چرا ماسک نمی‌زنیم؟!

مجیب ارژنگ
چرا ماسک نمی‌زنیم؟!

این روزها به دلیل مصرف بیش از اندازه‌ی زغال‌سنگ در شهر کابل، هوای شهر آلوده‌تر از هر زمان دیگری است. از سوی دیگر؛ همه‌گیری ویروس کرونا، در روزهای پسین، سریع‌تر شده و آمار مبتلایان – در سراسر جهان – روزبه‌روز در حال افزایش است.
از شروع زمستان، با گذشت هر روز شمار جان‌باختگان به اثر ابتلا به ویروس کرونا در حال بیشتر شدن است. به اساس آمار وزارت صحت عامه، در یک ‌شبانه‌روز نخست زمستان، ۱۶ نفر به اثر ویروس کرونا در کشور جان باخته‌اند و در یک ‌شبانه‌روز دوم زمستان، ۲۱ نفر.
به اساس آمار سال گذشته‌ی این وزارت، همه‌ساله ۳۵۰۰ شهروند به دلیل بیماری‌های ناشی از آلودگی هوا در کشور می‌میرند.
به سفارش بیشتر پزشکان و نهادهای معتبر بهداشتی؛ مانند سازمان بهداشت جهانی و وزارت صحت، برای فرار از زیان‌های ناشی از تنفس هوای ناپاک –که آلوده‌شدن از کرونا را نیز در بر می‌گیرد- یکی از راه‌های ساده و دم دست -که همیشه برای شهروندان میسر است- پوشیدن ماسک است.
شهروندان در حالی که نمی‌توانند، برای فرار از سرمای زمستان از سوزاندن زغال‌سنگ دست بکشند، می‌توانند، کم‌از‌کم با پوشیدن ماسک از اثرهای زیان‌بار آلودگی هوا پیش‌گیری کرده و از سویی هم از گرفتار شدن به ویروس کرونا و آلوده کردن دیگران به آن تا اندازه‌ای پیش‌گیری کنند؛ اما چه چیز باعث شده است که با این‌همه نیاز به ماسک زدن، شهروندان نمی‌خواهند ماسک بزنند؟!
به اساس آمار رسمی کشور، بیشتر از ۹۰ درصد شهروندان زیر خط فقر دو دالری و بیشتر از نیم آن زیر خط فقر یک‌ونیم دالری زندگی می‌کنند. این رقم به دلیل نبود بررسی‌های دوامدار و افزایش میزان بیکاری، می‌تواند لحظه‌به‌لحظه در حال افزایش باشد.
شهروندان افغانستان در کنار این‌که در گرسنگی به سر می‌برند، از امنیت جانی نیز بی‌بهره‌اند. زمانی که فردی از فردایش مطمین نباشد، چگونه می‌تواند به داشتن زندگی صحت‌مند بیاندیشد؟ در حالتی که هر شهروندی با بیرون‌ شدن از خانه، هراس مردن و یا از دست ‌دادن بخشی از بدنش را در یک انفجار دارد، بدیهی است که نمی‌تواند به آسیب‌های ناشی از آلودگی هوا و یا گرفتاری به کرونا بترسد.
آن‌هایی که ماسک می‌زنند به‌دنبال این‌اند که از بیرون و از آن‌‌چه در بیرون از آن‌ها می‌گذرد، آسیبی نبینند و یا آن آسیب را کاهش دهند. این حالت زمانی برای فرد بدل به ارزش می‌شود که نیازهای ابتدایی‌اش برآورده شده و فردیت‌اش ارزشمند شده و عینیت یافته باشد. فردی که در فقر زندگی می‌کند و افرادی که زیر فقر زندگی می‌کنند و امنیت جانی ندارند؛ تا هنوز به حقوق ابتدایی‌شان دست نیافته‌اند و یا به زبان دیگر، نیازهای ابتدایی خود را برآورده نتوانسته‌اند؛ زندگی انسان‌های افغانستانی مصداق این وضعیت است.
انسان‌ها تا زمانی نمی‌توانستند به‌راحتی نیازهای ابتدایی خود را برآورده کنند که زندگی بومی داشتند و هنوز به کشاورزی رو نیاورده بودند. زمانی که انسان‌ها در جامعه و در درون ساختار حقوقی-سیاسی مشخصی با هویت دولت زندگی می‌کنند، به لحاظ حقوق بشری دیگر نباید دغدغه‌ی برآوردن حقوق و نیازهای ابتدایی‌شان را داشته باشند؛ اما شوربختانه زندگی برای بیشتر شهروندان افغانستان، این‌گونه است؛ محرومیتی که بدل به خشونت شده است. این خشونت می‌تواند خود فرد و یا دیگران را نشانه بگیرد؛ نزدن ماسک هم نوعی از این خشونت است که فرد در برابر خودش و دیگران به کار می‌گیرد. فردی که ماسک نمی‌پوشد، هم به خودش خشونت می‌ورزد هم به دیگران؛ چون از یک‌سو خودش آسیب‌پذیر می‌شود و از سویی هم دیگران را آسیب‌پذیر می‌کند؛ تا جایی که امکان دارد به مرگ خودش و یا دیگری بیانجامد.
از سویی هم امنیت جانی و امنیت غذایی که از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندان است؛ زمانی که از آن‌ها گرفته می‌شود، آن‌ها حتا در برابر خودشان بی‌تفاوت و عقده‌ای می‌شوند. زمانی که حق شهروندان برای‌شان داده نمی‌شود، آن‌ها به نداشتن، به محرومیت و خشونت‌پذیری عادت می‌کنند؛ به این‌که مهم نیستند. وقتی خودشان مهم نیستند؛ پس صحت‌شان نیز مهم نیست.
در سوی دیگر، زمانی که در جامعه‌ای، امنیت غذایی و امنیت جانی برای شهروندان فراهم نباشد، امنیت روانی نیز مختل می‌شود؛ در چنین حالتی فرد نمی‌تواند درست و هماهنگ با سود خودش عمل کند، به‌ویژه زمانی که بی‌سوادی نیز با این وضعیت همراه می‌شود.
داشتن این دسته‌ از ویژگی‌های شخصیتی و محیطی برای شهروندان افغانستان، باعث شده است که ناامیدی به شکل بی‌رویه‌ای در جامعه رشد کند؛ به نحوی که به اساس بررسی سال گذشته‌ی نهاد جهانی گالوب، ۸۵ درصد شهروندان افغانستان ناامید استند.
ناامیدی باعث می‌شود که فرد در برابر بیشتر پدیده‌هایی که روی زندگی‌اش اثرگذار است، بی‌تفاوت باشد؛ زیرا زندگی او هنوز برایش به ارزش بدل نشده و زمانی که زندگی فرد برایش به ارزش بدل نشود، به زندگی دیگران نیز نمی‌تواند ارزش بگذارد. در چنین وضعیتی است که پوشیدن ماسک برای شهروندان معنایی نمی‌یابد.