مترجم: اسدالله جعفری (پژمان)
مجله اقتصاد: ۱۳ نوامبر، ۲۰۲۱
در هشتم ماه نوامبر سال روان، برنامهی جهانی غذا یا (WFP) که یک بخش مأموریت از سازمان ملل متحد است، گفت: «در یک پژوهش تخمینی افرادی که در سراسر جهان «در آستانهی قحطی و گرسنگی قرار دارند»، از ۴۲ میلیون نفر در اوایل امسال، اکنون به ۴۵ میلیون نفر افزایش یافته است.» قابل توجه این است که از این ۳ میلیون افرادی که افزایش یافته، تقریباً اکثریت این افراد متعلق به کشور افغانستان است. بنابراین، افغانستان در آستانهی یک فاجعهی انسانی قرار دارد.
حدود ۲۳ میلیون شهروند افغانستان در یک کشور ۳۸ میلیونی، با گرسنگی شدید روبهرو استند. از این تعداد، حدود ۸٫۷ میلیون نفر در وضعیت فوری و اضطراری در افغانستان قرار دارند که در دومین ردهی از سلسله مراتب فاجعه و بحرانهای برنامه جهانی غذایی به شمار میرود. در عین زمان، نظامنامه و فهرست راهنمای ردهبندی غذایی نشان میدهد که سازمان قحطی از بالاترین ردهبندی گرسنگی در افغانستان خبر میدهد. با اینحال برای جلوگیری از بدترشدن عواقب آن بسیار دیر خواهد شد؛ «زیرا بسیاری از مردم بر اثر قحطی و گرسنگی خواهند مرد». بسیاریها در حال حاضر از گرسنگی دارند در افغانستان میمیرند. بیش از ۳ میلیون کودک در افغانستان دچار سوءتغذیه حاد شدند. بنابراین منابع محلی در افغانستان از موارد مرگ تمام اعضای چندین خانواده ناشی از فقر و گرسنگی در داخل خانههای شان خبر میدهند. بخشهای تغذیه در شفاخانهها و بیمارستانها تنها کودکانی که دچار سوءتغذیه و ضعیف استند، را بستری میکنند؛ از جمله کودکان ۱۱ ساله را که حداقل ۱۳ کیلوگرم وزن داشته باشند، میپذیرند. افغانهای فقیر اموال و داراییهای باقیماندهی خود را برای چند وعده غذا میفروشند و بعضی از آنها این روزها به دلیل گرسنگی و فقر دختران شان را نیز میفروشند. فقر و بدبختی همان قدر که در شهرهای افغانستان فاجعهبار است، در روستاها بدتر از آن است. با فرا رسیدن فصل زمستان در افغانستان، زخم و درد و رنج این مردم عمیقتر و عمیقتر میشود.
ضمناَ، وضعیت افغانستان حتا پیش از سقوط کابل، پایتخت افغانستان به دست گروه طالبان در همان ماه آگست نیز خراب و شکننده بود. دورههای طولانیمدت و عدم بارندگی کمتر از حد متوسط و دمای بالاتر از حد متوسط منجر به برداشت محصولات ناچیز و افزایش قیمتها شده است. پس از دههها جنگ، حدود ۴ میلیون شهروند افغانستان در داخل کشور خود آواره و پناهنده شدهاند که از حمایت و امکانات بسیار اندکی برخورداراند. تسلط طالبان همه چیز را در افغانستان بدتر و وخیمتر کرده است. کمکهای خارجی که سه چهارم هزینههای دولت را در افغانستان تأمین میکرد، دیگر قطع شده است. ذخایر و دارایی خارجی این کشور در حدود ۹ میلیارد دالر توسط وزارت خزانهداری امریکا مسدود شده است. نیم میلیون سرباز و پولیس شغل و وظایفی خود را از دست داده اند، کارمندان ملکی و دولتی ماهها شده است که بدون معاش ماندهاند. نیمی از جمعیت افغانستان قبل از به قدرت رسیدن گروه طالبان با کمتر از ۱٫۹۰ دالر در روز زندگی و امرار معاش میکردند. سازمان ملل متحد تخمین میزند که تا تابستان سال آینده، همهی شهروندان افغانستان به جز ۳ درصد از آنها در یک وضعیت مشابهی قرار خواهند گرفت.
