«‏نخستین گروهی که آن‌ها می‌کشند»؛ چرا متحدان افغانستانی از ‏خروج آسترالیا وحشت دارند؟

علیرضا اکبری
«‏نخستین گروهی که آن‌ها می‌کشند»؛  چرا متحدان افغانستانی از ‏خروج آسترالیا وحشت دارند؟

نویسنده: ‏Ben Doherty

منبع: گاردین

برگردان: عبدالرازق اختیاربیگ

هم‌زمان با این که سربازان آسترالیایی آمادگی خروج از ‏افغانستان را می‌گیرند، شماری از کارکنان محلی که سال‌ها با ‏نیروهای ایتلاف کار کرده اند، نگران تهدیدهای احتمالی طالبان ‏استند. ‏

ناصر احمدی، هنوز هم لحظاتی از آن صدای خشن و گیج‌کننده‌ی ‏حمله‌ی تروریستی را به یاد می‌آورد. ‏اواخر سال ۲۰۱۱ میلادی بود، زمانی که احمدی به عنوان مترجم ‏برای ارتش آسترالیا در شمال کندهار کار می‌کرد و در آن‌جا، ‏نیروهای جدیدی برای ارتش نوپای افغانستان آموزش داده می‌شد.‏

بدون هیچ هشداری، یکی از سربازان آموزش‌دیده، سلاح خود را ‏برداشت و به گلوله‌باری آغاز کرد. احمدی می‌گوید: «به یاد ‏دارم که در آن لحظه، به مادرم فکر می‌کردم. من دیدم که ‏چگونه مادرم پس از کشته‌شدن برادرم رنج می‌کشید. وقتی هدف ‏گلوله‌باری قرار گرفتم، داشتم به این فکر می‌کردم که اگر من ‏هم بمیرم، چگونه مادرم با مرگ دومین پسرش کنار می‌آید.»‏

‏ هرچند آن سرباز سرکش به ضرب گلوله از پا درآمد؛ اما پیش ‏از مردن، جان سه نیروی آسترالیایی و یک مترجم دیگر در ‏پایگاه «سرخ بید» را گرفت. او می‌گوید: « بهترین دوستم.»‏

هنگام فرار، احمدی گلوله می‌خورد، گلوله درست در کمرش اصابت ‏می‌کند. یک دهه پس از آن رویداد، هنوز هم از سمت راستش ‏احساس ضعیفی می‌کند، گاهی یک سمتش به کلی بی‌حس است. او ‏انتظار ندارد که به گونه‌ی کامل بهبود پیدا کند.‏

در حالی که گذشته‌ی غیرقابل تصور احمدی، هنوز با او است؛ ‏اما بار آینده‌ی نامعلوم خانواده، دوستان و کشورش، بیش‌تر از ‏هر چیز دیگری برای او سنگینی می‌کند. ‏

با قدرت‌گرفتن دوباره‌ی طالبان و به‌دست‌آوردن کرسی‌ای در میز ‏گفت‌وگوها، افرادی که ممکن است هدف حملات تروریستی این گروه ‏قرار بگیرند، در قوطی شده اند. منطقه‌ی غرب کابل که زمانی ‏پناهگاه ‌امن برای مردم بود؛ اکنون به زندان باز برای ‏باشندگان‌اش بدل شده است. ‏

ابتدای همین ماه بود که حمله‌ی موتربمب بر یک مکتب دخترانه ‏در نزدیکی خانه‌ی احمدی رخ داد. آن حمله، جان بیش‌تر از ۹۰ نفر ‏که بیش‌ترشان دختران دانش‌آموز بودند را گرفت. «ما حتا در ‏کابل از طالبان می‌ترسیم، واقعا امنیت وجود ندارد؛ هر روز ‏حمله‌ی انتحاری رخ می‌دهد.»‏

