک ابزار شبکه‌های اجتماعی، ممکن است طیف وسیعی از تعاملات چهره‌به‌چهره را از رده خارج کند و این امری هولناک است، به ویژه آن که هنوز نمی‌دانیم تعاملات چهره‌به‌چهره چه منافعی برای ما دارند.
ماریم تالوس در مقاله‌‌ای تحت نام «چرا من یک دوست نیستم؟» نوشته است : «نگرانم که وابستگی بیش از حد به فیسبوک، غنای زندگی اجتماعی ما را بگیرد؛ حتا با وجود آن که رفتارها را کارآمدتر می‌سازد. این خطر بسیار واقعی است.»
تعامل فیسبوکی برای همه اهداف و مقاصد یک‌طرفه است. نا‌هم‌زمانی این ارتباطات موجب تضعیف بازخورد و در نتیجه ناتوانی برای بسط پیوندها می‌شود. مهم‌تر از آن این که در ارتباطات فضای مجازی، نگاه غایب است. به همین دلیل هر کاربر این فضا می‌تواند به راحتی انتقاد کند.

خودشیفتگی و تظاهر در فضای آنلاین
خودشیفتگی و خودنمایی در شبکه‌های اجتماعی‌ مانند فیسبوک، چنان عمومی شده که بسیاری از افراد به هیچ وجه اطلاع ندارند؛ در جهانی که هیچ چیز از دید اشکال جدید نظارت و کنترل پنهان نمی‌ماند، چگونه تصاویر مراسم‌های خودمانی خود را در فضای آنلاین شریک می‌سازند و حریم خصوصی خود شان را جدی نمی‌گیرند.
فضای آنلاین، سلبریتی‌های خودشیفته‌ای به وجود آورده که مردم را هر روز بیش‌تر از پیش به‌ سوی خود می‌کشانند و اکنون در این فضا، نویسنده‌گان و افراد نخبه به حاشیه رانده شده اند.
به عقیده‌ی مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی‌ای که نگران نحوه‌ی سازگاری ما با شرایط آنلاین بود، عصر ما عصر پوچ‌گرایی است. تعریف او از پوچ‌گرایی این بود که هیچ داور اصلی و مشترکی برای تعیین موارد با اهمیت برای انسان امروزی وجود ندارد.
عطش شهرت چنان بر کاربران فضای مجازی چیره شده است که حتا کارزارهایی ‌که در این شبکه‌ها به راه انداخته می‌شود، برای کسب شهرت است.
چنان‌چه «کریگ کاندلا»، استادیار فلسفه در دانشگاه «سالوه رگینا»، به این باور است که اغلب به نظر می‌رسد، کاربران بیش‌تر در جهت شکل‌دهی به هویت آنلاین خود درکارزارهای شبکه‌های اجتماعی شرکت می‌کنند و نه انگیزه برای کار اساسی.
این فعالیت‌ها برای افراد به عنوان ابزاری برای هم‌گرایی منفعلانه با یک هدف یا ایدیولوژی عمل می‌کند.
اغلب به‌روزرسانی استاتوس‌های فیسبوکی به این دلیل صورت می‌گیرد تا در مقابل افرادی که در موقعیت‌های گوناگون زندگی روزمره با آنان سروکار داریم، «هویت‌های جای‌گزین» برای خود بسازیم و از طریق همین هویت‌ها، در فضای حقیقی جایگاه خود را پیدا کنیم.

با فضای آنلاین چه باید کرد؟
از آن‌جایی که فضای مجازی کارکرد دوگانه دارد، می‌تواند هم‌زمان کارکرد مثبت و منفی داشته باشد و حتا قادر است تا ما را در فضای خود ذوب و از زندگی حقیقی دور کند، دوری از این فضا نیز در عصر فرا ارتباطات ناممکن می‌نماید؛ لذا باید با سازگاری با این فضا پیش رفت.
چنان که هایدگر و مفسران هم‌عصرش توضیح می‌دهند، این خود فن‌آوری نیست که نقص محسوب می‌شود. اگر درک درستی از فن‌آوری داشته باشیم، امری طبیعی ا‌ست که نمی‌تواند هدفی برای خود داشته باشد. نباید خود فن‌آوری را مقصر دانست. تقصیرات به گردن خود ما است؛ زیرا به دلیل نداشتن ابزاری برای هدایت خود، مسیر خود را به سوی منابع دیگر تغییر داده ایم. هایدگر چنین می‌گوید که فرهنگ ما فاقد عنصر مورد نیاز برای حفظ معنایی آشکار و تعریف‌شده از مرز است. برای پرکردن خلای ناشی از این نداشتن، ما مسیر خود را به سوی انترنت که در دست‌رس‌ترین و قدرت‌مندترین نیروی فن‌آوری نزدیک به ما است، تغییر می‌دهیم.
نظریه‌پردازان معاصر ارتباطات به این باور اند که ما، باید استفاده از فضای مجازی را با نیازمندی‌های روزمره‌ی خود سازگار کنیم.