مسیر تظاهرات معین شد

عزیز رویش
مسیر تظاهرات معین شد

داکتر عارفی و عارف رحمانی، به هر دلیلی که بود، بر موضع خود پافشاری نکردند و به آرای جمعی رضایت دادند که تظاهرات فردا تا پیش ارگ ریاست جمهوری برگزار شود. به محض این که این فیصله صورت گرفت، طرح‌های عملیاتی بعدی به سرعت روی خط افتاد. تأمین هزینه‌های اولیه، مدیریت و مسؤولیت کلی برنامه، انتظامات، تبلیغات، اطلاع‌رسانی و تهیه‌ی قطع‌نامه از نکته‌های مهمی بودند که باید در مورد شان تصمیم گرفته می‌شد. میرویس یوسفی، باز هم پیش‌گام شد و مسؤولیت تهیه‌ی بنرها، شعارها و کارت‌های انتظامات را بر عهده گرفت. او با سخاوت‌مندی اعلام کرد که هر چه هزینه‌ی این امور شود، از حساب شخصی خود پرداخت می‌کند و نیازی به هیچ کسی نیست که در مورد آن تشویش داشته باشد.

حاجی نبی، رییس یک شرکت قالین‌بافی نیز متعهد شد که هزینه‌ی پنج صد متر شعار و بنر را پرداخت می‌کند. وقتی حرف‌های میرویس یوسفی و حاجی نبی گفته شد، باقی سمندر از جا برخاست و گفت برای تأمین هزینه نباید منتظر یک یا دو فرد بمانیم. پیشنهاد کرد هر کسی که در جلسه حضور دارد، در حد توان خود برای تأمین هزینه‌های اولیه‌ی تظاهرات سهم بگیرد. خادم‌حسین کریمی می‌نویسد که سمندر این پیشنهاد را در مشورت با خالق آزاد مطرح کرد تا بن‌بست جمع‌آوری پول را بشکند. کریمی می‌گوید که «سمندر یک هزار افغانی پرداخت»؛ در حالی که در یادداشت‌های من مبلغ پنج‌صد افغانی آمده است. به همین ترتیب، او می‌گوید جمعاً ۲۱ هزار افغانی جمع شد؛ حالانکه در یادداشت‌های من پول جمع‌شده مبلغی نزدیک به ۱۸ هزار افغانی ذکر شده است. به هر حال، تمام پولی که به پیشنهاد سمندر جمع‌آوری شد، در اختیار گروه تبلیغات گذاشته شد تا ضرورت‌های اولیه‌ی خود را با آن برطرف سازند.

جالب بود که در آن وقت شب، از «شورای تصمیم‌گیری جاغوری» و «بزرگان ولایت غزنی» و «کمیته‌های شش‌گانه» ‌ای که برای استقبال از شهدا در نظر گرفته شده بود، هیچ اثری وجود نداشت. تنها داکتر عارفی در ابتدای سخنان خود از تصمیم «بزرگان ولایت غزنی» یاد کرد که آن هم در فضای مخالفت عمومی به محاق رفت. از این «بزرگان» هیچ کسی در مسجد نیامده بود تا مسؤولیت برنامه‌ی سنگین فردا را بر عهده بگیرد. فردی که مکتوب برنامه‌ی فردا را برای وزارت داخله برده بود، سخنی گفت که فضای جلسه را بیشتر از پیش علیه «بزرگان ولایت غزنی» دامن زد. او گفت که پیش از او کسی دیگر از سوی خانواده‌های شهدا و ستاد مردمی به وزارت داخله رفته و مجوز تظاهرات تا دهمزنگ را گرفته بود. وی گفت که در صحبت با مقامات وزارت داخله و مسؤولین امنیتی موفق شد که مجوز تظاهرات را مطابق طرح ما تا چوک پشتونستان و چمن حضوری تغییر دهد. این خبر باعث شد که چند جوان خشم‌گین سخنان تندی به آدرس «بزرگان ولایت غزنی» بر زبان رانند؛ اما روی‌هم‌رفته وضعیت کنترل شد و آجندای بعدی مورد توجه قرار گرفت.

***

گروه تبلیغات معین شد تا از اول صبح کار پیام‌رسانی خود را شروع کنند. جمعی نیز موظف شدند تا برای فردا بلندگو آماده کنند. هزینه‌ی بلندگو و سایر ضرورت‌های بخش تبلیغات را نیز میرویس یوسفی بر عهده گرفت و با تأکید گفت که تمام هزینه‌های مرتبط با تبلیغات و تدارکات را بدون تعلل پرداخت می‌کند. من برای اولین بار بود که با میرویس یوسفی آشنا می‌شدم. قبل از آن، در مورد این که او یکی از قوم‌های اسماعیلیه است و تاجر است، چیزی نمی‌دانستم. احساس و سخاوت‌مندی‌اش که به‌عنوان یک جوان دست و دل باز در یک کار مهم اجتماعی و سیاسی سهم می‌گرفت، برایم جالب و تحسین‌برانگیز بود. صبح آن روز، در جلسه‌ی کمیته‌ی فرهنگی نیز موضع مثبت و سازنده‌ای می‌گرفت.

