اعلام آتشبس از سوی طالبان، با توجه به عملیات دو هفتهی اخیر این گروه، تا حسننیتی برای صلح باشد، ایجاد فرصت برای تجدید قوا است. در دو هفتهی اخیر، این گروه تلاش کرد تا با تمرکز عملیات نظامی بر چند ولایت، بتواند دستکم یکی از آنها را سقوط بدهد؛ چون عملیات همزمان و گسترده، تراکم دفاعی دولت را ضعیف میکند و فرصت بیشتری برای پیروزی میدهد. با این که طالبان توانستند برخی ولسوالیها را سقوط دهند و تلفاتی به نیروهای امنیتی وارد کنند؛ اما تغییر رویکرد دفاعی به تهاجمی از سوی دولت، تلفات زیادی به سربازان این گروه وارد کرد.
این حملات با این که در میدان نظامی به برد آنچنانیای به طالبان نینجامید؛ اما پوشش رسانهای حملات، همزمان با اظهار نظر از سوی برخی مقامهای امریکایی در مورد سقوط دولت افغانستان، جنگ روانی را تا حدی به نفع این گروه رقم زد. هرچند در حد پیروزی نه؛ اما عملیات منسجم و متراکم، زورآزماییای بود که تلاش کرد افکار عامه را سمتوسو بدهد. پاسخ عملیات طالبان با حملات زمینی و هوایی از سوی دولت، همراه با چند انفجار اخیری که به طالبان نسبت داده شد، بازی را معکوس و افکار عمومی را علیه این گروه بسیج کرد؛ چون هم دولت از خودش قدرتی به نمایش گذاشت و هم ضعفی که به طالبان نسبت داده شد، به شکل حملات وحشتناکی بر مردم ملکی نمایش داده شد که نفرت مردم در مقابل طالبان و دیگر گروههای تروریستی را افزایش داد. بازی ناکام طالبان، توپ را در اختیار دولت داد تا هم بتواند مانور نظامیاش را به اجرا بگذارد و هم با مطرحکردن مسئلهی دادگاه کیفری بینالمللی، هشداری به رهبران طالبان بفرستد که تازهترین جنایت نسبتداده به آنها –حمله به مکتب سیدالشهدا- برای فشار بر این گروه کافی است.
سیاست، میدان بازی است و هر قدر شرایط حساس باشد، بازیها غیرمنتظره میشود. در وضعیت حساس، هر بازیای باید به برد بینجامد؛ چون روند بردوباخت سریع است و باخت سریع در نتیجهی عملکرد ناسنجیده، غیرقابل جبران است. طالبان، اول برنامهیشان را به اجرا گذاشتند و بعد از دیدن نتیجه، به فکر افتادند. نتیجهی این محاسبهی نادرست، خشم عمومی در افغانستان و فشار جهان بر طالبان بود. اعلام آتشبس از سوی این گروه، تا نمایش باور به صلح از سوی این گروه، تجدید قوای فکری و نظامی است تا فرصتی پیدا کرده و نحوهی عملکردش را بررسی کند. با این که طالبان حمله در ولایت لوگر و مکتب سیدالشهدا در غرب کابل را نپذیرند؛ اما دولت، مسؤولیت حمله را به این گروه نسبت داد و از آنجایی که مردم به صورت مستقیم با داعش روبهرو نشده اند، طالبان را مسؤول چنین حملاتی میدانند؛ حملاتی که همزمان با فشار، انزجار عمومی علیه طالبان را بیشتر میکند.
آتشبس سهروزه، فرصتی است برای طالبان تا رهبران این گروه، به گزینههای بیشتری فکر کنند؛ گزینههای نظامی و سیاسی بهتری که جنگ روانی علیه این گروه را تشدید نکند. این فرصت، به دلیل نسبتدادن حملات تروریستی اخیر از سوی این گروه به داعش، شاید بتواند بخشی از صلحپذیری طالبان را به نمایش بگذارد؛ اما فشار مردم، احزاب سیاسی و دولت بر آتشبس دایمی، نبرد رسانهای علیه طالبان را افزایش داده و ظاهرا بازی هنوز در دست دولت است. چیزی که افکار عمومی در افغانستان را نگران کرده، شدت جنگ است و هر سمتی از نبرد دست به جنگ غیرمتعارف ببرد، بازی را میبازد. نگرانی مردم، به تکیهگاه میاندیشد؛ به سمتی که بتواند اعتماد کند. با این که مردم اعتماد آنچنانیای به دولت ندارند؛ اما تنها انتخابشان است و از تکیه بر طالبان میترسند؛ این ترس، رابطهی مستقیم با افزایش شیوهی غیرمتعارف جنگ دارد و به همان میزان، ایستادگی ایجاد میکند.
پیامهایی که از سوی بازماندگان حملهی تروریستی در غرب کابل داده شد، بیانگر ایستادگی افکار عمومی علیه طالبان و باور به عبور از وضعیت بود. یکی از پیامها، حرفهای دختری بود کتابهایش در دستش و با چشمهای گریان، گفت: «اگر سلاح شما تفنگ، خمپاره و انتحار است. سلاح ما قلم و کتاب است. تاریخ ثابت خواهد کرد که برنده خواهد شد؟» این پیام، پیامی از نسل تازهای در افغانستان بود که به دنبال پیروزی از راه جنگ نیست و تلاش میکند آینده را به شکل دیگری بنویسد. نسلی که به جای تفنگ پدری، قلم برداشته و با وجود هر روز به خاکوخون کشیدهشدن، باز هم ادامه میدهد. این، برای گروههایی که میخواهند با چنین حملاتی مردم را بترسانند، هشداری است که نسلی در افغانستان با این که مرگ را پذیرفته اند؛ اما هنوز تلاش میکنند و تا زنده اند، باور به زندگی و آرامش دارند.