پس  از دو دهه جنگ طولانی، اکنون امریکا و متحدانش به شمول ‏آسترالیا، قرار است تا ۱۱ سپتمبر افغانستان را ترک کنند. ‏

خروج سربازان خارجی، امنیت افغانستان را در دست یک دولت ‏فاسد، ناکارآمد و با اراده‌ی ضعیف قرار خواهد داد. بر اساس ‏گزارش سازمان استخباراتی امریکا که در ماه اپریل نشر شد، «طالبان احتمالا در میدان نبرد دست‌آوردهای خوبی داشته باشند» ‏و هم‌چنان چشم‌انداز توافق صلح نیز «کم» است. ‏

جان هزاران متحد پیشین نیروهای ایتلاف به شمول مترجمان، ‏محافظان امنیتی، مشاوران و خانواده‌های آن‌ها در خطر است؛ ‏دست‌کم ۱۸ هزار تبعه‌ی افغانستانی برای ویزای مهاجرات امریکا درخواست داده اند. ‏

احمدی می‌گوید: «زمانی که نیروهای ایتلاف افغانستان را ترک ‏کنند، ما انتظار یک جنگ داخلی دیگر را داریم.»‏

ما در جهنم به سر می‌بریم و نگران آن‌ها استیم!‏

احمدی در سال‌های اخیر اشغال شوروی سابق در افغانستان به ‏دنیا آمد، کودکی‌اش در جنگ و هر‌ج‌ومرج سپری شد؛ زمانی که ‏جنگ داخلی در سال ۱۹۹۶ آغاز شد، خانواده‌‌اش به پاکستان ‏فرار کردند. ‏

با وجودی که در نظام آموزشی اختلال به وجود آمد و یادگیری را ‏برای احمدی دشوار کرد، با آن‌هم، او، زبان انگلیسی را در یکی ‏از مراکز آموزشی در کابل فرا گرفت. ‏

در ۲۱سالگی، در حالی که یک دهه از جنگ به رهبری امریکا ‏گذشته بود، او به عنوان ترجمان برای کمک به نیروهای ‏آسترالیایی مقیم افغانستان، استخدام شد. او و خانواده‌‌اش ‏به مأموریت‌شان باور کامل داشتند: آوردن صلح و آزادی به ‏سرزمینی که بسیاری از شهروندان، آن را تجربه نکردند و با ‏آن ناآشنا استند. «می‌خواهم تروریزم ختم شود، همه‌ی آرزویم ‏این است.»‏

او و خانواده‌‌اش، بهای سنگینی را برای مقابله با گروه ‏طالبان که سال‌ها در برابر آن‌ها ایستاده، خواهند پرداخت. ‏برادر بزرگ‌ترش به دلیل این که سرباز ارتش بود، از سوی طالبان ‏به قتل رسید. ‏احمدی در سال ۲۰۱۱ از سوی یک سرباز سرکش گلوله خورد و در ‏سال ۲۰۱۴، افغانستان را ترک کرد. او، با ویزای بشردوستانه ‏اکنون در «‏Perth‏» به سر می‌برد؛ اما خانواده‌اش هنوز این‌جا ‏در امنیت نیست. در سال ۲۰۱۵، پدرش از سوی طالبان ربوده شد و تا اکنون از ‏سرنوشت او اطلاعی در دست نیست. «تا هنوز برنگشته است، ما ‏امیدوارم که او زنده باشد و دوباره به خانه برگردد؛ اما ‏واقعا نمی‌دانیم که او زنده است یا خیر.»‏

او هم‌چنان می‌گوید: «به احتمال زیاد، پدرم به خاطر من، مورد ‏حمله‌ی طالبان قرار گرفت؛ زیرا من با سربازان آسترالیایی ‏کار می‌کردم. برادرم به جرم این که در ارتش افغانستان بود، ‏از سوی طالبان به قتل رسید. هر کسی که در افغانستان این ‏گونه باشد، هدف قرار می‌گیرد.»‏

