افزایش هم‌کاری‌های راهبردی چین و پاکستان و گسترش نفوذ چین در منطقه‌ی جنوب آسیا (۱۳۸۱ الی ۱۳۹۸ هـ ش)

محمدعمر محمدی
افزایش هم‌کاری‌های راهبردی چین و پاکستان و گسترش نفوذ چین در منطقه‌ی جنوب آسیا (۱۳۸۱ الی ۱۳۹۸ هـ ش)

قسمت دوم

سخن دوم: گسترش نفوذ چین در منطقه‌ی جنوب آسیا

۱-چین و ائتلاف  نظامی چهارگانه

چین اهداف گوناگونی را از تشکیل ائتلاف نظامی چهارگانه با شرکت پاکستان، تاجیکستان و افغانستان دنبال می‌کند؛ چین با توجه به این که از نا‌امن شدن تاجیکستان احساس خطر می‌کند، نیاز دارد که با اقدامات پیش‏گیرانه از رسیدن بحران نا‌امنی به منطقه‌ی سین‏کیانگ جلوگیری کند. آسیای مرکزی خاصتا دره‌ی فرغانه، ظرفیت خوبی برای تبدیل شدن به مخفی‌گاه کلان تروریست‌ها مانند وزیرستان در پاکستان دارد. از سوی دیگر با توجه به این که داعش در حال شکست خوردن در سوریه و عراق است، حامیان آن‌ها و خاصتا امریکا، تلاش می‌کنند آن‌ها را به یک منطقه‌ی دیگر انتقال دهند که تاجیکستان بهترین ظرفیت را در این زمینه دارد. با توجه به اینکه امریکا می‌تواند با انتقال تروریست‌ها به آسیای مرکزی منافع روسیه را تحت شعاع قرار دهد، در این زمینه تلاش خواهد کرد. (Lanteigne, 2009, p.19)

چینی‌ها بعد از تضمین منافع اقتصادی به دنبال تعریف سهم نظامی و امنیتی خود در منطقه استند؛ از آن گذشته، تشکیل ایتلاف نظامی به سرپرستی چین، می‌تواند جایگاه بین‌‌المللی این کشور را نیز ارتقا دهد. در سال‌های اخیر، چین تلاش زیادی برای افزایش توان نظامی و تولید انواع سلاح انجام داده؛ اما هنوز جایگاه واقعی خود را در این زمینه به دست نیاروده است. سرپرستی یک ایتلاف نظامی این فرصت را به چین می‌دهد تا توان‌مندی خود را برای مدیریت بحران‌‌های امنیتی منطقه نشان دهد. چین در تلاش است با تشکیل این ایتلاف نظامی از تجزیه شدن سین کیانگ توسط جدایی‌طلبان جلوگیری کند. مسلمانان منطقه‌ی سین‏کیانگ، بارها دست به شورش زده ‌اند و به تازگی حرکت‌های جدایی‌طلبانه نیز در ولایت سین‏کیانگ دیده می‌شود که برخی رسانه‌ها دخالت سرویس‌های اطلاعاتی غربی خاصتا امریکا را علت اصلی چنین شورش‌هایی می‌دانند. چین، تصور می‌کند می‌تواند با دادن امتیازهای اقتصادی پاکستان را راضی نگه‌ دارد و از این طریق از این کشور برای مدیریت بحران در آسیای مرکزی استفاده کند. با توجه به روابط استراتژیک چین و پاکستان، بعید به نظر می‌رسد که اسلام‌آباد به بیجینگ خیانت کند. در گذشته کشورهایی چون امریکا از پاکستان برای رسیدن به اهداف خود در افغانستان استفاده کردند؛ اما این کشور با در نظر گرفتن منافع خود، به دنبال کسب امتیازات بیش‌تر بود و بازی دوگانه‌ای را با امریکا به راه انداخت؛ ولی این موضوع در باره‌ی چین قابل تصور نیست. (سیف زاده، ۱۳۸۱: ۵۰-۷۰).

