زندگی با ترس

صبح کابل
زندگی با ترس

نویسنده: قاسم لومان – ملبورن

بخش پایانی

اواخر دسامبر سال قبل طبق معمول، تعطیلات آخر سال را همراه فامیل برنامه‌ریزی کرده بودم.  سال ۲۰۲۰ را خیلی‌ها یک سال بد تعریف می‌کنند که در این سال، خوشی و شادی سه سال نو میلادی، چینی و خورشیدی را از مردمان کشورهای مختلف ستاند.

در آسترالیا ما سال نو میلادی را با آتش سوزی‌های فاجعه‌بار و گسترده‌ای روبه‌رو بودیم که طی این آتش‌سوزی‌ها، میلیون‌ها هکتار جنگل سوخت و گفته می‌شود میلیاردها جانور پرنده و خزنده نابود شدند. این آتش‌سوزی‌ها به قدری گسترده بود که دود و آلودگی ناشی از این آتش‌سوزی‌ها  به آن سوی دیگر دنیا بسیار دور از آسترالیا تا قاره‌ی دیگر هم گزارش شد.

آتش‌سوزی در آسترالیا همه‌ساله هست؛ ولی آتش‌سوزی‌های اخیر، عادی نبود. صدمات اقتصادی زیادی بر کشاورزی ، دام‌داری و طبیعت  آسترالیا وارد کرد.

هنوز دود آتش‌سوزی‌ها خاموش نشده بود که خبر دیگری در رسانه‌ها بیرون شد. بیماری ناشناخته و واگیردار دیگر در ووهان چین.

من قبل از این که خبر ویروس کرونا نشر شود، بلیت مسافرت چین را گرفته بودم. هر چه زمان به مسافرتم نزدیک‌تر می‌شد، گزارش‌ها و نگرانی‌های بیماری واگیرداری که حالا به نام کرونا یاد می‌شد، بیش‌تر بر مسافرتم سایه می‌افکند.

از آن‌جایی که معلومات سه بیماری واگیردار در جهان را طی این دو دهه داشتم، میان رفتن و نرفتن سفر به چین گیر کرده بودم و در اخیر هم تصمیم گرفتم بروم.

در مسافرتم به چین توقف کوتاهی در شهر کوالالمپور داشتم. وقتی از هواپیما به میدان هوایی پا گذاشتم، بیش‌تر مردم را با پوزبند یا همان ماسک صورت دیدم. این وقت سال، کشورهای جنوب آسیا مملو از توریست و گردش‌گران چینی می‌شود که به خاطر سال نو شان تعطیلات می‌آیند.

دیدن این همه مردم که بیش‌تر شان ماسک پوشیده بودند، ترس و اضطراب بیش‌تری در من به وجود آورد. گرچه، معلومات در مورد کرونا مثل حالا نبود، ولی این نگرانی و هراس تا اندازه‌ای قابل درک بود.

با این دودلی، میدان هوایی کوالالمپور را به قصد هوتل محل اقامتم ترک کردم. در مسیر راه، تاکسی‌‍ران با نگرانی از ویروس کرونا حرف زد و این که بیش‌تر مسافران این فصل چینی‌هایی اند که به خاطر تعطیلات سال نو شان می‌آیند.

شک و وسواس در من از همین جا ریشه دواند. موقعی که به هوتل رسیدم، تاریک شده بود. وضعیت خدمه‌های هوتل را هم شبیه میدان هوایی کوالالمپور دیدم که همگی ماسک حفاظتی به صورت بسته بودند.

شب رستورانت هوتل مملو از مسافر بود. اکثریت مطلق مسافران، چینی به نظر می‌رسیدند که هیچ‌کدام از ماسک استفاده نمی‌کردند. با دلهره‌ی سریع غذایم را خوردم و از رستورانت برآمدم. همین‌جا، از دودلی بیرون شدم و تصمیم گرفتم که سفرم را نیمه تمام بگذارم و از همین جا برگردم خانه.

فردا صبح زود زنگ زدم آسترالیا و بلیتم را عوض کردم. به جای رفتن به چین، شب برگشتم آسترالیا. هر روز دامنه‌ی معلومات و گزارش‌های ویروس کرونا ابعاد تازه‌ای می‌یافت. چند روز بعد از برگشتنم به خانه، دولت آسترالیا پروازهای چین به آسترالیا را ممنوع کرد. از این که برگشتم خانه، تا اندازه‌ای راضی بودم و خوش‌شانس که توانسته بودم از دام دلهره‌آور سفر رهیده بودم.

در برگشت، دو پرواز باید عوض می‌کردم تا به ملبورن می‌رسیدم. در هر دو میدان هوایی‌ای که رفتم، اکثر بارهای بسته‌بندی شده که آماده‌ی انتقال دیده می‌شد، کارتن‌های ماسک صورت به نظر می‌رسید. چیزی که قبلا در هیچ جا به آن سر دچار نشده بودم. این آماده‌گیری‌ها نشان می‌داد که خطر این بار مثل دفعه‌های قبل نیست.