در ماه سپتمبر، سازمان ملل متحد یک «فراخوان کمکهای فوری» را برای درخواست بیش از ۶۰۰ میلیون دالر از اهداکنندگان و کمککنندگان و دریافت تعهدات ۱ میلیارد دالری را برگزار کرد. اما تنها یک سوم از این مبالغ به دست مردم رسیده است. اتحادیهی اروپا در ماه اکتبر، یک میلیارد یورو معادل (۱٫۱۵ میلیارد دالر امریکایی) را وعده کرد. با اینحال، ۳۰۰ میلیون یوروی آن قبلاً هم به سازمان اهداکننده تعهد شده بود، و بیشتری این مبالغ باقیمانده به کشورهای همسایه افغانستان اختصاص خواهد یافت. برنامهی جهانی غذایی سازمان ملل متحد تخمین میزند که ممکن است بیش از ۲۲۰ میلیون دالر در ماه برای جلوگیری از بحران انسانی در ماههای یک زمستان طاقتفرسا برای مردم در افغانستان نیاز باشد.
بنابراین، اگر این پولها برسد، در بدترین حالت برای این مردم مرهم است. رابرت ماردینی از کمیتهی صلیب سرخ گفت: «هیچ سازمانی بشردوستانه نمیتواند که… جایگزین اقتصاد یک کشور شود». به هر صورت، اقتصاد افغانستان در حال فروپاشی و تحلیل رفتن است. گردش و بازار دالر در افغانستان افزایش یافته است، ارزش پول داخلی به شدت کاهش یافته و سیستم بانکداری افغانستان نیز دچار فروپاشی و ورشکستگی شده است. صندوق بینالمللی پول در یک تخمین اعلام کرده است که کسبوکارهای رسمی در افغانستان در چند ماه آینده ۳۰ درصد کاهش خواهند یافت. با این وجود، اگر کمکها از سر گرفته میشد و داراهایی خارجی افغانستان آزاد میشدند، درد و رنج این مرز و بوم التیام میبخشید و کمتر میشد. مشکل این جاست که این امر میلیاردها دالر را به دستگاه گروه طالبان سرازیر خواهند کرد؛ اما هنوز هیچ کشوری طالبان را به عنوان حاکمان قانونی افغانستان به رسمیت نمیشناسد.کابینهی گروه طالبان شامل چهرههایی مانند سراجالدین حقانی است که کشورهای غربی او را به عنوان یک تروریست میشناسند، نه بیشتر از آن. امریکا در موضع خود قاطع است؛ این گروه باید یک دولتی را تشکیل بدهند که از همهی مردم افغانستان نمایندگی کند و در آن باید حقوق زنان، دختران و اقلیتهای قومی مورد تضمین باشد، نه تنها یک گروه خاص!.
نهایتاَ، اینها اهداف و مقصود شایستهای استند. با اینحال، خودداری از کمکهای نجاتدهنده و بشردوستانه تقریباً در هر شرایطی از بحران مذموم و شرمآور است. با توجه به این که طالبان هیچ نشانهای از تسلیم شدن در برابر فشارهای مالی را نشان نمیدهند، حتا این امر غیرمنطقی به نظر میرسد. خواستههای غرب از آزادی اساسی برای افغانها و مردم افغانستان کاملاً موجه است؛ اما اجازه دادن به بسیاری از ذینفعان و استفادهجویان مورد نظر برای مردن از گرسنگی راهی خوبی برای تحقق آنها نیست و نخواهد بود. بنابراین چارهای جز همکاری با طالبان نیست، هر چند که این موضوع ناپسند و ناخوشایند است. این لزوماً به معنای دوستبودن و یا حامیبودن با طالبان نیست – تنها یک موضوع واقعبینانه و تحققگرا است. در حال حاضر تسلط و سلطهجویی طالبان برای مردم افغانستان وحشتناک و نگرانکننده است. اگر این که غرب بخواهند طالبان را بیشتر مجازات کند و یا آنها را در وضعیت گرسنگی قرار دهند، به همان اندازه ظالمانه خواهد بود که متعصبان با تفنگ بر مردم ظلم میکنند، نه بهتر و بیشتر از آن که این خودش نوعی از ظلم بر یک ملت است.