چین و مسأله‌ی «افپاک» ۱ (قسمت-۲۶)

سید نجیب‌الله مصعب
چین و مسأله‌ی «افپاک» ۱ (قسمت-۲۶)

نویسنده: میکایل دی. سواین

مترجم: سید نجیب‌الله مصعب

منافع بیجینگ در رابطه با مسأله‌ی افپاک به شدت از موضع آن در برابر امریکا متأثر می‌شود؛ هرچند اهمیت آن به اندازه‌ی عامل پاکستان نیست. دیدگاه‌ها و منافع چین درباره‌ی نقش آمریکا در وضعیت افپاک با فاصله‌ی بزرگ‌ترین بخشی از تفسیر و تحلیل عمومی غیررسمی در رسانه‌های چین است و در کل موضع چین، تحت تأثیر اهداف متناقضی است.

از یک سو رهبران چین نمی‌خواهند که وضعیت افپاک مبنا یا دلیلی برای حضور سیاسی، اقتصادی و نظامی بلندمدت و زیاد آمریکا در حیات خلوت چین شود. از طرف دیگر هم نمی‌خواهند این تصور را در دیگران ایجاد کنند که چین مستقیم یا غیرمستقیم چنین نتیجه‌ای را تسهیل کرده و یا خود را کاملاً با سیاست‌های آمریکا همگام می‌کند.

بسیاری از ناظران چینی معتقدند که حضور دیرپای آمریکا، «محاصره راهبردی» چین از سوی واشنگتن را تشدید کرده و نفوذ چین بر دولت‌های دیگر در آسیای مرکزی را تضعیف می‌کند و در مجموع ناآرامی‌های منطقه‌ای را به انحاء مختلف تشدید می‌کند. بسیاری از چینی‌ها ترس آن را دارند که همکاری نزدیک با سیاست‌های آمریکا اقدام‌های تروریستی بیش‌تر را بر ضد چین تحریک کند یا با ارائه‌ی تصویری از بیجینگ که انگار علیه جهان مسلمین موضع گرفته است ناآرامی بیش‌تری در جمعیت مسلمان داخلی را موجب شود. چین پس از دخالت در حادثه‌ی مسجد سرخ، هدف گروه‌هایی بسیار دورتر از جنبش اسلامی ترکستان شرقی و ملت‌گرایان بلوچ قرار گرفت. بسیاری از مفسران چینی مثل بسیاری از مسائل دیگر، صرفاً به دلیل مخالفت کلی با گرایش‌های متکبرانه و «هژمونیک» واشنگتن و علاقه به حفظ یا تقویت تصویر بیجینگ به عنوان رهبر کشورهای در حال توسعه در برابر تهاجم قدرت بزرگ، در برابر همراهی با سیاست‌های آمریکا مقاومت می‌کنند.

از طرف دیگر، چین نمی‌خواهد آمریکا و غرب به شکلی در افغانستان شکست بخورند و منافع‌شان به خطر بیفتد. این را هم نمی‌خواهد که مجبور به کمک نظامی به آمریکا در باتلاق احتمالی شود. بزرگ‌ترین پیامد شکست آمریکا برای چین رادیکال شدن منطقه است تا جایی که افراط‌گرایی به اقلیت‌های قومیتی در چین سرایت کند. از این رو، برخی ناظران چینی معتقدند که افزایش نیروها از سوی اوباما در افغانستان ممکن است در واقع به تلاش‌های چین برای سرکوب فعالیت تروریستی و جدایی‌خواهی درون سین‌کیانگ و هم‌چنین قاچاق مواد مخدر به چین کمک کند.

در این حالت هم روش بیجینگ برای کاهش اثر این برنامه، همکاری نزدیک با پاکستان است. در حین حال، بیجینگ نمی‌خواهد که واشنگتن یا کلاً جامعه بین‌الملل، تصور کنند که تلاش‌های آمریکا / غرب در افغانستان را با مانع مواجه کرده و بغرنج یا تضعیف می‌کند. در واقع، بیجینگ تا حدی مایل است که حامی تلاش‌های بین‌المللی برای تثبیت دولت افغانستان محسوب شود تا در حین حفظ منافع دیگر خود به نوعی انگیزه‌ی آمریکا برای کاهش تعداد نیروها را افزایش داده و نفوذ سیاسی آمریکا را محدود کند. کم از کم به نظر یکی از ناظران غربی، بیجینگ همکاری مجدد آمریکا با پاکستان بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر را پیش‌رفت مثبتی محسوب می‌کند؛ زیرا از قرار معلوم، روند منزوی‌سازی و رادیکال شدن در پاکستان که از پیوندهای نزدیک اسلام‌آباد با طالبان ناشی می‌شد، رشد اسلامی شدن سیاست پاکستان و زوال روابط پاکستان و غرب را از اواسط دهه ۱۹۹۰ معکوس می‌کرد.