۲-امریکا و موازنه ‌یچین

در صورت تمرکز بر رفتار ایالات متحده در قبال چین، می‌توان بیان داشت که پاسخ پژوهش‌گران متفاوت پیرامون این موضوع را، می‌توان به دو دسته تقسیم‌بندی کرد. حامیان استراتژی مهار که اکثرا در میان پیروان مکتب رئالیستی یافت می‌شوند، معتقد اند که چین به زودی به عنوان یک چالش‌گر اساسی برای منافع امریکا در شرق آسیا ظهور می‌کند و رقابت بزرگ چین و امریکا غیر قابل اجتناب خواهد بود. از سوی دیگر طرف‌داران موازنه‌ی سخت معتقدند ایالات متحده‌ی امریکا باید با تقویت قدرت‌های نظامی خود و گسترش شکاف قدرت بین این کشور و چین، تلاش کند تا به مهار چین بپردازد. از طرف دیگر، معتقدین به موازنه‌ی نرم، معتقد اند امریکا باید از طریق تحلیل قدرت چین مانع رشد جایگاه این کشور در سلسله مراتب سیستمی شود. (چگینی‌، ۱۳۹۲: ۲۲۷).

۳-اهداف اقتصادی چین

از آغاز سال ۱۹۷۹، حزب کمونیست چین سیاست‌های اصلاحات و درهای باز را که دنگ شیائوپنگ مطرح کرد، به اجرا گذاشت. پس از اجرای سیاست‌های اصلاحات و درهای باز به این طرف و هم‌چنین ایجاد مناطق آزاد در این کشور، توسعه‌ی اقتصاد ملی و اجتماعی چین به دست‌آورده‌های چشم‌گیری رسیده است. چهره این کشور دستخوش تغییرات تکان دهنده شد. این دوران از لحاظ وضعیت بهترین زمان پس از تأسیس جمهوری خلق و بهترین دوره برای مردم به لحاظ تأمین منافع آنان به شمار می‌رود، نقش اصلی توسعه اقتصادی در کشوری مانند چین را باید در گسترش مناطق آزاد، تغییر تفکر اقتصادی و همسویی اقتصاد ملی این کشور با اقتصاد جهانی دانست. چین  نمونه‌ی بارز این تغییر تفکر است. این کشور از ابزار منطقه‌ی آزاد به خوبی در راستای بازگشایی اقتصاد خویش بهره گرفته‌ و توانسته‌ با تغییر قوانین و مقررات در راه جذب سرمایه‌گذاری خارجی و ایجاد فضای مناسب توسعه از تکنولوژی و علم کشورهای توسعه‌یافته  بهره گیرد و با افزایش تعداد مناطق آزاد با سرعت بیش‌تری فضای درونی اقتصاد ملی را تغییر دهد و قوانین و مقررات و سیاست کلی اقتصادی را با شرایط اقتصاد جهانی هماهنگ و هم‌جهت کند؛ به طوری که در حال حاضر به لحاظ اقتصادی سومین اقتصاد جهان به شمار می رود. (طباطبایی، ۱۳۹۰: ۲)

۴-اقتصاد چین و توسعه در منطقه

چین طی سال‌های اخیر با اعمال سیاست باز اقتصادی، کوشش وافری در ایجاد محیط مناسب سرمایه‌گذاری خارجی مصرف کرده و با وجود مالکیت دولتی با اعمال سیاست آزادسازی و به کارگیری ابزار منطقه‌ی آزاد ، اقتصاد خود را جهش داده و اصلاحات گسترده‌ای را در آن به عمل آورد. راز موفقیت چین را باید در وحدت تصمیم‌گیری و حمایت قاطع دولت چین از اصلاحات اقتصادی که همسو و هماهنگ با اهداف مناطق آزاد است، دانست. در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، شرکت‌های دولتی در این کشور ۱۵ میلیون نفر را بیکار کردند؛ اما در مقابل، شرکت‌های خصوصی ۵۷ میلیون شغل ایجاد کردند. شرکت‌های خصوصی هم‌چنین مالیات‌دهندگان بزرگی استند و میزان مالیات آن‌ها از سال ۲۰۰۰ تا کنون سالانه ۴۰ درصد افزایش یافته است، حال آن که افزایش مالیات شرکت‌های دولتی کمتر از ۷ درصد بوده است. (سیف زاده: ۱۳۸۱: ۷۰).