جمعی از دانشجویان و جوانان کلپ‌های ورزشی اعلام آمادگی کردند که مسؤولیت تأمین نظم و انتظامات را عهده‌دار شوند. این مجموعه گفتند که کارت انتظامات را چاپ می‌کنند و از لحظه‌ی حرکت تا ختم مسیر تظاهرات، تمام مسؤولیت انتظامات را بر دوش می‌گیرند.

من، عارف رحمانی، داکتر عارفی، نعمت الله ابراهیمی و داکتر نعیم افضلی با دو سه نفر دیگر وظیفه گرفتیم که در یک گوشه‌ی مسجد بنشینیم و در مورد مطالبات و لحن قطع‌نامه کار کنیم. من از بحث و بررسی‌هایی که قبل از ظهر در کمیته‌ی فرهنگی داشتیم، گزارش مختصری ارایه کردم و برخی از مطالباتی را که گفته شده بود در قطع‌نامه گنجانیده شوند، یادآور شدم. در بخشی از کار ما جواد سلطانی، داوود ناجی و خالق آزاد نیز ملحق شدند. روی‌هم‌رفته تصویب شد که مطالبه‌ی محوری به نگرانی امنیتی شاهراه‌ها و سایر مناطق هزاره‌جات و مشکلات اداری مردم غزنی ارتباط داشته باشد. به همین دلیل، گفته شد که تشکیل قول اردو برای تأمین امنیت غزنی و مجموع هزاره‌جات باید در صدر مطالبات قرار گیرد. گفته شد که در کنار قول اردو، باید چهار فرقه که در تشکیل قول اردو قرار داشته باشد، درخواست شود. این چهار فرقه در چهار ولایت مربوط به مناطق مرکزی که شامل بهسود، دایمیرداد، غزنی، دایکندی و بامیان می‌شود، جابه‌جا شوند.

تشکیل ولایت جاغوری نیز با اکثریت آرا تصویب شد. دفن محترمانه‌ی شهدا در یک تپه در غرب کابل و پی‌گرد و مجازات جنایت‌کاران داعش و طالب که مرتکب قتل گروگان‌ها شده بودند، از خواست‌های دیگری بود که مورد تأکید قرار گرفت. یکی از پیشنهادها این بود که بخشی از مطالبات کلان ملی نیز در قطع‌نامه گنجانیده شود؛ زیرا در تظاهرات گروه‌های کثیری از مردم افغانستان که شامل بر اقوام و اقشار مختلف می‌شود، اشتراک می‌کنند و قطع‌نامه باید مطالبات این گروه‌ها را نیز انعکاس دهد. این نظر مورد پذیرش قرار نگرفت و گفته شد که مطالبات کلان و کلی که جنبه‌ی اجرایی نداشته باشند، تظاهرات را به انحراف می‌کشاند. گفته شد که همه‌ی تظاهرکنندگان برای همدردی با ما وارد میدان می‌شوند. به همین دلیل، مطالبات ما برای آن‌ها بیگانه و غیر منطقی جلوه نمی‌کند. گفته شد تمام تلاش ما این باشد که تظاهرات به موفقیت منجر شود. موفقیت تظاهرات به این است که خواست‌های ما به گوش دولت برسد و دولت نیز در پذیرش آن‌ها تعلل نکند.

در مورد لحن کلی و نکته‌هایی که در مقدمه‌ی قطع‌نامه رعایت شوند، نیز پیشنهادهایی مطرح شد که باید رعایت شوند. من وظیفه گرفتم که متن قطع‌نامه را با پیشنهادها و مطالباتی که گفته شد، آماده کرده و تا صبح برای مسؤولان کمیته‌ی فرهنگی ایمیل کنم تا نظریات و اصلاحیه‌های خود را بگویند. نعمت‌الله ابراهیمی و داکتر نعیم افضلی، وظیفه گرفتند تا متن قطع‌نامه را که تا صبح در اختیار شان قرار می‌گیرد، به زبان‌های انگلیسی و پشتو ترجمه کنند. برای جوانان حاضر در مسجد نیز گفته شد که با استفاده از تمام کانال‌های ارتباطی، مخصوصاً فیس‌بوک، تویتر، وایبر و تماس‌های انفرادی برای تظاهرات و انتظامات برنامه‌ی فردا اطلاع‌رسانی کنند.

در ختم جلسه، گروه پنج‌نفره‌ای تعیین شدند که مسؤولیت عمومی تظاهرات فردا را بر عهده بگیرند. در این گروه من، داوود ناجی، داکتر عارفی، جواد سلطانی و ذکی دریابی نامزد شدیم. گفته شد که همین گروه صلاحیت عام و تام دارند که در تمام زمینه‌های مرتبط با تظاهرات فردا تصمیم‌گیری کنند و به کسی اجازه ندهند که از تریبون تظاهرات برای عقده‌کشایی یا استفاده‌جویی‌های سیاسی خود کار گیرد. در مذاکرات با دولت، ادامه یا قطع برنامه‌ی تظاهرات نیز به همین گروه صلاحیت داده شد تا تصمیم بگیرند.