احمدی در پرت، تشکیل خانواده داده و اکنون انتظار نخستین ‏فرزندش را می‌کشد؛ او، تجارتی را به راه انداخته و آن را پیش ‏می‌برد. ‏

او می‌گوید: «این‌جا همیشه آرام‌بخش است»؛ اما این‌جا هم ترس ‏او را رها نکرده؛ زیرا پدر، مادر، خواهر، برادر و دوستانش ‏هنوز در افغانستان زندگی می‌کنند.‏

او ادامه می‌دهد: «من دوستی دارم که هنوز در افغانستان به ‏عنوان مترجم کار می‌کند. او همیشه نگران آینده اش است.» به ‏گفته‌ی او: «اگر مرا بگیرند، بدون هیچ درنگی سرم را می‌زنند، ‏این زندگی‌ای است که هر روز در افغانستان تجربه می‎‌کنید.»‏

برخی دیگر، زندگی مخفیانه دارند، آن‌ها  فرزندان‌شان را به ‏مکتب اجازه نمی‌دهند و در خانه زندانی‌شان کرده است. شماری ‏دیگر، هر روز، زندگی‌شان با خطر مواجه است؛ مانند هر روز ‏دیگر، ممکن انفجاری رخ دهد و آن‌ها کشته شوند. «با کمک به ‏سربازان آسترالیایی و نیروهای ایتلاف، خانواده‌ام را در خطر ‏بزرگی قرار داده ام. خودم این‌جا آمدم و خوش‌حالم؛ اما هر روز ‏در مورد آن‌ها فکر می‌کنم.»‏

احمدی می‌گوید: «از حکومت آسترالیا می‌خواهم که اگر ممکن ‏باشد، خانواده‌ام را از افغانستان به این‌جا بیاورد. واقعا ‏ما در جهنم زندگی می‌کنم، نگران‌شان استم.»‏

«من نخستین کسی خواهم بود که طالبان می‌کشند»‏

فرشاد می‌گوید؛ زمانی که به عنوان مترجم کار می‌کرد، جان ‏سربازان آسترالیایی را نجات داده است؛ اما، اکنون، بی‌صبرانه ‏انتظار دریافت ویزای این کشور را می‌کشد. درخواستی قبلی‌اش ‏در سال ۲۰۱۴، رد شده بود. ‏

او می‌گوید: «امیدوارم که این بار درخواستی‌ام قبول شود. ما ‏جان سربازان زیادی را نجات داده ایم؛ مشخصا خودم، بارها ‏سربازان آسترالیایی را از مرگ نجات دادم؛ وقتی از رادیو ‏می‌شنیدم که طالبان قصد کشتن آن‌ها را دارند، برای‌شان اطلاع ‏می‌دادم. حال نوبت آن‌ها است که جان ما را نجات بدهند.»‏

فرشاد می‌گوید؛ از زمانی که کارش را به عنوان مترجم ترک ‏کرده، در کشورش احساس غریبی می‌کند. «روستای ما [در شمال ‏افغانستان] نزدیک منطقه‌ی طالبان است. هر روز با این نگرانی ‏زندگی می‌کنم که پس از خروج سربازان بین‌المللی از کشور، ‏روستای ما به دست طالبان بیفتد. این واقعیت را نیز می‌دانم ‏که من اولین کسی خواهم بود که طالبان می‌کشند.»‏

او می‌گوید؛ به دلیل ارتباطی که با آسترالیا داشته، در تلاش ‏یک وظیفه‌ است. «آرزو داشتم که معلم شوم»؛ اما می‌گوید که تا ‏هنوز درخواستی‌اش برای آموزش یا کارکردن در یکی از ‏‏«انجو»ها (سازمان‌ غیردولتی)، پذیرفته نشده ‏است؛ زیرا، آن‌ها می‌ترسند که ارتباط او با خارجی‌ها، سازمان ‌شان را به خطر مواجه کند؛ ‏حتا اعضای خانواده‌اش به دلیل ارتباط او، به خطر افتاده ‏اند. او می‌گوید: «طالبان اکنون قدرت بیش‌تری نسبت به هر ‏زمانی دیگر در کشور دارند. افرادی مثل من در خط نخست قرار ‏دارند… ما اولین افرادی خواهیم بود که کشته می‌شویم.»‏

