قسمت هشتم
بنیانگذاران امریكا، معتقد بودند كه قدرت هر چه متمركزتر باشد، كنترل آن دشوارتر میشود. بنا بر این، آنها تصمیم گرفتند كه قدرت را هر چه بیشتر تقسیم کنند تا از تمرکز آن در یک نقطه، در دست یک شخص یا در یک نهاد جلوگیری شود. قدرت حكومت در امریكا یك بار به شكل افقی تقسیم میشود كه این تقسیم میان سه قوای حكومتی (مقننه، اجرائیه و قضائیه) است. بار دیگر قدرت حكومت به شكل عمودی تقسیم میشود كه این تقسیم میان حكومت فدرال، حكومت ایالتی و حكومت محلی است. قانون اساسی قدرت ایالتها را مستقل و مجزا از قدرت حكومت مركزی ضمانت میكند.
قدرتهای متمركز، بنا بر استدلال امریكاییها، امكان سهمگیری افراد را در تصمیمگیریهای مهم كمتر میکند. به همین علت، بنیانگذاران امریكا تصمیم گرفتند نظامی را پایهریزی كنند كه در آن مردم در سطح محلات بتوانند امور روزمرهی خود را به دلخواه خود شان اداره كنند؛ به طور مثال، وقتی به نصاب تعلیمی در امریكا نگاه كنیم، متوجه میشویم كه هر ایالت برای خود نصاب جداگانهای ایجاد کرده است. در نظام امریكایی وزارت داخله یا پولیس، آنگونه كه ما میفهمیم، وجود ندارد. پولیس در سراسر كشور، در سه ارگان تقسیم است كه هر كدام وظیفهی خاص خویش را دارند: پولیس محل، پولیس ایالت و پولیس فدرال. به گفتهی امریكاییهای، بیش از ۹۰ درصد جرائم توسط پولیس محل رسیدگی میشود. نكتهی جالب نیز این است كه رؤسای پولیس محل توسط خود مردم و یا شهردار منتخب مردم تعیین میشود. خدمات آب و برق، سرك و امور اقتصادی و انكشافی و غیره همه به ایالت و محل تعلق دارد. هیچ برنامهی خاصی از مركز برای محلات و یا ایالتها دیكته نمیشود.
هر محل از لحاظ اقتصادی نیز خودمختاری و خودكفایی دارد؛ به همین علت، نظام مالیه از یك نقطه تا نقطهی دیگر امریكا تفاوت میكند. نمایندگان و حكومت ایالتی كه توسط مردم انتخاب میشوند، خود تصمیم میگیرند كه برای ادارهی امور و رفع مشكلات و نیازمندیهای خویش به چه اندازه سرمایه ضرورت دارند و چه مقدار مالیه میتواند این بودجه را كفایت كند. با این هم، مردم امریكا ناگزیرند سه نوع مالیه پرداخت كنند: مالیه برای ادارهی محل، مالیه برای ادارهی ایالت و مالیه برای ادارهی فدرال. خزانهی فدرال و ایالت در مواقع ضرورت، برای حكومت محل كمك مالی میكند و یا با تصویب خویش، پروژههایی را كه از توان حكومت محل نیست، به محل اجرا میگذارند.
رییسجمهور، توسط تمام شهروندان امریكا انتخاب میشود؛ اما والی توسط شهروندان هر ایالت و شهردار توسط شهروندان هر شهر انتخاب میشود. والی هیچ امری را از جانب رییسجمهور دریافت نمیكند؛ همچنان كه شهردار در امور مربوط شهر خویش از استقلال عمل برخوردار است.
شهروندان امریكایی میتوانند به آسانی از یك محل به محلی دیگر، و یا از یك ایالت به ایالتی دیگر نقل مكان كنند؛ اما این كار در نظام امریكایی بسیار به ندرت اتفاق میافتد. تعداد كمی مردم حاضر میشوند كه مخارج و دشواریهای كوچیدن از یك ایالت به ایالتی دیگر را تحمل کنند. سهولتهای زندگی برای همهی مردم در هر نقطهی امریكا فراهم است و مردم به خاطر تفاوتهای اندكی كه وجود خواهد داشت، ترجیح نمیدهند كه نظام روبهراهشدهی زندگی خویش را بر هم زنند.
امریكاییها معتقدند كه نظام سیاسی شان به غیر از شكل فدرالی، با هیچ شكلی دیگر قادر به تأمین وحدت و همبستگی میان تمام ایالتها و مردم شده نمیتواند. البته آنها این نكته را نیز اعتراف دارند كه نظام فدرال امریكایی، با تمام خصوصیتهای خود، در كشورهای دیگر قابل الگوبرداری نیست.
نظیف شهرانی، استاد در دانشگاه لودیانا كه در كنفرانس خاورمیانه در واشنگتن اشتراك كرده بود، با تشریح نظام فدرال در امریكا معتقد به نوعی دیگر از نظام غیر متمركز در افغانستان بود. او از کسانی بود که در کنفرانس چشمدیدها و برداشتهای خود از یک سفر به افغانستان را بیان کرد و من فرصتی یافتم که در حاشیهی کنفرانس، مدتی را با او در گوشهای بنشینم و لحظهای از نظریات و دیدگاههایش استفاده کنم. او گفت:
«مشكل است بگوییم كه افغانستان نیز از نظام فدرال امریكا الگوبرداری میتواند؛ اما ضرور است بنیادها و اصولی را به كار گیریم كه باعث شده است در امریكا راه حل آن را در ایجاد سیستم فدرالی جستجو كنند. در نظام فدرال، اساس حرف این است كه قدرت هر چه بیشتر به سوی محلات رهبری شود. در افغانستان تا كنون مركز بوده است كه همهی امور را اداره و رهبری میكرده است. باید نظامی ایجاد شود كه قدرت و صلاحیت تصمیمگیری در امور محلی به خود مردم سپرده شود؛ مثلا ضرور نیست كه مركز كسی را به عنوان والی یا ولسوال یا قاضی تعیین كند و به محلات بفرستد. این حق باید به مردم محل داده شود كه فرد بهتر خویش را انتخاب کنند. با این كار هم رابطهی مركز و محلات صمیمانهتر میشود و هم مردم میتوانند به طور عینی در تعیین سرنوشت و اداره كردن امور خویش سهیم شوند.»
آقای شهرانی نظام غیر متمركز را از اساسیترین مشخصههای نظام و جامعهی دموکراتیك عنوان میكرد. او گفت:
«دموکراسی تنها یك تیوری نیست، یك تجربه نیز است. تجربه با عمل صورت میگیرد. مردم در هر سطحی از تكامل سیاسی و مدنی كه قرار داشته باشند، میتوانند تجربهی خاص خویش را شكل دهند. باید به مردم مجال داده شود كه در امور سیاسی نیز تجربهی خویش را از راه عمل به دست آرند. نظام غیر متمركز مردم را به صحنه میكشاند. با نظام غیر متمركز، مردم میفهمند كه دموکراسی یعنی چه. مخالفت در برابر نظام غیرمتمركز تنها از مفكورههای استبدادی و تمامیتخواهانه حكایت میكند.»