۵- چین و مبارزه با افراط‌گرایان مذهبی

افراط گرایی و تروریزم که امروزه در شماری از کشورهای اسلامی وجود دارد و افغانستان به عنوان یکی از خطوط مقدم مبارزه علیه افراط‌گرایی و تروریزم قرار دارد، از جمله بزرگ‌ترین مشکلات جهان اسلام به شمار می‌رود. تروریزم، ریشه در افراط‌گرایی دارد. افراط‌گرایی در هر سرزمینی که باشد، تبعات و مشکلات خاصی را به وجود می‌آورد. شخصیت‌های بزرگ و  دولت‌های زیادی در سراسر جهان قربانی افراط‌گرایی شدند. امروزه بسیاری از دولت‌ها با نوعی از افراط‌گرایی روبه‌رو استند. از دولت‌های اروپایی مانند آلمان گرفته تا دولت‌های منطقه و خصوصاً افغانستان، با نوعی از افراط‌گرایی روبه‌رو استند، و از این نظر، چین همواره سعی کرده است که از نفوذ گروه‌های مذهبی در افغانستان به ایالت سین‏کیانگ چین جلوگیری کند و در مبارزه به این گروه، در افغانستان نقش فعال  داشته است. چین نگران است که گروه افراطی به این منطقه نفوذ کند و ایدئولوژی و عمل‌کردهای خود را در این منطقه از چین گسترش دهد؛ بنا بر این، کشور چین سعی دارد که مبارزه با تروریزم را در خارج از مرزهای خود انجام دهد و در این راه از هرگونه کوششی فرو گذار نبوده است و سعی کرده است که باعث جلوگیری از بست و گسترش تروریزم به کشور خود، به خصوص در منطقه‌ی سین‏کیانگ این کشور شود که بیش‌تر آن مسلمان استند. (عارفی، ۱۳۸۲: ۷۵)

۶- رشد اقتصاد چین

چین اگر چه در سال‌های اخیر به رشد اقتصادی دست یافته است، ولی این کشور رشد اقتصادی خود را مدیون نظام سرمایه‌داری است. چین اگر در بازار اقتصادی خود را انعطاف‌پذیر نمی‌ساخت، امکان هر گونه رشد سریع اقتصادی در این کشور ممکن نمی‌شد. با همه‌ی این‌ها، در وضعیت کنونی، چین را می‌توان یکی از جدی‌ترین رقیبان اقتصادی امریکا در جهان محسوب کرد. چین در حال تصاحب اکثر بازارهای جهان است. سرمایه‌گذاری ۴۶ میلیارد دالری در پاکستان، نشان می‌دهد که چین به عنوان یک غول اقتصادی در صدد تصاحب بازار کشورهای منطقه است. در این رقابت ممکن است امریکا در برابر چین مقاومت و ایستادگی کند. اگر چه این یک امر بدیهی است که امریکا تلاش می‌کند مقاومت و سلطه‌ی خود را بر بازار جهان حفظ کند؛ اما به نظر می‌رسد که دست و پا زدن امریکا دیگر سودی برای این کشور ندارد؛ زیرا، اقتصاد چین به رشد ثابت ۸ درصدی دست یافته است. پیش‌بینی‌ها مبنی بر این است که در سال‌های آینده، چین این رشد اقتصادی را حفظ کند؛ اما آنچه مهم و جدی است، این است که رقابت چین و امریکا در منطقه به شکل مسالمت‌آمیز پیش می‌رود. چین اگر چه به لحاظ اقتصادی رشد چشم‌گیری کرده است، ولی تا هنوز به یک ابرقدرت نظامی تبدیل نشده است؛ بنا بر این، چین تلاش خواهد کرد تا رقابت به شکل مسالمت‌آمیز دنبال شود. ( عباسی، قیاسی، ۱۳۹۱: ۳۵۷)