باید اضافه کنیم که هرچند این واقعیت به ندرت صراحتاً در منابع عمومی چین مطرح می‌شود که بیجینگ، بدون شک ارزش راهبردی بیش‌تری در گرفتار ماندن واشنگتن در افغانستان – و عراق- قائل هست؛ زیرا فکر می‌کند که چنین وضعیت آشفته‌ای انگیزه‌های آمریکا برای این‌که چین را دشمن راهبردی خود بداند، سست می‌کند.

در نهایت، فارغ از اهمیت مسأله‌ی افپاک درباره پاکستان، آمریکا، آسیای مرکزی و کش‌مکش بزرگ‌تر چین با تروریسم اسلام‌گرای رادیکال، بیجینگ هم منافع سیاسی و اقتصادی مستقیم مهم و رو به رشدی در افغانستان دارد. این منافع عبارت اند از؛ سرمایه‌گذاری‌های جاری و برنامه‌ریزی‌شده در منابع؛ توسعه‌ی زیرساخت‌ها و پروژه‌های بازسازی در حوزه‌هایی مانند ارتباطات، آبیاری و شفاخانه‌های دولتی و پیوندهای دیپلماتیک محکم با دولت افغانستان. افغانستان؛ نفت، گاز طبیعی، مواد معدنی و منابع اقتصادی دیگری هم دارد که احتمالاً برای چین بسیار مهم خواهند بود. هرچند چنین فعالیت‌های بازرگانی، منابع و پروژه‌های بازسازی نسبت به کل نیازهای اقتصادی چین چندان بزرگ نیستند؛ ولی مزایای دومی بالفعل و بالقوه‌ی مهمی برای اقتصاد در حال توسعه‌ی چین دارند و منافع بیجینگ در دولت باثبات و دوستانه‌ی افغانستان را قوی می‌سازد. افزون بر این، چنین کمک‌های واضح و اساسی در توسعه‌ی افغانستان، به تدریج تصویر منطقه‌ای و جهانی چین به عنوان همسایه‌ای خوب و حامی اقدام‌های بین‌المللی مهم را بهبود می‌بخشد.

سیاست‌های چین در قبال مسأله‌ی افپاک

حمایت لفظی زیاد و کمک غیرجنگی محدود اما مهم

منافع و انگیزه‌های چین که شرح آن در بالا رفت به مجموعه‌ای از سیاست‌های محدود؛ اما مهم تبدیل می‌شود. اول و مهم‌تر از همه، چین از پیوندهای دیرپا و نزدیک با نهادهای سیاسی، نظامی و اطلاعاتی بهره‌مند است که بر اساس تعهد محکم و همیشگی چین به عرضه سلاح‌های متعارف و هسته‌ای و کمک موشک بالستیک و اطلاعات به اسلام‌آباد در کشمکش مدام خود با هند شکل گرفته‌اند. این تعهد شامل حمایت‌های دوطرفه مختلف در مقابله با تروریسم داخلی می‌شود؛ از جمله سازوکار مشورتی ضدتروری که در سال ۲۰۰۳ برقرار شد. توافقی که در سال ۲۰۰۵ امضا شد و اقدامات ضدترور مشترک. بیجینگ در طول سال‌ها تسهیلات اقتصادی به شکل کمک از جمله توافق تجارت آزاد، سرمایه‌گذاری و انتقال فناوری و تجهیزات غیرنظامی در اختیار پاکستان قرار داده است. بیجینگ به ساخت چندین پروژه‌ی زیرساختی بزرگ در پاکستان، کمک کرده است از جمله بندری در آب‌های عمیق در پایگاه دریایی در گوادر در ولایت بلوچستان در دریای عربی، بزرگ‌راه‌ها، معادن طلا و مس، مجتمع‌های بزرگ برق و نیروگاه برق و پایگاه‌های برق هسته‌ای زیادی.

جزئیات زیادی از این شراکت راهبردی همکارانه؛ هم‌چنان برای جهان خارج کشف نشده است؛ اما مبنایی برای رابطه‌ای بادوام فراهم می‌کند. در واقع، چین قابل‌اتکارترین متحد پاکستان در طول ۵۰ سال گذشته بوده است که به اعتماد و احتمالاً نفوذ بی‌نظیر سیاسی، نظامی و اطلاعاتی اسلام‌آباد منجر شده است. در نتیجه، بیجینگ در برابر فشار آوردن بر اسلام‌آباد برای شدت‌دادن اقدام‌های خود بر ضد تروریست‌های داخلی در مناطق مرزی افپاک یا مشارکت در فعالیت‌های ضدتروریسم در افغانستان، مقاومت کرده است. تا وقتی که پاکستان اوضاع را سبک و سنگین می‌کند و تمایلی به اقدام شدید علیه تروریست‌های افغانستان نداشته باشد، بعید به نظر می‌رسد که بیجینگ آن را وادار کند که طور دیگری عمل کند.

