در اول ماه اپریل، مردم به شوخی و به گونههای مختلفی به همدیگر دروغ میگویند. در بعضی کشورها؛ مانند زیمباوی، بریتانیا، اتریش و نیوزلند، اشخاص دروغهای شان را تا شب فاش نمیکنند. اگر کسی قبل از رسیدن شب دروغش را فاش کند، لقب «احمق اپریل» -april fool- را به او میدهند.
در افغانستان، به خصوص در شهر کابل نیز شمار قابل توجهی از آدمها در اول اپریل به همدیگر دروغ میگویند و یا این که حرفهای دروغی را در صفحات مجازی نشر میکنند که با اندکی دقت، میتوان به شباهت دروغها پی برد. هرچند در مناسبات شخصی ممکن است، نوع دروغ تفاوت داشته باشد؛ اما آنجا که دوستان و همنسلان ما دروغهای شان را در رسانههای اجتماعی نشر میکنند، به دلایل مختلفی نکات قابل توجهی در آن وجود دارد.
دروغ در واقعیت انتقال پیام اشتباه است که به گونهی خودخواسته گفته میشود. در اکثر موقعیتها، مردم با جدیت به هم دروغ میگویند. قرضدار به خاطر مدیریت اوضاع مالیاش، ممکن است به صاحب قرضش دروغ بگوید، فروشنده برای فروش اموال بیشتری به مشتریهایش دروغ میگوید و پدر در مقابل بعضی سوالات کودکش، به او دروغ میگوید.
دروغ جزو زندگی انسانها است. میزان دروغگویی به میزان عقلانیت و نظم افراد بستگی دارد. شهروندانی که عقلانیت بالا دارند و پابندتر به اصول و قوانین استند، کمتر دروغ میگویند. در واقع آنها کمتر در شرایطی قرار میگیرند که دروغ بگویند و یا مجبور به دروغگفتن شوند.
رشد عقلانیت یکی از عوامل مهم توسعهی جامعه است. باشندگان جامعهی توسعهیافته، آیندهی روشنتر و زندگی راحتتری دارند. آنها فاصلهی چندانی با آرزوهای شان ندارند. البته نباید این نکته را فراموش کرد که رویاها و آرزوها اگر خیلی دستنیافتنی باشد، افراد ارزشی ندارد؛ اما رسیدن بهرویاهایی مانند داشتن خانه، موتر، کار و… در هر جامعهای پدیدههای ارزشمندی است. تفاوت میان جوامع پیشرفته و عقبمانده در این است که؛ زمینهی رسیدن به آرزوها و رویاها در جوامع پیشرفته نسبت به جوامع عقبمانده زیاد است.
جدا از بحث اول اپریل، در شهر کابل دروغ زیاد گفته میشود. با آن که باشندگان این شهر، به دین و مذهب پابندی شدیدی دارند و بدون شک، مذهب دروغ را نمیپذیرند؛ اما همهی ما به راحتی دروغ میگوییم. مناسبات اجتماعی ما پر است از دروغ. شاید زیاد دیده باشید که در حضور شما برای کسی در داخل موتر زنگ آمده باشد؛ اما او از پشت تلفن به مخاطبش موقعیتش را دروغ گفته باشد. این مسئله قبل از آن که نتیجهی بحران اخلاقی باشد، نتیجهی اجتماع پیچیده با چالشهای گوناگون است. اینجا سختیها بر روابط مردم غالب شده و دیگر کسی از دروغگفتن چندان باکی ندارد. افراد به اهداف مختلفی دروغ میگویند.
لحظهای با خود فکر کنید؛ اگر دروغ را از زندگیتان در این شهر حذف کنید، با چه مشکلاتی روبهرو میشوید؛ ممکن است کسی آبرویش در خطر افتد، کسی خانهاش را از دست بدهد، کسی کارش را و…. احمتالاً اگر شما در یک شهر پیشرفتهی دنیا زندگی میکردید، ممکن تا این حد زندگی شما با دروغ گره نمیخورد.
