مهاجران افغانستانی؛ طرد‌شدگان زمین

صبح کابل
مهاجران افغانستانی؛ طرد‌شدگان زمین

نویسنده: کیانوش

به ندرت می‌شود کسی را در افغانستان پیدا کرد که خواهان شهروندی اروپا نباشد. بیشتر باشندگان افغانستان دوست دارند به کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی راه یافته و شهروندی این کشورها را دریافت کنند.

روی این دلیل شمار زیادی از افغانستانی‌ها دشواری راه مهاجرت را پذیرفته و برای رسیدن به اروپا به کوه و کمر زده و دل به دریا می‌زنند و به گفته‌ی شماری از مهاجران جوان «یا به جانان می‌رسند یا غرق دریا می‌شوند.» رسیدن به اروپا در حقیقت ر سیدن به همان جانان گم‌شده‌ی بی‌شماری از افغانستانی‌ها است.

افغانستانی‌هایی که رویای بودن در اروپا را در سر می‌پروانند، برای رسیدن به این کشورها ناچار اند از مرزهای پاکستان، ایران، ترکیه و یونان رد شده و خود را به این کشورها برسانند.

البته مهاجران افغانستانی ناچار اند این مسیر را به همکاری قاچاق‌بران انسان بپیمایند. رسیدن به کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی بدون همکاری مستقیم قاچاق‌بران انسان، بیشتر زمان‌ها برای مهاجران افغانستانی ناممکن می‌نماید.

دست آخر شماری از مهاجران افغانستانی با پیمودن مسیر دشوار مهاجرت می‌توانند خود را به کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی برسانند.

اما رسیدن به این کشورها پایان کار نیست. با رسیدن به کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی فصل تازه‌ای از نگرانی‌ها و نا امیدی‌ها برای این مهاجران رقم می‌خورد.

مهاجران افغانستانی‌ای که به کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی راه می‌یابند؛ با هم تفاوت‌هایی دارند. در این میان شماری، آن‌هایی اند که از روستا‌های دوردست افغانستان خود را به این کشورها رسانده اند و شمار دیگر آن‌هایی که در افغانستان دوره‌های آموزشی مکتب و دانشگاه را سپری کرده و در شمار افراد باسواد جای می‌گیرند.

در میان این دو گروه شماری هم به تنهایی خود را به این کشورها رسانده اند و شماری هم با خانواده‌ی خود راه مهاجرت را پیش گرفته و خود را به این کشور ها رسانده اند.

بنا بر تفاوت‌ها در حالت مدنی و تفاوت در توانایی‌های فردی؛ نوعیت زندگی در این کشورها برای مهاجران افغانستانی تفاوت‌های خود را دارد.

برای آن شمار از مهاجران افغانستانی که دوره‌های عالی آموزشی را در افغانستان و یا کشورهای دیگر سپری کرده اند؛ شرایط زندگی در کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی تفاوت‌هایی دارد تا در رابطه به مهاجر افغانستانی‌ای که توان خواندن و نوشتن را ندارد.

آن شمار از مهاجران افغانستانی‌ای که مدرک دانشگاهی دارند به زودی و راحت‌تر می‌توانند در جامعه‌ی اروپا برای شان جای پا باز کرده و در پروسه‌ی ادغام موفق‎‌تر عمل کنند.

اما برای آن شمار از  مهاجران افغانستانی‌ای که توان خواندن و نوشتن را ندارند، زندگی در اروپا و سازگاری با محیط کاملا متفاوت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اروپا مشکل می‌‌نماید. این شمار از مهاجران نمی‌‌‌توانند به راحتی با فرصت‌ها و امکان‌های زندگی غربی کنار بیاند.

در این میان شماری از مهاجران ناچار اند برای دوام زندگی به کارهای شاق رو بیاورند و شماری هم تا زمانی برای دریافت قبولی ماندن در این کشورها در اردوگاه‌های ویژه‌ی مهاجران آوار‌گی بکشند و  برای دوام زندگی دست به دامان جامعه‌ی مهاجرپذیر باشند.

این شمار از مهاجران افغانستانی نمی‌توانند با راحتی به محیط کاملا متفاوتی که تازه با آن روبه‌رو می‌شوند کنار آمده و خود را جزو همان جامعه‌ای بدانند که در آن زندگی می‌کنند؛ چون معیارهای زندگی از افغانستان تا کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی به اندازه‌ای تفاوت به هم می‌رساند که شهروند افغانستانی حین ورود به این کشورها گویا به سیاره‌ی دیگری پا نهاده و با موجود‌های کاملا متفاوتی روبه‌رو شده است.

روی این دلیل مهاجران افغانستانی به سادگی نمی‌توانند با محیط این کشورها سازگاری پیدا کرده و در آن مدغم شوند. همین باعث می‌شود که مهاجران افغانستانی با این که در جامعه‌ی اروپایی زندگی کنند؛ اما اروپایی نباشند و اروپایی نیندیشند و اروپایی عمل نکنند و دوام این حالت در مهاجران افغانستانی باعث می‌شود که امید نسبی مدغم شدن در این جامعه‌ها نیز در این مهاجران کشته شود.

در میان مهاجران افغانستانی شماری از آن‌ها قبولی ماندن در کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی را دریافت نکرده و پس از سال‌ها زندگی در این کشورها بدون میل درونی شان به افغانستان برگشتانده می‌شوند که ضربه‌ی بیشتر مهاجرت را نیز همین‌ها باید به جان بخرند. نه جایی در اروپا و نه زمان برگشت، مکانی در افغانستان. در نهایت می‌شود گفت که نسل اول مهاجرت در اروپا نسلی سوخته اند و آن‌هایی که از اروپا به کشور برگشتانده شده اند، سوخته‌تر.