پکن، سیاست‌هایی را درباره‌ی افغانستان پیش گرفته است که از ثبات، رونق و استقلال افغانستان را از طریق بیانیه‌های رسمی و محکم و مشارکت در کمک‌های بین‌المللی سیاسی و اقتصادی حمایت می‌کند و تلاش‌های ضدتروریسم را با پرهیز واضح از هرگونه تلاش مستقیم برای دخالت در امور داخلی افغانستان یا پیوستن به اقدام‌های جنگی به رهبری آمریکا بر ضد عناصر طالبان و القاعده ترکیب می‌کند. کمک‌های انسان‌دوستانه، زیرساختی و مالی چین شامل بیش از ۱۳۲ میلیون دالر به شمول کمک نقدی و انواع کمک‌های مربوط به بازسازی مانند سازمان آب، ارتباطات، آبیاری، شفاخانه و پروژه‌های جاده (مانند گسترش بزرگ‌راه قره‌قوروم) می‌شود. بیجینگ، تلاش‌های چشم‌گیری را برای گسترش منابع مواد معدنی و انرژی در این کشور شروع کرده است و پرسنلی را برای کمک به پاکسازی میدان‌های مین و آموزش پلیس اختصاص داده و فعالیت‌هایی برای همکاری بر ضد مواد مخدر را نیز آغاز کرده است.

برجسته‌ترین اقدام چین، یک پروژه‌ی ۵/۳ میلیارد دالری برای توسعه‌ی معدن مس عینک در ولایت لوگر و امکان‌های حمل‌ونقل و تولید برق مربوط به آن است که بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری خارجی مستقیم در تاریخ افغانستان محسوب می‌شود. شرکت‌های چینی برای معدن آهن در غرب کابل و ذخایر نفت و گاز در شمال افغانستان هم قیمت پیشنهاد کرده اند. علاوه بر این‌ها، چین از قطعنامه‌های مرتبط سازمان ملل متحد، تماس‌های دیپلماتیک بیش‌تر و همکاری دایمی در تلاش‌های سازمان همکاری‌های شانگهای برای حل وضعیت افغانستان، به ویژه تروریسم، قاچاق مواد مخدر و جرایم سازمان‌یافته حمایت می‌کند. این کشور به طور عمومی موضع خود در حمایت از اهداف کلی آمریکا در افغانستان را اعلام می‌کند. بیانیه‌ی مشترک میان اوباما و «هو جین‌تائو»[۱] در نوامبر ۲۰۰۹ اعلام کرد که هر دو کشور «از تلاش‌های افغانستان و پاکستان در جنگ با تروریسم، حفظ ثبات داخلی و دست‌یابی به توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار حمایت می‌کنند».

به علاوه، بیجینگ هم ظاهراً در حال بررسی گشودن مرزهای خود با افغانستان در دهلیز واخان به عنوان مسیر لجستیک و تأمیناتی دیگری برای نیروها و تدارکات به سوی افغانستان است. با این حال، این کریدور هم از نظر جغرافیایی و هم زیرساختی یک چالش است. برخی تحلیل‌گران چینی هم معتقدند که هرگونه بهبودی در زیرساخت‌ها ممکن است انتقال جنگ‌جویان اسلام‌گرا از افغانستان و پاکستان به قلمرو چین را آسان‌تر کند؛ اما چین نیروهای جنگی به افغانستان نفرستاده است، برای اقدام‌های نظامی بین‌المللی به رهبری آمریکا پشتیبانی لجستیک فراهم یا تسهیل نکرده است و یا مستقیماً در سرکوب خشونت‌آمیز تروریست‌ها در این کشور مشارکت نکرده است. مقام‌ها و محققان چینی در رد چنین گزینه‌هایی معمولاً به دشواری شکست طالبان با ابزارهای نظامی، خطر تشدید فعالیت‌های تروریستی و جدایی‌خواهی در سین‌کیانگ به واسطه اقدامات نظامی چین، مقاومت کلی در برابر هرگونه همکاری مستقیم با دخالت‌های نظامی آمریکا را مطرح می‌کنند و مهم‌تر از همه، منابع موثق جمهوری خلق چین، اعلام کرده‌اند که موضع کلی چین علیه فرستادن نیروی جنگی زمینی به خارج از کشور اشاره می‌کند.

[۱]– Hu Jintao