نبود خدمات روانی برای مهاجران برگردانده شده

مجیب ارژنگ
نبود خدمات روانی برای مهاجران برگردانده شده

بیشتر مهاجران افغانستانی در جهان، آن‌هایی اند که به دلیل فقر اقتصادی از کشور فرار کرده اند که شمار زیاد این مهاجران برای کار و پیدا کردن یک لقمه نان، نزدیک‌ترین مقصد شان ایران را می‌دانند؛ زبان مشترک و نزدیک بودن هر دو کشور، باعث شده است که مهاجران افغانستانی در هدف نخست شان ایران را برای کار و زندگی برگزینند. در سال‌های گذشته به ویژه از شروع نظام سیاسی جدید در افغانستان، شمار زیاد این مهاجران به افغانستان برگشته اند؛ شماری با خواست خود به افغانستان برگشته و شماری هم برگشت داده شده اند. در کنار این‌ها شمار دیگر از افغانستانی‌هایی که نه تنها از بیکاری به تنگ آمده؛ بل با هنجارهای اجتماعی و فرهنگی موجود در افغانستان نیز نتوانسته اند، کنار بیایند، برای ادامه‌ی زندگی کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی و یا کم از کم یونان و ترکیه را انتخاب کرده اند.

اما بخت همواره با این مهاجران یار نبوده است. همان گونه که در افغانستان، شماری از این مهاجران با ماه‌ها و سال‌ها سفر و سرگردانی و با هزینه کردن جان‌ شان خود را به کشورهایی پیش‌رفته‌ی اروپایی رسانده اند و در آن‌جا نیز ناچار بودند در ابتدا در خیابان‌ها و پارک‌ها شب و روز کنند و پس از این که وارد اردوگاه ویژه‌ی مهاجران در همان جا شده اند و و کم از کم یک سال و یا دو سال سرگردانی در این اردوگاه‌ها، دوباره به افغانستان برگشت داده شده اند.

فردی که به اروپا رسیده است؛ برای رسیدن اعم از جان و مال خود مایه گذشته است و ماه‌ها زجر راه مهاجرت را کشیده است؛ گرسنگی و تشنگی، زندگی در ترس دوام‌دار و انتظار پذیرفته‌شدن از سوی دولت مهاجرپذیر و ترس دیپورت شدن را زیسته است.

اما دست آخر با این همه مشقتی که این مهاجران برای رسیدن به اروپا کشیده اند؛ هیچ سودی به حال شان نکرده و شماری از این مهاجران بدون خواست خود شان به افغانستان برگشتانده می‌شوند.

این‌ها به دلیل زندگی در شرایط دشواری که برای انسان در حالت عادی متصور نیست؛ دچار افسردگی و ناامیدی شدید شده اند. قرار آمار سازمان جهانی گولب که چندی پیش ارائه شد، بیشتر از ۸۵ درصد جمعیت افغانستان ناامید و افسرده اند که این طوری افغانستانی‌ها را ناامید‌ترین مردمان جهان شناخته اند.

از سویی هم به اساس بحث‌های جدی روان‌شناسی، شخصی که در دراز‌مدت ناکامی را تجربه کند، دچار پرخاش‌گری می‌شود و برای مقابله با این ناکامی دوام‌دار، این پرخاش‌گری مسیر‌های تخلیه‌ی متفاوتی را پیش می‌گیرد که گاهی متوجه خود شخص شده که باعث گوشه‌گیری و آزار رساندن به خود و در حالت شدید آن منجر به خودکشی می‌شود. به اساس آمار رسمی و غیر رسمی، شماری از مهاجران افغانستانی طی این سال‌ها در مهاجرت خودکشی کرده اند.

از سویی این مهاجران که بدون میل خود به افغانستان برگشتانده می‌شوند به ویژه آن‌هایی که از جامعه‌ی اروپایی برگشت داده می‌شوند، به دلیل تفاوت‌های جدی فرهنگی، رفاه اجتماعی و امنیت روانی و فیزیکی در این جوامع تا افغانستان، این مهاجران به سادگی نمی‌توانند با محیط افغانستان کنار بیایند؛ اما چاره‌ای جز این نیز ندارند؛ روی این دلیل بیشتر این مهاجران برگشته به وطن دچار اختلال‌های روانی می‌شوند که در عادی‌ترین حالت آن به ناامیدی و حس شکست منجر می‌شود.

اما وزارت امور مهاجران و بازگشت‌کنندگان، به روزنامه‌ی صبح کابل می‌گوید، مهاجرانی که به افغانستان آمده اند شمار زیاد شان مشکل روانی ندارند و اندکی شان هم اگر داشته باشند ما به همکاری نهادهای همکار مثل UNICR آن‌ها را به نهاد‌های درمانی معرفی می‌کنیم.

با این همه آن چه روشن است، این است که به صحت روانی مهاجران برگشته به وطن هیچ توجهی از سوی این وزارت و نه وزارت صحت عامه صورت نگرفته و این مهاجران به حال خود شان رها می‌شوند که در دارزمدت اگر برای ارائه‌ی کمک‌های روانی به این مهاجران کاری نشود، ما دچار تنش‌های اجتماعی بیشتری خواهیم بود؛ و یا کم از کم این مهاجران با بی‌توجهی به صحت روانی شان، به مسیر مرگ تدریجی (مردن در خود) وارد می‌شوند که نه به خود می‌توانند شادی بیافرینند و نه به دیگران.