عاقبت‌ خوب فرزندتان را در چه‌ می‌بینید؟

رها احمدی
عاقبت‌ خوب فرزندتان را در چه‌ می‌بینید؟

ممکن است با خود بگویید که عاقبت‌بخیری فرزندمان را در این می‌بینیم که بتواند رشد کند و مفید باشد، بتواند باعث افتخار ما باشد و به جامعه خدمت کند. معمولاً پدر و مادر، یکی‌دوتا شغلی را که در جامعه محبوبیت بیشتری دارد، در آستین دارند و در این موقعیت‌ها می‌گویند، فرزند ما می‌خواهد داکتر، معلم، قاضی و… شود. پدر و مادرها تلاش می‌کنند تا فرزند خود را در مسیری قرار دهند که تصور می‌کنند در آن مسیر عاقبت‌بخیر می‌شوند. این پدر و مادر به گونه‌ی غیرقابل انعطاف تلاش می‌کنند تا چیزی را که فکر می‌کنند منجر به عاقبت‌بخیری فرزندشان می‌شود، برای او فراهم ‌کنند؛ بدون این‌که لحظه‌ای توقف و تأمل کنند که آیا فرزندشان ویژگی‌های لازم برای آن شغل را دارد یا خیر. به‌گونه‌ی مثال: ممکن است فرزند ما شخصیت «دیونیسوس تایپ» داشته باشد که عاشق‌مسلک است و شعر می‌گوید.

اگر از من بپرسند که آیا می‌توان یک فردی را که شخصیت دیونیسوس تایپ دارد، به‌عنوان شهردار کابل انتخاب کرد، من می‌گویم که این کاملاً اشتباه است؛ زیرا این فرد می‌تواند خوب شعر بگوید. این فرد که شخصیت دیونیسوس تایپ دارد، نمی‌تواند کتاب شعر خود را تنظیم کند، با ناشر قرار ملاقات بگذارد، به موقع سر قرار حاضر شود و فرایند چاپ کتابش را مدیریت کند؛ این فرد نمی‌تواند به‌عنوان شهردار، مدیریت و توانمندی لازم را داشته باشد. همین‌گونه، هنگامی‌که مطرح می‌کنیم فرزند ما زمانی عاقبت‌بخیر می‌شود که مفید باشد، لازم است بپرسیم مفید برای چه کسی و چه چیزی؟ آیا یک قاضی همیشه مفید است؟ اگر جواب مثبت باشد، قاضی‌های صحرایی که حکم شلاق و سنگ‌سار را می‌دهند هم برای گروه خودشان مفید هستند؛ داکترانی که در گروه‌های تروریستی فعالیت می‌کنند و با آن‌ها هم‌کاری دارند نیز مفید هستند؛ حتا فردی که ساقی مواد است و در سطح شهر مواد مخدر پخش می‌کند، هم مفید است. بله، ساقی مواد برای افرادی که اعتیاد دارند، مفید است؛ قاضی‌ای که حکم سنگ‌سار و شلاق را می‌دهد برای پیش‌برد و زنده‌نگهداشتن افکار دگماتیسم مفید است؛ داکتری که در گروه‌های تروریستی فعالیت می‌کند نیز برای آن گروه‌ها مفید است. پس، آیا این افراد عاقبت‌بخیر شده‌اند؟
نیاز است که قدری بر روی کلمه‌ی مفیدبودن تأمل کنیم و بررسی کنیم که منظور ما از مفیدبودن و عاقبت‌بخیری فرزند ما چیست؟ چه اتفاقی برای فرزندمان بیفتد عاقبت‌بخیر می‌شود؟ چه احساسی داشته باشد عاقبت‌بخیر می‌شود؟ برای مثال: اگر می‌گوییم، می‌خواهیم فرزند ما داکتر شود، لازم است بررسی کنیم که داکتربودن چه معناهایی را با خود می‌آورد که داکترشدن وسیله‌ای برای رسیدن به آن معناها و مفهوم‌ها برای ما می‌شود. ممکن است با خود بگوییم فردی که داکتر است، دیگران را درمان می‌کند و حال‌شان را خوب می‌کند؛ مردم برای او احترام زیادی قایل هستند و او را دوست دارند؛ شناخته‌شده است و… . در این صورت، آیا نمی‌توانیم بگوییم که یک کارگردان هم به وسیله‌ی ساختن فیلم‌هایش می‌تواند جریانی را در جامعه به وجود بیاورد؟ آیا او هم می‌تواند به وسیله‌ی فیلم‌هایی که می‌سازد، تأثیرگذار و مفید باشد؟ یک نویسنده چطور؟ آیا کسی که نویسنده است، نمی‌تواند ما را در زندگی‌مان به وسیله‌ی نوشته‌هایش کمک کند و به ما نوع نگاه جدیدی را بیاموزد؟ همین‌طور، آیا یک عکاس به وسیله‌ی عکاسی از اتفاقات، کمک نمی‌کند تا گره‌های کور جامعه را ببینیم؟ آیا این افراد هم در جایگاه خودشان همانند یک داکتر، استاد، قاضی و… مهم و تأثیرگذار نیستند؟ آیا جامعه‌ی ما به همه‌ی این‌ها نیاز ندارد؟
در واقع، هنگامی‌که ما تلاش می‌کنیم فرزندمان را به سمتی هدایت کنیم و مسیری را برای او انتخاب کنیم که از دید ما منجر به عاقبت‌بخیری فرزندمان می‌شود، ممکن است باعث شویم تا مانع شکوفایی استعدادهای او و خاموش‌سازی علاقه و خلاقیت او در رشته‌ای خاص شویم. فرزند ما به دلیل اصرار ما به سمت رشته‌ای پیش می‌رود که اگر دخالت ما نبود، می‌توانست انتخابش چیزی دیگری باشد. چنین است که فرزند ما در موقعیتی گیر می‌کند که به قول مولانا «این سو کشان سوی خوشان وان‌سو کشان با ناخوشان/ یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها»؛ یعنی گویی ما پیش‌نویس‌هایی داریم که عاقبت‌بخیری را فقط در آن‌ها می‌بینیم و حاضر نیستیم محیطی را فراهم کنیم که در آن تمایلات و علایق فرزندمان تبارز پیدا کند. در نتیجه، نیروی جبر ما از یک طرف و نیروی خواسته‌ها و علایق درونی فرد از طرف دیگر، او را در کشمکش و گرداب قرار می‌دهد.