۷-چین و امنیت و ثبات منطقه

می‌توان اذعان داشت که چین بیش از امریکا نیازمند رقابت مسالمت‌آمیز است؛ زیرا، چین برای حفظ رشد اقتصادی خود نیازمند ثبات، آرامش و امنیت در منطقه است. اقتصاد چین بیش‌تر متکی بر اجناس غیر نظامی است. در حالی که خیلی از کشورها از جمله امریکا، بزرگ‌ترین فروشنده‌ی تسلیحات در منطقه است. این به این معنی است که  اگر جایی ناامن و بی‌ثبات شود، امریکا با برخی کشورهای دیگر با فروش اسلحه سود می‌برد و این به ضرر چین است. با همه‌ی این مسائل، چین تلاش خواهد کرد تا به شکل مسالمت‌آمیز سلطه‌ی خود را بر بازاهای کشورهای منطقه گشترش دهد. (فرخی، ۱۳۹۲: ۵۴).

با وارد شدن چین در بازارهای منطقه، انتظار می‌رود که امنیت و ثبات اقتصادی نیز در کشورهای منطقه بیاید؛ زیرا، چین نیازمند حفظ رشد اقتصادی خود به شکل کنونی است. این مهم نیازمند امنیت و ثبات در سراسر منطقه است. چین از اقتصاد جنگی هیچ سودی نمی‌برد. به همین خاطر، چین تلاش خواهد کرد تا سرمایه‌گذاری کلان روی مسائل امنیتی در منطقه کند. چین اگر چه روابط گسترده‌ی اقتصادی و تجاری با کشورهای جنوب-شرق آسیا دارد؛ اما رشد اقتصادی همواره نیازمند بازارهای جدید است. بازارهای اقتصادی جنوب-شرق آسیا برای چین کافی نیست؛ برای همین، بازار کشور‌های منطقه همانند پاکستان، افغانستان، ایران و کشورهای آسیای میانه، برای چین مهم و اساسی است. چین با سرمای‌گذاری روی بندر گوادر، در حقیقت به دنبال سلطه بر بازار کشورهای نزدیک این بندر و بازار کشورهای آسیای میانه است. (عمادی، ۱۳۹۷: ۹۸)

۸-دست‌یابی به اقیانوس هند

نگرانی سیاست‌گذاران هندی بر خط ‌مشی سیاسی چین نسبت به کشور شان و نفوذ روزافزون چین در اقیانوس هند، متمرکز است. از نظر هندی‌ها، چین در تلاش برای دست‌یابی به دست‌رسی دائمی به این آب‌ها و محاصره‌ی استراتژیک هند است؛ بر همین اساس، هند در حال‌ توسعه‌ی سیاست امنیتی دریایی پیش‌گیرانه‌ی جدید خود برای مقابله با گسترش و نقش چین در اقیانوس هند است. هدف دهلی ‌نو، ارائه‌ی انگیزه‌های قابل‌توجه اقتصادی، حمل‌ونقل و توسعه‌ی انرژی برای جذب کشورهای ساحلی و جزایر آسیای جنوبی است. (مؤسسه مطالعات آسیای مرکزی، ۱۳۹۸: ۲۹)

در سراسر جنوب آسیا، هند و چین در حال رقابت برای گسترش نفوذ دریایی خود در آب‌های اقیانوس هند استند. با توجه به اختلافات مرزی در حال وقوع، دهلی ‌نو می‌تواند به راحتی به تمرینات دریایی چهارجانبه با ایالات‌متحده، جاپان و استرالیا ادامه دهد. در حالی ‌که ایستادگی و رقابت‌های نظامی هند و چین بر روی زمین ادامه دارد، به نظر می‌رسد که همسایگان هند نگرانی خود راجع به نفوذ و استبداد چینی‌ها را بروز نمی‌دهند؛ اما آن‌ها هم عمدتا ذینفع جریان کنونی برای تقویت هم‌کاری اقتصادی و امنیتی منطقه‌ای استند. هدف دهلی ‌نو، ارائه‌ی انگیزه‌های قابل‌توجه اقتصادی، حمل‌ونقل و توسعه‌ی انرژی برای جذب کشورهای ساحلی و جزایر آسیای جنوبی است (امیراحمدیان، ۱۳۹۲: ۱۳).