ماروین ویس، رییس جمهور اسبق چک

عزیز رویش
ماروین ویس، رییس جمهور اسبق چک

قسمت هشتم

ماروین از واسلاو هاول، رییس‌ جمهور اسبق چک‌، سخن نغزی را به یاد دارد: فقدان خشونت به معنای وجود صلح نیست. فقدان نژادستیزی به معنای عدالت اجتماعی و تساوی حقوقی میان نژادها و اتنی‌های مختلف نیست. ماروین می‌گوید: نفرت‌های نژادی را باید ریشه‌کن کرد؛ اما این تلاش نباید به معنای آن باشد که واقعیت‌های تاریخی را به سود یکی و به زیان دیگری نادیده بگیریم. ماروین ریس می‌گوید که اکنون مشکل انگلستان تنها در این نیست که در داخل خود تفاوت اتنیکی دارد یا ندارد، مشکل آن این است که باید به سیاه‌پوست انگلیسی بگوید که نکبت و رنج و ادبار سیاه افریقایی از چه ناشی شده است. اگر به این سؤال پاسخ داده نشود، سیاه‌ انگلیسی، هر چند از رفاه و آسودگی برخوردار باشد، چگونه می‌تواند خود را آرام و آسوده احساس کند؟
ماروین ریس از سیاست نیز نکته‌های نغزی دارد. می‌گوید: در سیاست هیچگاهی با انتخاب خوب و بد مواجه نیستیم. با انتخاب بد و بدتر مواجه استیم. او سیاست را ناگزیری زندگی اجتماعی عنوان کرد و گفت: نمی‌توان از سیاست فرار کرد. کسی می‌آید و زمام امور سیاسی را در دست می‌گیرد. ما باید ببینیم که وقتی آن‌جا رسیدند کدام یک بد است و کدام یک بدتر. ما باید بد را بر بدتر ترجیح دهیم. این سخنان ماروین ریس، گوشه‌ای از دیدگاه‌های علی امیری را بازگو می‌کرد که در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری، حمایت از حامد کرزی را «انتخابی میان بد و بدتر» عنوان کرده بود. ماروین تأکید کرد که سیاست‌مداران به دلیل ماهیت کار خود نمی‌توانند در قاعده‌ی «خوب» و «بد» قرار گیرند. آن‌ها خوب ندارند و مردم نباید با دید آیدیالی دنبال خوب باشند. باید بگویند که از میان این‌ها آن یکی بدتر است و این یکی بد است و من برای ناگزیری خود بد را بر بدتر ترجیح می‌دهم یا بهتر است بگویم: «کمتر بد» را بر «بیشتر بد» ترجیح می‌دهم. ماروین گفت: این سخن به معنای تخطئه‌ی کار سیاست‌مداران نیست، به معنای دشواری کار آن‌ها است. آن‌ها باید کاری را انجام دهند که هرگز به قناعت کامل مردم نمی‌انجامد. آن‌ها عمل دشواری را در پیش دارند. باید گفت: مردم اگر آیدیالی برخورد کنند، بیشتر سرخورده می‌شوند و فکر می‌کنند که سر شان کلاه رفته و بازی خورده اند.
ماروین از این دیدگاه سیاسی خود برای حل مشکلات نژادی در انگلستان نقبی زد و گفت: ما در تلاش پیدا کردن یک منجی نیستیم که همه‌ی مشکلات را حل کند. دنبال کسی استیم که بتواند در برون‌رفت از مشکلات گام مثبت‌تری بردارد. ماروین تأکید کرد: نباید از طرح این سخنان نتیجه بگیریم که پس باید ثروت و امکانات از دست داراهای کنونی گرفته شود که مشکل حل شود. این دیدگاه رادیکال و چپ عملی نیست و حلال مشکل هم نیست. باید گفت: آن‌هایی که دارند نباید تلاش کنند که با پنهان کردنِ عمدی گذشته، درد و رنج کنونی را دامن بزنند و احساسات کسانی را که وارث درد و رنج گذشته اند، جریحه‌دار سازند.
ماروین گفت: اعتقادات ما نیازهای ما را متفاوت نمی‌سازد. منظورم نیازهایی است که ما در زندگی مادی خود داریم. همه‌ی ما با هر اعتقاد و باوری که داشته باشیم، از گرسنگی رنج می‌بریم و به استراحت ضرورت داریم و از خنده و نشاط خوش مان می‌آید. ما باید میدان مشترکی پیدا کنیم که این نیازها به طور عادلانه‌تر پاسخ پیدا کنند. او گفت: هر کسی مسؤولیت دارد که در پیدا کردن پاسخ به نیازهای مشترک سهم بگیرد. او گفت: کسانی که در رأس قدرت و امتیازات جامعه قرار دارند، انسان‌های خوبی اند؛ اما برای کارهای خوبی که به عموم مردم تعلق می‌گیرد، نباید منتظر آن‌ها بمانیم. باید در قاعده‌ی جامعه کسانی را بیابیم که به شکل وسیع و گسترده برای نیازهای خود پاسخ پیدا کنند.
