پس از سقوط طالبان، یکی از چالشهای دوامدار سیاست حکومتهای افغانستان، تعریف نشدن دقیق دوست و دشمن در سیاست داخلی و خارجی است. انتقادی که همیشه از سوی مردم و آگاهان امور، نسبت به حکومت وجود داشته است. سردرگمی و عدم شفافیتی که در تمام این سالها، موجب خلق بحران بیشتر و قربانی شدن مردم و نیروهای امنیتی شده است؛ مشکلی که سازوکارهای سیاست قوممحور در افغانستان از دلایل اصلی آن بوده است.
برای همین، اصول تعریفشده و مدونی وجود نداشته و اگر داشته، به دلیل نگاه قومی ما به قدرت، با دیدهی اغماض به آن نگریسته شده است. همین مسأله، موجب شده که ما در برابر هر رویدادی، رفتار ناهماهنگ و متناقض داشته باشیم. چنان که رفتار سیاسی ما بدون سیاستگذاری درازمدت بوده و سیاستمداران نیز رفتار دوگانه داشته اند. بارها شده است که آنها به دلیل منافع تباری، از چیزی دفاع کرده اند که تا پیش از آن منتقدش بوده اند. نداشتن تصویر شفاف و واضح از سیاست و آینده، موجب شده است که کنش و واکنشهای ما هدفمند و دارای برنامهی واحد نباشد.
امری که موجب شده است، همبستگی ملی برای عبور از بحران و مبارزه بر علیه دشمن به وجود نیاید. این پراکندگی، ضمن آن که انگیزهها را از بین میبرد، موجب میشود که هارمونی استفادهی دیپلماسی و نیروی نظامی از بین رفته و به دو مسیر جداگانه سوق داده شود.
مردم و نیروهای امنیتی، زمانی میتوانند حامی جدی حکومت افغانستان باشند که حکومت تعریف درست و واضح از دوست و دشمن داشته باشد. برای همین، در گذشته با حضور چهرههای نامطلوب در بدنهی حکومت که از آنها به عنوان ستون پنجم یاد شد و با مخدوش شدن فضا، تسلط دشمنان هر روز بیشتر از دیروز شد و حتا برخی نقاط کشور توافقی به دشمن واگذار شد.
کار به جایی رسید که روزی، رییسجمهور بگوید تعریف او از دوست و دشمن واضح است و این گونه نیست که کسی یا گروهی، یک روز دشمن باشد و فردا دوست.
این روزها که دوباره حرف، حرف صلح است و نمایندهی ویژهی امریکا برای از سرگیری گفتوگوهای صلح، سفر دورهای خودش را شروع کرده است؛ نیروهای نظامی افغانستان نیز در میدان نبرد، ضرب شست نشان داده اند. آنان در این اواخر توانسته اند، ولسوالیهایی را در تخار و بغلان از دشمنان پس بگیرند. دستآوردهایی که نشان میدهد، اگر تعریف درستی از دوست و دشمن وجود داشت، مردم و حکومت افغانستان تا این اندازه با مشکل روبهرو نمیشدند.
با وجودی که گفتوگوهای صلح، دیر یا زود دوباره از سر گرفته خواهد شد؛ اما سران کشورهای غربی و ناتو بیش از هر زمان دیگری در بارهی داعش صحبت میکنند. این که ناتو اجازه نمیدهد، خلافت شکستخوردهی داعش در سوریه و عراق، این بار در افغانستان شکل بگیرد.
گروهی که تا همین چندی پیش، گفته میشد در افغانستان حضور ندارند و یا بسیار ضعیف اند؛ اما سران ناتو مدام از این گروه سخن زده و حتا مسؤولان جلب و جذب داعش در کشوری مثل مالدیو دستگیر میشوند. گفتههایی که نگرانی مردم را حتا پس از موفقیت گفتوگوها به میان آورده است و عدهای به این نظر اند که جنگ تمام نمیشود؛ فقط بیرق عوض میکند.
به نظر میرسد، همان گونه که رییسجمهور گفته بود، مردم و حکومت افغانستان به شدت خواهان صلح استند؛ اما نه از موقف ضعیف؛ بل با قوت شمشیر سربازان امنیتی افغانستان. با وجودی که هنوز سرنوشت خروج نیروهای امریکایی از افغانستان مشخص نیست و کمیسیون انتخابات هم درگیر شکستن قفل و درماندهی یک سرور است، حکومت متوجه شده که رویکرد دفاعی گذشته، همان چیزی است که موجب پیشروی و امتیازطلبی دشمنان شده است.
نکتهی مثبت دیگر این است که ناتو و کشورهای دخیل در جنگ و صلح افغانستان، متوجه شده اند که بدون حضور مقتدر حکومت و مردم افغانستان سر میز مذاکرات، صلح دائمی به دست نخواهد آمد.