یادگار، ماندگار، روزگار

رضا محمدی
یادگار، ماندگار، روزگار

این هفته کتاب «حدود العالم»، به ترجمه و تصحیح پرفیسور میرحسین شاه، توسط نشر امیری منتشر شده است. یکی از مهم‌ترین کتاب‌های مرجع که در قرن چهار در دربار فریغونیان در جوزجان نوشته شده است. نویسنده نام خود را پنهان داشته، اما ظاهراً از همان خانواده‌ی شاهان بافرهنگ جوزجان بوده، شاهانی که بر سر فرهنگ با دیگر همتایان رقابت می‌کرده‌اند. این کتاب، بعد از کتاب ابوزید بلخی، مهم‌ترین کتاب در عرصه‌ي جغرافیا و مردم‌شناسی است.

يادگار
از خیابان‌های کابل، از کنار دکان‌ها که بگذری، نکته‌های فرهنگی پنهان بسیاری را می‌توانی کشف کنی؛ به‌طور نمونه: روی هر قصابی‌ای نوشته شده است: «به یاد جوان‌مرد قصاب»، بعضی حتا نام مغازه‌ی خود را جوان‌مرد قصاب گذاشته‌اند؛ چرا که برای صنف قصاب‌ها، وظیفه، فقط یک «ممر‌روزی» نیست، بخشی از آیین زندگی است. دکتر روشن رحمانی، دانشمند تاجیک و مهران افشار، «در فتوت و اصناف»، قصه‌ای را از قصابان افغانستان چنین نقل کرده‌اند: «قصابان افغانستان، شب‌های جمعه به نام جوان‌مرد قصاب نذری می‌دهند و در حین مراسم، یکی از پیران خانواده‌، قصه‌ی جوان‌مرد قصاب را نقل می‌کند».
ماندگار
گفت‌وگوهای صلح افغانستان، هم امیدبخش است هم نیست. دو طرف دعوا حتا اقرار می‌کنند که اگر گفت‌وگوها به آشتی هم ختم شود، پایان جنگ نیست. یک بخش مشکل، به شرکت نداشتن و خبرِ مردم افغانستان از متن گفت‌وگوها و قرارداد بر می‌گردد.
ادوارد سعید، در کتاب مهم «شرق‌شناسی»، بحث جدی‌ای را در شیوه‌ی نگرش قدرت‌های بزرگ به شرق گشود که برای جامعه‌ي سیاسی یک شوک بود. این‌که نگاه سوژه‌محور استعماری به پیروزی ختم نمی‌شوند، به این دلیل است که آن‌ها مردم شرق را «بربر و وحشی» تصور می‌کنند و فرهنگ و رسوم و دانش آن‌ها را تحقیر می‌کنند.
بنابراین، برای حل این موضوع، یک اصلاح ساختاری در نوع نگاه امریکایی‌ها ضرورت است. آن‌ها همان طوری که در سوریه و عراق موفق نشدند، در افغانستان هم ناکام‌اند؛ مگر این‌که نوع نگاه‌شان را به صورت اصولی عوض کنند و به نخبگان، نویسندگان، فرهنگیان و اصناف، به جای رهبرها و رهبرزاده‌ها و گروه‌های مافیایی رجوع کنند و از سیستم‌های تاریخی حل منازعه که در دوره‌ی تیموریان و بابری، به خصوص استفاده شده بود، مدد بگیرند. این همان شیوه‌ای ا‌ست که خان عبدالغفار خان، در گفت‌وگو با هند سود جست. راه صلح، هنوز دور و ناممکن نیست.
۲٫ از نکته‌های جالب این کتاب، ذکر این روایت است که اقوام «غلزایی یا غلجایی»، بازمانده‌ي «اقوام ترک خلج و خلخ» در مناطق سیستان، غزنه و لوگر است. اقوام ترکی که به مرور، زبان‌شان تغییر کرده و «پشتو» که شکلی از گویش اوستایی است در بین‌شان رواج یافته است.
یادداشت‌ها، توضیحات، پاورقی‌ها و شیوه‌ی کار استاد میرحسین شاه، بسیار فاضلانه و قابل آموختن و ستایش است.
روزگار
این که بایرن مونیخ در بازی سرد، اما یک‌دست و تیمی، تیم اشرافی پاریس را شکست داد و قهرمان اروپا شد، برای جوانان افغانستان که ریالی یا بارسایی بودند/ هستند، جذبه‌ای نداشت. انگار هیچ فوتبالی بازی نشده؛ اما در صحبت‌های ریش‌سفیدان کابل، تجدید خاطره‌ی بازی فاینل «جام کابل»، در زمان طالبان بود که بین دو تیم میوند – که بیش‌تر فوتبالیست‌هایش از غرب کابل بود و بازی را با گل اسکندری برده بود – و تیم دیگر – که مورد حمایت دولت طالبی بود -، برگزار شده بود و در ورزشگاهِ لبریز از تماشاگر کابل، با شور و هیجان و تفنگ و تهدید، خاطره‌ی تاریخی ساخته بود.
فوتبال، به این دلیل ورزش جذابی ا‌ست که می‌تواند روزگار را رقم بزند و هیجان را تاریخی کند.