نویسنده: شجاعالحق نوری
کودکان دارای تخیلات و کرکتر عجیب استند. نظر به تحقیقات و تحلیلهای اندیشمندان، کودکان از لحاظ تفکرات درونی و روانی، علاقه به جنگ دارند تا سرقافله باشند، بدون این که بدانند جنک بد است و پیامدهای ویرانگر و نامیمون دارد. از همین رو، حیات جغرافیایی به نام افغانستان، بر اساس جنگ بنا شده، تاریخ دوصدسالهی تشکیل این کشور زیر این نام، درگیر جنگی است که خوشی را از مردم گرفته است.. پنجاه سال است که شعلهی این جنگ بیشتر از هر زمان دیگر مردم و وطن را میسوزاند. در چنین کشوری، نشر سریالهای تلویزیونیای مانند «چقر»، آسیبهای اجتماعیای را در پی دارد. در شرایط کنونی، جامعهی ما نیاز بیشتر به سریالها و داستانهای آموزشی دارد تا همدلی و همصدایی را در جامعه بیشتر کند. خوشی بیاورد و مردم لبخند بزنند.
بیشتر داستان سریالهایی که در رسانههای تصویری افغانستان پخش میشود، بر محور جنگ میچرخد؛ بر همین اساس، کودکان نیز با تخیلات کودکانهی شان، فکر میکنند، جنگ کار خوب است. از دید ایشان، جنگ میتواند پیروزی به بار آورد و آنها یکهتاز میدان استند. حرص آنها وادار شان میکند تا جنگجوی مسلح باشند. از همین خاطر، تمرین مرمیبازی و شمشیربازی را در خانه انجام میدهند. به ایشان معلوم نیست، که جنگ چه پیامدی دارد؛ به جز از این که بکشد، ویران کند و خوشیها را از مردم بیگرد.
معلوم نیست که منطق مهم بودن پخش همین سریالها در افغانستان چیست؛ به جز از این که سود اقتصادی به پخشکنندههای آن دارد و فرهنگ بیگانه را تبلیغ کند. خلافت عثمانیها به دور از جغرافیای افغانستان و مردم آن در گوشهی دیگری از جهان حکمروایی داشت؛ از این لحاظ برای مردم ما زیاد اهمیت دیدن ندارد. از سوی دیگر، اگر پیوند معنوی آن را در نظر بگیریم، چون مردم هر دو کشور مسلمان اند، و پیوند دینی دارند، میشود به آن درنگی کرد و دلیل آورد. نیاز است مردم از سرگذشت تاریخ مسلمانها و مبارزه گذشتگان شان بدانند؛ لیکن برای همه اقشار جامعه کارنامهی خلافت عثمانیها و حکمروایی پادشاهان و قبیلههای دیگر مهم نیست. اگر افرادی علاقهمند تاریخ اسلام و جنگهای گذشته باشند، میتوانند کتابها را بخوانند و از آن بدانند. پس به پخش سریالهای جنگی در خانه که از کودک تا بزرگ میبینند، نیازی نیست.
در شرایط کنونی، جامعهی افغانستان نیاز بیشتری به سریالها و فیلمهای آموزشی دارد. انگار انسانی در کودکی سریالهای جنگی را میبیند، آیندهاش را خداوند میداند که چه میشود. موضوعات جنگیِ بسیاری را از آن میآموزد و در زندگی روزمره عملی میکند. در پیوند به همین موضوعات، در گذشته داستانهای وحشتناکی از اطفال، نوجوانان و جوانان حکایت شده. وقتی اصل ماجرا دنبال شده، انجامش به سریالها و فیلمهای مزخرف جنگی پایان یافته است. آرزو میکنیم که رسانههای محترم تصویری یا وزارت اطلاعات و فرهنگ، در پخش و نشر همچو سریالها و فیلمها تجدید نظرکنند؛ زیرا، پیامد منفی این فیلمها و سریالها به مراتب وخیمتر از پیامد مثبت آن است.