کم‌بودن زنان در فضای عمومی

رها احمدی
کم‌بودن زنان در فضای عمومی

مساله‌ای که هنگام صحبت با زنان و دختران با آن روبه‌رو می‌شویم، این است که مردها؛ مثلا همسر شان، پدر شان و برادر شان، مراقبت را همیشه وظیفه‌ی خود می‌دانند و برای این که وظیفه‌ی مراقبت از زن، دختر و مادر خود را به خوبی انجام بدهند، قوانین و مقرراتی را وضع کرده اند؛ مثل این که حتما اگر خانمی در فامیل شان بخواهد بیرون برود، باید توضیح بدهد که کجا می‌رود، چرا می‌رود، چه کسی را می‌بیند و در صورتی که ضروت و اهمیت کار برای افراد صاحب قدرت در خانه مشخص شد، اجازه‌ی رفتن به بیرون از خانه داده شود یا نشود.

با نگاه دیگر، مسیر زندگی و چشم‌انداز زندگی دخترها، همسرها و مادرها کاملا مشخص شده است، که این مسیر را می‌توانیم از روی گفتمان موجود در خانواده‌ها مشخص کنیم؛ مثلا

دختر است چه می‌کنه درسه؛

دختر است آخرش قرار است شوهر کند؛

درس بخوانه که نفعش ر دیگران ببره؛

دیگه شوهر کردی و باید سرت د زندگی خودت گرم باشه؛

شوهر بود کردی، چه می‌کنه درس و کار ره.

وقتی به ادبیات موجود نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که در این ادبیات، زنان مراقبت می‌شوند تا در مسیر تعیین‌شده‌ی خود شان پیش بروند؛ نقش‌ها متکی و وابسته به فضای خصوصی است و خارج از فضای خصوصی اگر فعالیتی نیاز باشد، باید اجازه گرفته شود و مجوز دریافت شود.

در این‌جا ما با عنصر مسوولیت مواجه می‌شویم؛ مسوولیتی که نوع آن تعریف‌ شده و مردان را مسوول به‌ اجرا در آوردن آن می‌دانند و مردان نیز بدون این که بازنگری‌ای به آن داشته باشند، آن مسوولیت را یاد گرفته و در خود پر رنگ می‌کنند. مسوولیت مراقبت از زنان برای نگه‌داری شان در فضای خصوصی، معطوف به این است که زنان در خانه نگه‌داری شوند و در درجات کمی بازتر و متاثر شده از مدرنتیه و عصر ارتباطات، اگر خانواده‌ای به زنان خود اجازه‌ی فعالیت و حضور در مکان عمومی را بدهند، این اجازه هم‌راه با کنترل شدید انجام می‌شود و آزادی لازم به آن‌ها داده نمی‌شود.

در چنین جامعه‌ای، هم‌واره با جمله‌هایی که هم‌زمان با این که در تلاش استند مسوولیت نگه‌داری زنان در خانه را انجام بدهند و زنان را در خانه زندانی کنند، جملات پوشاننده‌ی دیگری نیز به کار برده می‌شود؛ مثل این که

جامعه خراب است؛

من مخالف کارکردن و درس‌خواندن تو نیستم؛ اما جامعه‌ی ما مناسب حضور تو نیست؛

به خیر و صلاح خودت است که در خانه بمانی؛

همه‌چیز را برایت مهیا ساخته ام، نه گشنه ماندی و نه بی‌لباس؛ چرا می‌خواهی کار کنی؟

در این‌جا تلاش می‌شود که هم‌راه با تلاش در نگه‌داشتن زنان در خانه و محدودکردن حضور شان در فضاهای خصوصی، جامعه و دنیا را برای آن‌ها ناامن نشان بدهند و خود را ناجی و مراقب زنان معرفی کنند. چنین جملاتی هنگامی که در سطح کلی در جامعه تکرار می‌شود، گفتمان ترس از محیط و فضای عمومی را در زنان به وجود می‌آورد و این مساله نیز در کنار تلاش مردان و فرهنگ عمومی در نگه‌داشتن زنان در خانه، نگاه زنان نسبت به فضای عمومی را ناامن و بی‌اعتماد می‌کند. در این حالت زنان بیش‌تر به این باور می‌رسند که باید در خانه بمانند؛ زیرا توانایی شان در مراقبت از خود شان کم است.