باید آیینه‌ی کودکان خود باشیم

رها احمدی
باید آیینه‌ی کودکان خود باشیم

افراد در کودکی کم‌تر دغدغه‌ی این را دارند که چه کسی استند. فرد در کودکی به دنبال شناختن پیرامون خود است، کنجکاو است و مثل یک ماشین یادگیری در حال یادگرفتن و شناختن است. سن کودکی، سنی است که همه‌ی تمرکز و دغدغه‌ی فرد روی محیط و دیگران است؛ اما هم‌زمان که سنش بیش‌تر می شود کم کم این پرسش برایش ایجاد می‌شود که من کیستم؟ حالا که محیط را شناختم، پدر و مادر را شناختم، توانستم وسایل را بشناسم و ارتباطات را بفهمم؛ «حالا من که استم»، هنگامی که این پرسش را از خود می‌پرسد، شروع می‌کند به تعریف‌کردن خودش در جهانی که شناخته است. پیش از این زمان، برایش مهم نبود که مراقبان به او امر و نهی کنند، تا پیش از این باور داشت که هر چیزی که پدرومادر می‌گویند درست است و به آن‌ها، اعتماد و باور داشت؛ اما در این سن که می‌خواهد، «من کیستم» خودش را پاسخ بدهد؛ چون می‌خواهد جایگاه و موقعیت خودش را نسبت به جهان و دیگران مشخص کند، خط سرخ‌های خودش را مشخص می‌کند. کودک در این زمان، قیدومرز خودش را برای پدرومادرش مشخص می‌کند، در این سن است که به گفته‌های پدرومادر شک می‌کند و در برابر باید و نباید‌های آنان می‌ایستد. در این دوره‌ی زندگی، تنش و تعارض میان نوجوان و پدرومادر بیش‌تر می‌شود، پدرومادر هر روز بیش‌تر از روز قبل، فکر می‌کنند که فرزند خود را نمی‌شناسند و ممکن است که حتا یک‌دیگر را مورد سرزنش قرار بدهند و بگویند که این چه نوع فرزند بزرگ‌کردن است، و یک‌دیگر را مسبب وضع موجود بدانند.
بیش‌تر پدر- مادرها نمی‌دانند که این قد بلند‌کردن و ایستادن در برابر امر و نهی‌ها، مخالفت نشان‌دادن، نافرمانی‌ کردن‌ها، به این دلیل نیست که فرزند شان، آن‌ها را دوست ندارد و به همین دلیل پرخاش می‌کند، دعوا راه می‌اندازد، بلکه به این دلیل است که می‌خواهد مستقل شود، می‌خواهد «من کیستم» خودش را پاسخ دهد. کودک حالا می‌خواهد «من کیستم» خودش را بدون این که بخواهد بگوید فرزند فلانی استم، معرفی کند. کودک می‌خواهد خودش و توانایی‌هایش دیده شود و به رسمیت شناخته شود.
نوجوانی سنی است که فرد سعی می‌کند بیش‌تر زمان خود را با گروه هم‌سالان خود بگذارند و آیین و مناسکی را انجام دهد که گروه هم‌سالانش انجام می‌دهند، به همین دلیل است که وقتی به جامعه نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که نوجوانان، انگار یک‌رنگی بیش‌تر با گروه‌های ارتباطی خود دارند و سعی می‌کنند استایل، ادبیات، نوع رفتار و منش شان را از گروه هم‌سالان خود بگیرند تا بتوانند احساس وابستگی را در خود به وجود بیاورند.
نوجوانی؛ دوره‌ای است که باید پیش از فرارسیدنش شناخته شود، برنامه‌ها و امکان‌های مورد نیاز برای این دوره فراهم شود. به عنوان مثال یکی از نیازهای نوجوان خودابرازگری است. نوجوان دوست دارد خودش را ابراز کند؛ اما اگر مراقبین و پدرومادر وسیله‌ی ابراز مناسب را در اختیار فرزند شان قرار ندهد، او می‌خواهد خودش را با دم‌دستی‌ترین چیزها ابراز کند.
به گونه‌ی نمونه هر نوجوان تلاش می‌کند در این سن، استایل خاصی داشته باشند یا این که به گونه‌ی افراطی شروع می‌کند به کارگیری از لوازم آرایشی، یا این که با رفتارهای مخرب‌تری؛ مثل خودزنی، خال‌کوبی و غیره می‌خواهد این کار را انجام دهد. در واقع باید بدانیم که اگر برای این سن فرزند مان، بستر مناسبی فراهم نکرده باشیم، فرزند ما به وسیله‌ی دم‌دستی‌ترین چیزها خودش را ابراز می‌کند.
اگر خواست ما این است که فرزند ما به وسیله‌ی کتاب، مطالعه، کارهای گروهی و اید‌ه‌ها و نوآوری‌های خلاقانه خود را بروز بدهد، پس باید این کارها را پیش از این که به این مرحله برسد، با او تمرین کرده باشیم.