او گفت: قضاوت‌های عاجل و شتاب‌زده در مورد مسائل اجتماعی نتایج زیان‌باری خواهد داشت. او گفت: مشکلات هر چه فراخ‌دامن‌تر و وسیع‌تر باشند، به همان اندازه به مشارکتی فراخ‌تر و وسیع‌تر ضرورت دارند. او گفت: هم‌کاری استراتیژیک در مسائل اجتماعی این است که یک اصل بنیادی احترام شود: هیچ گروه یا فردی خاص نمی‌تواند مشکلات را حل کند. به طور مثال، جرم یک پدیده‌ی اجتماعی است و با مسائل گونه‌گونی ارتباط می‌یابد. چگونه می‌توانیم برای رفع جرم تعداد بیشتری از مردم را بر روی صحنه بیاوریم؟
او گفت: چالش عمده‌ی ما اکنون این است که راه مصالحه و سازش اجتماعی را بر بنیادی استوار کنیم که هر کسی بتواند با اعتماد روی آن حرکت کند. او از جداسازی نژادی و جنسیتی به عنوان مثال‌هایی یاد کرد که شاید در شرایط و زمینه‌های خاص یک ضرورت تلقی شوند؛ اما برای داشتن جامعه‌ای سالم و درست باید برای رفع آن تلاش شود و نباید سیاست مبتنی بر جداسازی را با هر معیاری که باشد مورد حمایت قرار دهیم. ماروین گفت: ویژگی زمان ما این است که هویت‌های اتنیکی به شدت در هم می‌ریزند و سیاست‌های اتنیکی مجال موفقیت ندارند. او سیاست‌های اتنیکی را همچون گردابی توصیف کرد که همه چیز در دایره‌ای محدود می‌چرخد و بالاخره در نقطه‌ی محور خود غرق می‌شود. اما گفت: برون‌رفت از این سیاست نیز امری درازمدت است نه کوتاه‌مدت. او گفت: طرح‌های کوتاه‌مدت همچون هر کالای یک‌بارمصرف ارزان است؛ اما الزاما بادوام نیست. طرح رفع فاصله‌های اتنیکی و نژادی طرحی کوتاه‌مدت نیست، طرحی فوق‌العاده درازمدت است و به همین علت هزینه‌ی گزاف نیز می‌خواهد. او تأکید کرد که برای برون‌رفت از سیاست‌های اتنیکی باید شکیبا و صبور بود و از جمله باید برای پرداخت هزینه‌های زیاد آمادگی داشت.
ماروین ساختارهای سیاسی و اجتماعی را برای حفظ نظم و ثبات در جامعه مفید می‌دانست؛ اما تأکید داشت که ساختارها برای مردم اند نه مردم برای ساختارها؛ به همین علت، هر گاهی که ضرورت بیفتد باید ساختارها تعویض شوند و مؤثریت شان برای مردم بیشتر ضمانت شود. ماروین، دیدگاه‌های قشنگ دیگری نیز داشت که سخت آموزنده و زیبا بود. گفت: مصالحه و سازش همیشه گران است. مانند این که چیزی را می‌سازید باید برای آن قیمت پرداخت کنید؛ اما جنگ، خشونت و نفرت ارزان است و گران نیست. کافی است چیزی را نخواهید و با هر وسیله‌ای که دم دست تان بود به جانش بیفتید و خرابش کنید. او گفت: زمان ما دیگر زمانی نیست که برای هر کاری حاضر شویم هزینه پرداخت کنیم. او گفت: از نفرت رنج برده ایم و نباید بر نفرت بیفزاییم؛ اما سخنان نهایی‌اش پارادوکس این نظریه‌اش را رفع می‌کرد: آنانی که نفرت‌زایی کرده اند حق ندارند به بهانه‌ی جلوگیری از نفرت جلو هر سخنی را بگیرند. نفرت بزرگ این است که حقایق تلخ پنهان شوند و جنایت‌کاران و بدکاران چهره‌ی مصلحان را به خود بگیرند. او گفت: من حاضرم بهای صلح و آشتی را بپردازم. من به صلح و آشتی و نزدیکی اتنیکی و نژادی بیشتر از هر کسی دیگر احتیاج دارم؛ اما این احتیاج مرا نباید برای فشار آوردن بر من استفاده کنند.
***
پایان قصه‌های ماروین، ریکاردی از قانون‌هایی بود که بردگی و تجارت برده را گام به گام در انگلستان محدود ساخته و بالاخره در اگست ۱۸۳۸ به لغو کامل آن در تمام نقاط امپراتوری بریتانیا انجامیده است. او گفت: همه‌ی این گام‌ها و تلاش‌ها را باید مثبت دانست و تقدیر کرد؛ اما باید به یاد داشت که آسایش و راحتی کسانی که تا سال ۱۸۳۸ برده بودند با آسایش و راحتی کسانی که تا این تاریخ حق داشته اند از تجارت برده ثروت اندوزند، یکی نیست. آن یکی باید نجات از بردگی آغاز زندگی‌اش در آزادی باشد و از یک خس تا یک قطره آب را خودش تأمین کند؛ اما این یکی، دست کشیدن از تجارت برده، تغییر ساده‌ی یک تجارت پرسود؛ اما غیرانسانی به یک تجارت باز هم پُر سود اما انسانی و قانونی است: تجارت کاکوئین.