در آسترالیا، جیسون اسکنز، کاپیتان پیشین ارتش آسترالیا و ‏گرو غیرانتفاعی او «‏Frosaken Fighters‏» که در سال‌های جنگ در ‏افغانستان بودند، اکنون تلاش می‌کنند که مترجمان و سایر ‏افرادی که با آن‌ها کار کردند را، از این کشور خارج کرده و به جای امن انتقال دهند. ‏

اسکنز می‌نویسد: «ما بودیم که این موقعیت را برای مترجمان ‏ایجاد کردیم.»‏

آسترالیا وظیفه‌ی اخلاقی دارد تا از افرادی که در افغانستان ‏به نیروهای این کشور کمک کرده و اکنون جان‌شان در خطر ‏است و ممکن هر لحظه کشته شوند، محافظت کند. ‏

اسکنز به گاردین می‌گوید: «ما هر میدانی را در افغانستان ‏بردیم؛ اما جنگ را باختیم.» به گفته‌ای او: «اگر ما ‏پیش‌کسوتانی را که از نزدیک می‌شناسیم و آن‌ها در میدان جنگ ‏با ما هم‌کاری کردند، ترک کنیم، شرم بزرگ‌تری از این برای ما ‏نیست.»‏

از سال ۲۰۱۳ به این‌سو، حدود ۱۲۰۰ نفر به شمول مترجمان و ‏خانواده‌های‌شان، از ویزای بشردوستانه‌ی آسترالیا (‏LEE‏) ‏مستفید شده اند. ‏

الکس هاوک، سخن‌گوی وزارت مهاجران آسترالیا، می‌گوید که ‏درخواست برای ویزای‎ ‎‏(‏LEE‏)، «بالاترین اولویت رسیدگی را در ‏برنامه‌ی بشردوستانه دارد.» در ضمن اشاره کرد. «متقاضیان ‏هنوز هم باید از نظر بهداشت، شخصیت و امنیت ملی، دقت لازم را ‏داشته باشند.»‏

با این‌حال، تصمیم‌گیری در مورد درخواست‌های دریافتی، ممکن ‏دو، پنج و حتا هفت سال طول بکشد. بسیاری‌ها نگران اند که این ‏روند به کندی پیش می‌رود و انتقاد دارند که ممکن، راه فرار بسته شود. ‏

شما یک دهه با آن‌ها هم‌کاری کردید، اکنون آن‌ها کجا استند؟!‏

مأموریت اسکنز در آسترالیا، بخشی از فشارهای بین‌المللی ‏برای بازپرداخت به افرادی است که به دلیل حمایت از نیروهای ‏ایتلاف، جان‌شان در افغانستان به خطر افتاده است. ‏

اسکنز، یکی از ۳۰ امضاکننده‌‌ای است که به ینس استولتبرگ، دبیر ‏کل ناتو، نامه نوشته و خواستار خروج نیروها با برنامه‌ی نجات ‏مترجمان و سایر کارمندان محلی شده بودند.‏

داکتر سارا دو یونگ، از دانشگاه یورک و یکی از بنیان‌گذاران ‏اتحاد «‏Sulha‏»  که در قسمت هماهنگی میان نیروهای انگلیس و ‏مترجمان کار می‌کرد، می‌گوید که تهدید علیه کارمندان، تازه ‏نیست؛ «اما عمل‌کرد طالبان در قبال صلح، بیان‌گر این است که ‏آن‌ها در جنگ پیروز شده اند.»‏

