پیامد‌های مهاجرت برای افغانستان

مجیب ارژنگ
پیامد‌های مهاجرت برای افغانستان

باشندگان افغانستان از دیر باز به این سو، به دلیل‌هایی که برای همگان روشن است، به مهاجرت رو آورده اند. روند مهاجرت افغانستانی‌ها به بیرون از کشور، به دلیل تاریخی بودن و دوام آن؛ شاید زیاد جدی گرفته نمی‌شود که همین جدی نگرفتن آن باعث شده تا این روند همچنان ادامه یابد.
در افغانستان تا هنوز نه حکومت و نه کدام نهاد دیگری ریشه‌های مهاجرت را شناسایی کرده؛ اما بیش‌تر از همه این بر حکومت است که ریشه‌ها و انگیزه‌های مهاجرت را شناسایی کرده و برای از میان بردن آن اقدام عملی کند. کوتاهی دولت در این بخش، جامعه‌ی افغانستان پیوسته آسیب می‌بیند.
سال‌های امارت اسلامی طالبان در افغانستان، بیشتر آن‌هایی که دانش نسبی داشتند، شرایط به گونه‌ای برای شان تنگ شد که ناچار به ترک افغانستان شدند. اما این روند با شکل‌گیری حکومت جدید زیر نام جمهوریت که داعیه‌دار دموکراسی است نیز توقف نکرده بلکه به قوت آن افزوده شد.
بیشتر مهاجران افغانستانی، به ویژه جوانان اند که به مهاجرت رو می‌آورند. حتا شمار زیاد شان آن‌هایی اند که دوره‌ی کارشناسی شان را نیز به پایان رسانده اند و یا ترک دانشگاه کرده و به دلیل‌هایی راه مهاجرت را پیش گرفته اند. طیف دوم مهاجران افغانستانی، نیروی کاری است که در این طیف بیشتر جوانان اند که سواد کافی ندارند؛ اما برای کار روزمزدی و یا مسلکی به کشورهای دیگر می‌روند.
مهاجرت با هر انگیزه‌ای که باشد، پیامد‌های و اثر‌ات جانبی خویش را در زندگی مهاجر، کشور متبوع و کشور مهاجرپذیر دارد.
نخست می‌خواهم به پیامدهای کلان مهاجرت افغانستانی‌ها در سطح جامعه اشاره کنم.
مهاجرت افغانستانی به دلیل نوعیت طبقه‌ی مهاجر، اثرهای زیادی در سطح اقتصاد کلان جامعه و همین طور روی امنیت ملی و روند توسعه می‌گذارد.
افغانستان با مهاجرت، روزانه صدها نفر نیروی کار خود را از دست می دهد. این مهاجران می‌روند در کشورهای دیگر وارد سیستم کار شده و به روند رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه و یا توسعه یافته کمک می کنند. این‌ها بیشتر به عنوان نیروی کار جذب می‌شوند.
حالا برخورد انسانی شماری از باشندگان این کشورها را اگر نادیده بگیریم که هیچ حقوق بشری در کار نیست. اگر کشورهای دیگر به مهاجران افغانستانی به عنوان نیروی کار نیاز نداشته باشند، بدون شک از پذیرش افغانستانی در جامعه‌ی شان خودداری می‌کنند.
هیچ ایرانی و افغانستانی‌ای که به ایران مهاجرت کرده است، نمی‌تواند انکار کند که مهاجران افغانستانی در ساخت و ساز ایران به ویژه تهران نقش نداشته اند. کم‌تر ساختمان و بلندمنزلی در ایران یافت می‌شود که دست مهاجران افغانستانی برای ساختن آن آبله نزده باشد.
تهران ساخته می‌شود با بییشتر از سه میلیون مهاجر افغانستانی؛ اما خود افغانستان در چه وضعیتی به سر می‌برد. اگر دولت، سیاستی ملی و متعهد به افغانستان را تا حالا دنبال می‌کرد، نیاز نبود که این همه نیروی کار کشور با تحمل درد و رنج مهاجرت به زیبا ساختن مکانی بپردازند که خود هیچ سهمی از آن ندارند.
اگر کارخانه‌های تولیدی و صنعتی در کشور ایجاد می‌شد و از این نیروی کار برای بهسازی کشور استفاده می‌شد، بدون شک حالا در شرایط بهتری قرار داشتیم.
در سال‌های اخیر پیوسته شاهد آن بودیم که بیش‌تر شهروندان کشور خود را به کشورهای پیش‌رفته‌ی اروپایی رسانده اند.
از هزینه‌ی دولت افغانستان برای اشخاصی که دانشگاه را به پایان می‌رساند بیشتر از یک میلیون افغانی خرج می‌شود؛ اما پس از این همه مصرف هیچ گونه بازیافتی وجود ندارد و دولت به همین سادگی می‌گذارد که آنان دانش و انرژی شان را در کشورهای دیگری مصرف کنند آن هم اگر زمینه‌ی مناسب و دلخواه برایش باشد.
این گونه به چرخه‌ی اقتصادی کشور صدمه‌ی بزرگی وارد شده که نمی‌شود هیچ گاه به توسعه‌ی پایدار دست یافت و تا به توسعه‌ی پایدار اقتصادی دست نیابیم، رسیدن به امنیت ملی‌ای که به شکل امروزی آن شکننده و بی‌ثبات نباشد، دست نخواهیم یافت.
اگر ریشه‌هایی که مهاجرت از آن آب می‌خورد خشکانده نشود، در چند سال دیگر ما با جامعه‌ای کاملا ناکارا و کهن‌سال روبه‌رو خواهیم بود که تنها می‌تواند با صبر یعقوب، انتظار مرگ را بکشد.
ادامه دارد …