نویسنده: خجسته الهام
طی سالیان متمادی، وضعیت زنان همواره دستخوش تحول شده است. تاریخ نشان میدهد که هر رژیم به خواست خودش، وضعیت آنها را دچار تغییر کرده است. این تغییر، گاهی زنان را به طور نسبی فرصت حضور در برنامهریزیهای دولت داده و گاهی، آنها را به سوی قهقهرا و نابودی سوق داده است. پس از هر دوره تلاش برای مؤفقیت، زنان دورهای را سپری کرده اند که همه دستآوردهای شان نابود شده و نتایج کوششهای شان، نادیده گرفته شده؛ تا این که در دورهی حاکمیت طالبان، به طور کامل از بیشتر حقوق طبیعی مثل حق آزادی، حق انتخاب و حق کار در بیرون از خانه و حضور فعال در اجتماع، محروم شدند. پس از حملهی یازدهی سپتمبر ۲۰۰۱ و سپس حضور گستردهی نیروهای بیرونی در افغانستان، واریزشدن پولهای هنگفت به حساب این کشور و پس از این که جامعهی جهانی در برخی از بخشها به وضعیت افغانستان توجه بیشتری کرد، وضعیت زنان نیز به گونهی نسبی بهتر شد.
در همه تعهدات ملی و بینالمللی افغانستان، توجه به وضعیت زنان، از اولویتهای دولت افغانستان و دولتهای کمککننده به این کشور، بود و این نگاه به زنان، دولت افغانستان را به توجه و بهسازی وضعیت زنان، مکلف کرد. هرچند پروژههای بزرگی در این راه حیفومیل شد و به وضعیت زنان آن چنان که باید، تغییر ایجاد نکرد؛ اما با آنهم، آنها در این مدت صاحب دستآوردها و مؤفقیتهای زیادی شدند. در این دوره، میزان میزان دسترسی زنان به آموزش و تحصیل، از هر زمان دیگری بیشتر شده و وضعیت شان رو به بهبود گذاشت. در این دوره، آنها به شکل بیسابقه -نه چندان بسنده- وارد بازار کار شدند؛ برای نخستین بار در کابینهی دولت افغانستان، چهار زن به وزارت رسیدند، زنان در سمتهای بلند دولتی و غیردولتی نقش ایفا میکنند و نظر به آمار ارائهشده توسط کمیسیون مستقل اصلاحات اداری و خدمات ملکی، حضور زنان در ادارههای خدمات ملکی، به ۲۸ درصد افزایش یافت. زنان در سکتور امنیتی نیز به صورت غیر قابل تصور، حضور گسترده یافتند که نظر به آمار ارائهشده در نخستین گزارش تطبیق مرحلهی دوم پلان عمل ملی قطعنامهی ۱۳۲۵ شورای امنیت سازمان ملل متحد (زنان، صلح و امنیت)، تعداد زنان در سال ۱۳۹۸ در وزارت امور داخله به ۳۸۰۳ تن میرسید که نظر به سال ۱۳۹۷، افزایش ۷٫۷۳درصدی را نشان میدهد.
این موضوع، میتواند خوشبینی ایجاد کند به این که درصدی زنان در سکتور امنیتی رو به افزایش است. از آن جا که بحث امنیت و دفاع از نوامیس ملی، در افغانستان به رویکرد مردانه بدل شده، حضور زنان در سکتور امنیتی، میتواند باعث بالارفتن روحیهی مثبت در آنها شده و مفکورهی خلای توانمندی را دگرگون کند؛ نظر به گزارش یادشده در وزارت دفاع، در سال ۱۳۹۸ این رقم به ۲۷۰۰ تن میرسید. در همین سال، در ریاست عمومی امنیت ملی، ۱۳۴ زن مصروف کار بوده است. هرچند با وجود افزایش مشارکت زنان در سکتورهای مختلف، هنوز هم درصدی حضور شان نسبت به مردان حتا در سطوح پایین، به مراتب کمرنگ است. با آنهم، این آمار و ارقام، نمایانگر وضعیت نسبی خوب زنان در بیست سال گذشته است. طی این بیست سال، زنان رو به رشد بوده اند و اگر فرصتهای بیشتر برای آنها فراهم شود و تلاشهای شان نادیده گرفته نشود، به زودی بیشمار از زنان، در سطوح رهبری نیز قرار خواهند گرفت؛ زیرا زنان، با جدیت و پشتکار، تلاش دارند تا جایگاه خود را در پیشرفت کشور تثبیت کنند. این تلاشها تنها در بدنهی دولت انجام نمیشود، در نهادهای بینالمللی و سکتور خصوصی نیز زنان با نیروی فوقالعاده، تلاش دارند تا دستآوردهای خوب داشته باشند. در این خصوص، میتوان ادعا کرد که به شکل بیسابقه، شمار زنان تاجر، صنعتپیشه، کسبهکار و زنانی که نهادهایی با فعالیتهای مختلف در حوزهی زنان راهاندازی کرده اند، افزایش یافته است که هر کدام، در ساحت کار خود، مؤفق و با برنامه است و توانسته در حیطهی صلاحیت خود، به وضعیت کلی جامعه و به ویژه زنان، مفید واقع شود.