او می‌گوید: «اعتمادبه‌نفس طالبان- و توانایی انتقام‌گیری ‏آن‌ها افزایش یافته است. برخی افراد ۱۰ سال است که در تیررس ‏آن‌ها قرار دارند و اکنون زمان مجازات افرادی رسیده که ‏سال‌ها با دشمنان آن‌ها هم‌کاری کرده است.»‏

داکتر یونگ، می‌گوید که به گونه‌ی منطقی، این امکان‌پذیر است ‏که با خروج کشورهای عضو ایتلاف، پرسونل در معرض خطر و ‏خانواده‌های‌شان به جای امن منتقل شود. «تخلیه گسترده پیش ‏از این نیز در مکان‌هایی مانند «‏Guam‏» اتفاق افتاده است. ‏چرا کار مشابهی صورت نمی‌گیرد؟. خواستن، توانستن است. این ‏یک مأموریت جهانی است و همه‌ی کشورها در آن شریک اند؛ چرا ‏هماهنگی لازم در این مورد وجود ندارد؟»‏

همین‌گونه کارمندان افغانستانی‌ای که با نیروهای امریکایی و ‏آلمانی و مدافعان آن‌ها کار کرده، نیز درخواست کرده اند که ‏مترجمان و دیگران، نباید کنار گذاشته شوند. ‏

گروه حمایتی «‏NO One Left Behind‏» ایالات متحده، تخمین زده که ‏از سال ۲۰۱۶ به این‌سو، ۳۰۰ مترجم در جریان هم‌کاری با ‏نیروهای امریکایی کشته شدند، در هر هفته دو نفر.‏

ابتدای همین هفته، ژنرال مارک میلی، رییس ستاد مشترک ارتش ‏امریکا، گفت که امریکا در حال برنامه‌ریزی «سریع» برای ‏خارج‌کردن، مترجمان و شهروندانی است که با نیروهای امریکایی ‏کار کرده اند و این برنامه تا پیش از خروج کامل، انجام ‏می‌شود. ‏

میلی گفت، این مهم است که ایالات متحده «به افرادی که سال‌ها ‏از تلاش‌های جنگی این کشور حمایت کردند، وفادار بماند… و ‏ما آن‌چه که لازم باشد، انجام خواهیم داد که آن‌ها محفوظ ‏بمانند. در صورت نیاز حتا آن‌ها را خارج خواهیم کرد.»‏

او افزود: «برنامه‌هایی وجود دارد که بسیار سریع در حال ‏تدوین است، نه تنها‌ برای مترجمان؛ بلکه برای همه‌ی آن‌هایی ‏که با ایالات متحده‌، کار کرده اند.»‏

هم‌چنان جیسون کرو، نماینده‌ی دموکرات کنگره‌ی امریکا که ‏سابقه‌ی خدمت در افغانستان را دارد، در ماه روان میلادی، در نشستی ‏در مجلس نمایندگان امریکا، از محمد، مترجمی که سال با ‏نیروهای امریکا هم‌کاری کرده، سخن گفت. ‏

محمد برای بار نخست در سال ۲۰۱۰ میلادی درخواست ویزای ‏امریکا را کرده بود. درخواست او، هر بار به تعویق انداخته ‏شد. ‏

کرو گفت: «در ۲۷ جنوری امسال، محمد زمانی که با پسر ۱۰ساله‌‏اش به طرف کار می‌رفت، طالبان موتر او ایستاد کرده و در جلو ‏چشمان پسرش او را تیرباران کردند. وقتی طالبان او را کشتند، ‏فریاد زدند… نیروهای امریکایی کجا استند که شما را نجات ‏بدهند؟ جنگنده‌های آن‌ها کجاست؟ شما یک دهه‌ با آن‌ها کار ‏کردید، اکنون آن‌ها کجا استند؟»‏

پانوشت: برای حفظ امنیت، برخی از اسم‌ها تغییر داده شده ‏است.‏