یکی از افراد از آمدن داکتر سیما سمر به مصلا و واکنش تند خالق آزاد در برابر او یاد کرد. وی ادعا کرد که سیما سمر از جوانان می‌خواست جنازه‌ها را به سردخانه‌ی شفاخانه انتقال دهند. به همین دلیل، آزاد در برابر او با تندی سخن گفت و یاد کرد که وی در مقام ریاست کمیسیون حقوق بشر تا حالا چه کار کرده است که حالا آمده و برای مردم عزادار و سوگوار امر و نهی می‌کند. خالق آزاد در توجیه رفتار خود گفت که من او را وادار کردم که صحنه را ترک کند و مزاحم طرح مردم برای تظاهرات و دادخواهی نشود. او با قاطعیت گفت که سیما سمر، برای همدردی با مردم نیامده بود، بلکه آمده بود تا برای دولت یا محقق و خلیلی کاری کند. نظر او این بود که «یقین دارم او با مشوره‌ی خلیلی و محقق آمده بود تا مردم را از تظاهرات باز دارد.»

این برداشت و رفتار خالق آزاد، از طرف برخی افراد مورد انتقاد قرار گرفت و گفته شد که هم او در برابر سیما سمر و هم داوود ناجی در برابر شفق، برخورد غیر مسؤولانه‌ای داشته اند. خالق آزاد و ناجی، از نظر و موضع خود دفاع کردند. آن‌ها گفتند که موضع همه روشن شده و نیازی نداریم که باز هم خود را فریب دهیم که این‌ها با ما همراه می‌شوند. ما می‌خواهیم دادخواهی کنیم، می‌خواهیم دولت و رهبران بی‌کفایت را مورد سوال قرار دهیم. این‌ها برعکس، آمده و مردم را متفرق می‌کنند. جمعی از جوانان دیگر نیز موضع و رفتار خالق آزاد و داود ناجی را حمایت کردند و گفتند که شفق و سیما سمر نقش مأموران محقق و خلیلی برای آسیب‌زدن برنامه‌ی تظاهرات را بر عهده داشتند و رفتار ناجی و آزاد باعث شد که تلاش آن‌ها به نتیجه نرسد. این گفت‌وگو در همین حد خاتمه یافت و کسی بیشتر از آن به ادامه‌ی آن رغبت نشان نداد.

خادم‌حسین کریمی، احتمالاً با استفاده از یادداشت‌ها و خاطرات خالق آزاد و چشم‌دیدهای شخصی خودش، واکنش خالق آزاد در برابر سیما سمر را با جزئیات بیشتری آورده است. او می‌نویسد:«پاسی از شب، خانم سیما سمر با پالتویی بلند در حالی که سعی می‌کرد حضور و آمدنش برای جمعیت ساده و بی سر و صدا باشد، کنار تابوت‌ها آمد؛ سر به زیر، آرام و مغموم. آزاد نتوانست خشمش را کنترل کند. به سیما سمر گفت: «شما به عنوان یک خانم، رییس کمیسیون حقوق بشر کشور و از همین جنسی استید که با شقاوت تمام سر بریده شده اند، تا حالا کجا بودید؟ حد اقل یک لامپ، یک چای‌جوش چای یا یک موتر می‌فرستادید. فارغ از مقام تان به‌عنوان رییس کمیسیون حقوق بشر مملکت، به‌عنوان یک انسان به مسؤولیت‌های انسانی و وجدانی تان توجه نمی‌کنید.» سمر پس از دقایقی، به آرامی، جمعیت مختصر اطراف تابوت‌ها را ترک کرد و در دل تاریکی از دیده‌ها محو شد.» (کوچه‌بازاری‌ها، چاپ اول، صفحه‌ی ۱۵۰)

خادم‌حسین کریمی، در روایت خود از قول ذکی دریابی تلاش‌های دیگری را نیز یاد می‌کند که در آن لحظات شب جریان داشته و در پی خنثا کردن تظاهرات بوده اند. وی می‌نویسد:«دریابی خبر دیگری هم برایم داشت: «به استثنای چند نفر از جمله ضابط چمن و رییس انوری، همه‌ی ارباب‌ها با هم توافق کرده اند که هیچ کدام در راه‌پیمایی اشتراک نکنند. آن‌ها به دلیل فشارهای محقق و تعدادی دیگر به این دلیل که تصور می‌کنند از مدیریت کل راه‌پیمایی به حاشیه رانده شده اند، در راه‌پیمایی شرکت نخواهند کرد. احتمالاً با وارثان قربانیان هم تماس می‌گیرند تا آن‌ها را متقاعد کنند که در راه‌پیمایی شرکت نکنند. وارثان قربانیان را آقای مصباح به یکی از هوتل‌های کوته‌ی ‌سنگی برده و نمی‌دانم تا فردا چه اتفاقی خواهد افتاد.» (کوچه‌بازاری‌ها، چاپ اول، صفحه‌ی ۱۴۹)