زنان طی این بیست سال، با بلندبردن سطح دانش و مهارتهای خود، تلاش کرده اند تا در حوزههای علمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تحول ایجاد کرده و جایگاه خود را تثبیت کنند. پس از سالها فرودستبودن، اکنون با انرژی و قبول شرایط دشوار، تلاش دارند تا نقش فرادست داشته باشند. آنها به اساس حقوق انسانی شان، حق دارند تا در تصمیمگیریهای کلان کشوری، سهیم باشند، وضعیت خود را خود شان بهبود بدهند و از برنامههای دولت که به منظور توانمندسازی آنها راهاندازی میشود، حمایت کنند. زنان حالا در تلاش این اند که پالیسیها و پلانهای دولت به گونهای طراحی و تطبیق شود که با حضور زنان از مرحلهی طرح تا تطبیق، بتوانند زنان را از حاشیه به متن بیاورند.
خوشبختانه، زنان تا این جای کار برای رسیدن به این هدفهای شان، مؤفق بوده اند و از حضور اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی شان میتوان به این مهم دست یافت که توانسته اند -هرچند ناکافی- به اهداف شان هر روز نزدیکتر شوند و به عنوان اعضای مهم جامعه، نقش برازندهای در همه عرصههای زندگی اجتماعی داشته باشند؛ اما، به درازاکشیدن گفتوگوهای صلح و ملموسنبودن نتیجهی آن، حضور کمرنگ زنان در روند صلح، خروج نیروهای امنیتی خارجی و زمزمههای حضور دوبارهی طالبان، زنان را با ترس برگشت به عقب روبهرو کرده است. آنها در حالی که در تلاش حفظ دستآوردهای بیستساله شان استند، در هراس ازدستدادن آن نیز اند. زنان با توجه به شرایط دشواری که پشت سر گذاشته اند و با توجه به این که در زمان حکومت طالبان، توان استفاده از طبیعیترین حقوق خود را نداشتند، به این نگرانی شدید مواجه اند که مبادا تلاشها، قربانیدادنها و امتیازهای دستیافتهی شان، دوباره از دست برود و آنها مجبور باشند دوباره در انزوا قرار بگیرند. بنا بر این، در این برههی حساس، در قدم نخست، زنان باید بیشتر از پیش، به بسیج فکری و همسانسازی تعهدات شان بپردازند؛ تلاش کنند تا حضور شان در اجتماع، پررنگتر باشد، در گفتوگوهای صلح اگر حضور فیزیکی ندارند، با ارائهی دیدگاههای سازنده و محکم، از مهمترین اعضای پشتیبان گفتوگو به نفع خود شان باشند و با جدیت و پشتکار، برای حفظ دستآوردهای شان تلاش کنند. در قدم دوم، زنان در پهلوی تلاشها و اتخاذ تصمیمهای اساسی برای سرنوشت شان، نیاز جدی به حمایت دولت و جامعهی جهانی دارند تا با حفظ تعهدات ملی و بینالمللی، مانع بردن آنها به زندگی محروم و فلاکتبار دورهی طالبان شوند. دولت، باید حامی تلاشها و دستآوردهای زنان باشد که با فداکاریها، جانباختنها و تقابل با موانع جدی به دست آورده اند و برای صیانت آن، هنوز هم حاضر به فداکاری و دادن قربانیهای بیشتر استند.