جورج زیمیل، دانشمند آلمانی که در میانهی قرن نوزده و بیستم زندگی میکرد، عبارتی دارد به نام «راز داری». او رازداری را چنین تعریف میکند: موقعیتی است که در آن یک شخص قصد پنهانکردن چیزی را دارد، در حالی که دیگری میخواهد آنچه پنهان میشود را آشکار کند. او از دروغ نیز تعریف مشابهی دارد. دروغ در نظر زیمیل فرمی، از کنش متقابل است که در آن شخص عمداً حقیقت را از دیگران پنهان میکند. زیمیل به این باور است که حتا خصوصیترین رابطهها، نیازمند درجهای از رازداری است. او رازداری را جزو مکمل همهی روابط اجتماعی دانسته و تا جایی پیش میرود که این مسئله را در امور زناشویی نیز نیاز میداند. به نظر زیمیل، با رعایتنکردن رازداری، رابطهها از هم گسسته میشون.
نکتهای که باید آن را در سخنان زیمیل متوجه بود، این است؛ او با آن که تعریف مشابهی از رازداری و دروغ دارد؛ اما تاکید میکند که رازداری در روابط اجتماعی نیاز است. باید توجه داشت که رازداری، بیشتر از آن که به معنای دادن معلومات اشتباه باشد، پنهانکردن حقیقت است؛ اما دروغ، انتقال معلومات اشتباه است. انتقال معلومات اشتباه، بیشتر به هدف و نیت خاصی به مخاطب میرسد.
با توجه به وضعیت اجتماعی در شهر کابل، حقیقت دیگری را نیز باید اضافه کرد؛ رازداری ممکن است در بسیاری از موقعیتها و جوامع مرفهی دنیا کارساز باشد؛ اما در شهرها و شرایط دشوار که مخاطب، گرایش نیرومندی به گرفتن اطلاعات دارد، چارهساز نیست. اگر پولی برای پرداخت کرایهی خانه نداشته باشید و حوصله صاحبخانه هم سر رفته باشد، چه کاری میکنید؟ معمولاً در چنین زمینههایی، افراد معلومات غلطی به جانب مقابل میدهد. این معلومات اشتباه یک سرنخی دیگری نیز از دروغ آدمی بر میدارد؛ این که در واقع ناخودآگاه فرد آنگونه که همانند محتوای دروغش است، میخواهد بر مشکلات فایق آید؛ اما در بیشتر موارد چنین چیزی امکانپذیر نیست. ما نه تنها در اوضاع دشوار شخصی دروغ میگوییم، بلکه اوضاع پیچیدهی اجتماعی نیز باعث میشود، افراد دروغ بگویند.
بیشتر در شهر ما به کسانی که از رویاهای شان در قالب دروغ پرده بر میدارند، میگویند، «پَتَکه» میکند. شکی نیست که پتکهگر با این پیشفرضی که مخاطب سخنانش را باور میکند، دروغ میگوید. اینگونه اشخاص در واقع چیزی را به زبان میآورند که در رسیدن به آن ناکام ماندهاند.
بحث اول اپریل اما فرق میکند. در این روز، اشخاص به نحوی از آرزوهای شان پرده بر میدارند. در این روز تعدادی مینویسند که مثلاً در یک موقعیت خوب آغاز به کار کردهاند، دیگری مینویسد خارج رفته، صاحب فرزند شده، نامزاد شده و …
همانگونه که در بالا یادآوری شد، اشخاص با بیروندادن معلومات در صفحات مجازی، میدانند که گروهی از مردم آن را خواهد خواند و زمانی که انسان با جمعی از مخاطبان روبهرو باشد، جدیتر است و به نکات مهمتری اشاره میکند؛ حتا اگر آن نکتهها دروغ باشد. به همین سادگی وقتی افراد با توجه به اول اپریل دروغهای مربوط به خود شان را همگانی میکنند؛ در حقیقت، با خیال راحت و به بهانهی روز جهانی دروغ پرده از آرزوهای شان بر میدارند. اگر دروغگویان اول اپریل بدانند که افراد از دروغ آنها بهرویاهای آنها پی میبرند، بدون شک تعدادی از آنها دروغی نمیگفتند.
با توجه به مطالبی که در اول اپریل دیدهایم، خواندهایم و یا شاید شنیدهایم؛ میتوان به راحتی پی برد که بخش قابل توجهی از آرزوها و رویاهای جوانان این شهر را چه چیزی تشکیل میدهد.