جای خالی حقوق بشر در زندگی مهاجران افغانستانی

مجیب ارژنگ
جای خالی حقوق بشر در زندگی مهاجران افغانستانی

انسان از زمان پیدایشش، برای یافتن خوراکی و دوری از محیطی که خطر جانی برایش در پی دارد؛ به مهاجرت روی آورده است.

در زندگی طبیعی، از زمانی که انسان‌ها به شکل ابتدایی آن در جنگل‌ها و کوهستان‌ها زندگی می‌کردند، این روند پیوسته جریان داشته است، تا این که آهسته آهسته کشاورزی به وجود می‌آید و انسان‌ها به دلیل گذارندن زمان زیادی در یک منطقه و از سویی داشتن زمین برای کشاورزی، کوشش می‌کنند در یک محل قرار بگیرند؛ اما سکونت انسان‌ها در این محل‌ها هم از امنیت همیشگی برخوردار نیست؛ آنان باز هم به اثر جبر طبیعی گاهی مجبور به ترک محل زندگی و زمین‌های کشاورزی شان می‌شوند.

در آن زمان، انسان‌ها برای گزینش مسکن در طبیعت آزاد بودند؛ مرزهای جغرافیایی امروزی وجود نداشت و قبائل گوناگون، در هر محلی که لنگر می‌انداختند، برای خود محل زندگی می‌ساختند.

داشتن حق انتخاب برای محل زندگی و همین‌طور داشتن امتیاز زیستن و یک سلسله امتیازهای اولیه که برای دوام زندگی لازم است را، حقوق‌دانان به عنوان حق طبیعی یاد کرده اند که انسان‌ها در طبیعت آزاد بوده و از حق زندگی و امتیازهای یک‌سانی برخوردار اند.

با گذشت زمان و بیشتر شدن جمعیت جهان و آهسته آهسته با شکل‌گیری مرز‌های مشخص سیاسی به ویژه با شکل گرفتن دولت -ملت‌های مدرن؛ زمین به بخش‌های مختلفی تقسیم‌بندی شد که هر بخش را با خط‌کشی‌های مشخصی از هم جدا می‌کرد. باشندگان یک بخش که یک واحد سیاسی را به نام دولت-ملت تشکیل می‌دادند، نمی‌توانستند بدون مجوز عبور، وارد بخش دیگری از زمین شوند.

این مسأله برای همه‌ی انسان‌ها جای پذیرش نداشت و باعث جدایی میان انسان‌ها شده و ایده‌های ملیت‌گرایی و خشونت را پرورش داد؛ در نتیجه‌ی آن، جهان جنگ‌های خونین زیادی به ویژه دو جنگ جهانی را تجربه کرد؛ اما پس از آن اروپایی‌ها این مشکل را زودتر از دیگران شناسایی کرده و تا اندازه‌ای به رفع آن پرداختند. این گونه بود که اتحادیه‌ی اروپا در قرن بیست شکل گرفت و رفت‌وآمد میان ۲۸ کشور اتحادیه‌ی اروپا آزاد اعلام شده که در حال حاضر، برای مهاجرت از یکی از کشورهای عضو این اتحادیه به کشور دیگر عضو، نیاز به ویزا نیست.

اما بحث اساسی این‌جا است که وضعیت زندگی در افغانستان و دلیل مهاجرت افغانستانی‌ها به کشورهای دیگر، هنوز هم با همان شرایط و دلیل مهاجرت در زندگی طبیعی و اولیه‌ی انسان‌ها تفاوت زیادی ندارد.

بیشتر افغانستانی‌ها مثل انسان‌های اولیه، برای یافتن غذا و بقای خود به کشور‌های دیگر مهاجرت می‌کنند، نه برای خوش‌گذرانی.

پرسش اساسی این‌ است که در چنین وضعی، با وجود کنوانسیون‌های بی‌شماری که در بخش حقوق مهاجران وجود دارد، چرا حالا برخورد با مهاجران سخت‌تر و ناعادلانه‌تر از زندگی در حالت طبیعی شده و کشورهای قدرت‌مند و مهاجرپذیر جهان، با مهاجران افغانستانی آن هم در عصر تکامل بشری، برخورد ظالمانه دارند.

جهان با توجه به پیشرفت‌هایی که در عرصه‌ی کشاورزی، فن‌آوری، صنعت و تکنالوژی و.. دارد، به رفاه بی‌پیشنه‌ای در تاریخ بشریت رسیده است؛ اما چرا باز هم به مهاجران نگاه حیوانی و ابزاری وجود دارد تا نگاه انسانی و ارزشی.

مهاجر افغانستانی با هزار و یک مشکل خود را به کشوری در اروپا می‌رساند؛ اما پس از ماه‌ها و یا سال‌ها سرگردانی، دوباره به افغانستان برگردانده می‌شود؛ در حالی که این مهاجر خود از روی ناچاری برای بقای خویش افغانستان را ترک کرده است و از سویی هم دیگر نمی‌خواهد در این جغرافیا زندگی کند. با این همه این مهاجران بدون میل شان به کشوری برگردانده می‌شوند که از آن فرار کرده اند.

از دید حقوقی، این که مهاجر خودش را به کشوری در اروپا رسانده است؛ او بدون شک حق سکونت در آن جا را داشته و نباید از سوی دولت آن‌جا به جای دیگری تبعید شود. برگرداندن مهاجران به افغانستان، در حقیقت تبعید کردن آن‌ها از کشور خود شان است؛ هدفم از کشور خود شان، جایی است که خود به اساس حقوق طبیعی شان برای زندگی انتخاب کرده اند نه کشوری که در آن زاده شده اند.

روی این دلیل به راحتی می‌توانیم بگوییم، دولت‌هایی که مانع ماندن مهاجران در کشور شان می‌شوند و بد‌تر از همه آن‌ها را دوباره به افغانستان (به کام مرگ) می‌فرستند، به اساس ارزش‌های حقوق طبیعی، کسانی اند که حقوق طبیعی و انسانی این مهاجران را نادیده می‌گیرند.