از آخر جنوری که سفرم را نیمه تمام گذاشتم، تا حالا تحولات ناخوشایند زیادی در مورد کرونا شکل گرفته است. تغییرات روانی و اقتصادی در تمام دنیا علنی شده است. چین در همان آغاز، شهر ووهان را با میلیون‌ها نفر جمعیت مجبور به خانه‌نشینی  (lock down) کرد و دیگر شهرهای چین هرچند خانه‌نشینی اجباری نشد، ولی عملا در قرنطین درآمدند. تجارت و کار و کاسبی‌ها بسته شد و به اقتصاد چین هر روز صدها میلیون دالر خسارت وارد می‌شد.

این وضعیت با سرایت کردن ویروس به کشورهای مختلف ادامه یافت. کشورها و مردمانی که ماه‌ها در امان مانده بودند و با نگرانی وضعیت ووهان را دنبال می‌کردند، حالا مجبور شده اند که خود شان در خانه بمانند و کار و کاسبی شان را بسته کنند.

گسترش سریع این ویروس به کره‌ی جنوبی، ایتالیا، ایران و اسپانیا و حالا امریکا، تنها مخل به اقتصاد این کشورها نیست؛ بلکه یک خطر عمومی جهانی برای سلامت مردمان این کشورها و در کل بشر درست شده است.

در آسترالیا این نگرانی بسیار زشت در زندگی مردم رونما شد. مردم برای کاغذ تشناب، مواد شوینده و ضد عفونی و مواد خوراکه، به فروش‌گاه‌ها هجوم بردند و قفسه‌ها را خالی کردند. این مثل این است که مردم به جای این که ترس و نگرانی از کشندگی و خطر این بیماری را داشته باشند، بیش‌تر به قحطی فکر می‌‌کردند؛ در حالی که آسترالیا چند برابر نیازهای جمعیت و مردم این کشور برای نیازهای روزانه‌ی شان تولید مواد مورد نیاز دارد.

خرید مواد در فروش‌گاه‌ها یک مشکل عمده شده بود و هیچ کس در فکر عملی کردن توصیه‌های بهداشتی در صف‌ها را نداشت؛ ولی کاغذ تشناب مهم‌تر از خطرات زندگی برای مردم شده بود.

این روزها، خوش‌بختانه، قفسه‌های فروش‌گاه‌ها دوباره پر از مواد شده است و حالا که در اکثر شهرهای بزرگ آسترالیا مکتب‌ها تعطیل شده و خانه‌ماندن به یک امر روزمره درآمده است، نگرانی از کم‌بود و قحط‌سالی به نگرانی از سلامت جان و روان مردم تبدیل شده است.

عادت‌های خانه‌ماندن

بیماری کرونا که به نام کویید-۱۹ نام‌گذاری شده، تغییرات زیادی در زندگی مردم پدید آورده است. تأثیرات این بیماری و ترس از آن، در تمام ابعاد زندگی مردم سایه انداخته است. در آسترالیا به خاطر فرارسیدن فصل سرد و زمستان، این نگرانی بیش‌تر هم شده است.

اولین مورد این تأثیر بر روان شخص خودم است؛ وقتی برای کاری بیرون از خانه می‌روم، به هرکس و هر چیز به دیده‌ی شک و تردید می‌نگرم که مبادا حاوی ویروس باشد.

در زندگی شخصی خودم، مثل هر روز باید سر کار بروم؛ ولو برای چند ساعتی. دیگر مثل گذشته، برای خرید قهوه به جایی نمی‌روم و هر جا کار ضروری دارم، مستقیم آن‌جا رفته و از بیرون کارم را انجام داده و به خانه برمی‌گردم. خانه‌ماندن هم جنجال‌های خودش را دارد؛ به خصوص با کودک یا کودکان که باید وقت شان به نحوی پر شود.

زندگی دیگر روال عادی را ندارد. مثل زمان جنگ، ترس، نگرانی و بی‌سرنوشتی به معضل اصلی مردم تبدیل شده است.

ترس و  نگرانی سایه به سایه‌ی آدم راه می‌رود. وقتی عصرها همرای خانم و بچه‌هایم برای تبدیل هوا به قدم زدن در پارک و رودخانه‌ی نزدیک خانه می‌رویم، سعی می‌کنیم که با کسی روبه‌رو نشویم و اگر با کسی روبه‌رو شدیم، با نگرانی و فاصله عبور کنیم.

در زندگی اجتماعی هم امسال به خاطر عید نوروز سر به هیچ فامیلی نزدم. ملموس‌ترین تغییر در زندگی شخصی و اجتماعی امسالم، همین کناره‌گیری و گوشه‌گیری از آدم‌ها و زندگی اجتماعی است.

نمی‌دانم این ویروس دامنه‌اش به کجا کشیده می‌شود و کی از شر آن خلاص می‌شویم؟ ولی یک مسأله واضح است؛ این که با عبور از این مرحله اگر زنده ماندیم، تغییرات روانی، اجتماعی و اقتصادی آن بسیار عمیق خواهد بود.

پایان