گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛ هزینه‌هایی که باید از امتیازات طالبان کاسته شود

نوراحمد عزیزی
گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛ هزینه‌هایی که باید از امتیازات طالبان کاسته شود

بخش بیستم – قسمت دوم و پایانی
نقش مستقیم و غیرمستقیم طالبان در تضعیف نظام تعلیمی
طالبان، به صورت‌های گوناگون تلاش به ناتوان کردن نظام تعلیمی و آموزشی افغانستان کرده‌اند؛ از کشتن معلم‌ها، دانش‌آموزان، دانشجویان و تخریب ساختمان‌های مراکز آموزشی و مکاتب و دانشگاه‌ها گرفته تا مبارزه هدفمندانه با رفتن دختران به مکتب و دانشگاه و در کل باسواد شدن آنان.
چندی قبل، طالبان به بیش از ۲۰۰ دختر در بدخشان اجازه اشتراک در کانکور را ندادند. این دختران در ولسوالی نسی و مایمی ولایت بدخشان مکتب را به اتمام رسانده بودند. در ولسوالی‌های راغستان و کوهستان ولایت بدخشان که طالبان در آن‌جا حضور و نفوذ گسترده دارند، دختران بعد از صنف ششم اجازه تعلیم ندارند. این آشکارترین نمونه‌ی تلاش طالبان برای بازداشتن دختران از تحصیل است.
گفتنی است که طالبان در بدخشان برای خانواده‌هایی که به دختران‌شان اجازه اشتراک در کانکور را داده‌اند تا سطح چهل هزار افغانی جریمه تعیین کرده‌اند. از این معلوم می‌شود که طالبان به هر صورتِ ممکن که می‌توانند، مانع تعلیم و تحصیل دختران می‌شوند. بدون درنظر گرفتن اقدامات پیش‌گیرانه و تضمین‌های لازم، در صورت موفقیت گفت‌وگوهای صلح، احتمال این مسئله به‌صورت بسیار قوی وجود دارد که طالبان محدودیت‌های شدیدتری را بر روند تعلیم و تحصیل دختران ایجاد کنند.
باید متوجه این خطر حیاتی بود. جامعه باید آگاه و بیدار باشد، وگرنه خانواده‌ی معارف افغانستان، ضربه‌ی بسیار سنگینی در آینده متحمل خواهد شد؛ حتا بیشتر از آن‌چه تا حال به‌خود دیده است.
فعالیت بازگیرانه‌ی طالبان در برابر تعلیم و تحصیل دختران به‌صورت نرم‌تری هم صورت گرفته است؛ طوری که در ۱۸ سال پسین، از سیزده ولسوالی ولایت هلمند که ولایت ناآرام و بیشتر مناطق آن زیر اداره‌ی طالبان است، هیچ دختری وارد دانشگاه نشده است.
این را وزارت معارف افغانستان اعلام کرده است که طالبان به دختران اجازه تعلیم و تحصیل در ولایت هلمند نمی‌دهند. در ۱۳ ولسوالی ولایت هلمند هیچ مکتب دخترانه‌ای وجود ندارد. در این رابطه، مقامات شورای ولایتی هلمند و وزارت معارف اظهار نگرانی کرده‌اند. این واقعاً یک فاجعه‌ی بزرگ است.
اولین و مهم‌ترین عامل در این فاجعه‌ی انسانی و خطر خانمان‌سوز برای ولایت هلمند و نظام معارف و تحصیلات عالی افغانستان، گروه طالبان است. البته عوامل دیگری مثل سطح پایین آگاهی عامه و نبود معلم زن در این ولسوالی‌ها وجود دارد؛ ولی تمامی این عوامل در مرتبه دوم و حتا ناشی از فشارهایی است که طالبان بر مردم آن محلات وارد کرده و می‌کنند. طی سال‌های پسین، قلب فعالیت طالبان و یا درواقع مرکزیت طالبان بعد از کویته، ولایت هلمند به‌صورت غیررسمی بوده است.
طالبان اگر کارنامه‌ی مثبتی در این خصوص می‌داشتند، حداقل طی ۱۸ سال از این ولسوالی‌ها یک دختر وارد دانشگاه می‌شد یا دروازه‌ی یک مکتب دخترانه باز می‌بود. آینده نظم طالبانی را می‌شود از روی آن‌چه در ولایت هلمند انجام داده‌اند و می‌دهند به‌خوبی شناخت. اگر با وجود این هم، جامعه‌ی افغانستان نتواند بفهمد که طالبان چه موجوداتی هستند، به نظر می‌رسد که این جامعه قدرت تفکر و فهم خود را از دست داده است.
در هیچ‌یک از مناطق زیر اشغال طالبان، هیچ مکتب دخترانه‌ای باز نیست یا اگر به‌صورت مقطعی باز می‌شود، با کنترل دوباره طالبان بسته می‌شود. طالبان به مردم فشار می‌آورند که دختران‌شان را از مکتب بیرون کنند. به مردم قبولانده‌اند که دختران را بعد از ختم دوره‌ی متوسطه، به تعلیم و آموختن اجازه ندهند؛ در مناطق روستایی، دختران تا حداکثر درجه‌ای که تعلیم می‌بینند ختم دوره‌ی متوسطه است.
خانواده‌ها تحت تأثیر تفکرات طالبانی به دختران‌شان اجازه نمی‌دهند که وارد دوره لیسه شوند و اگر در جایی، دختران مکتب را تمام کنند، تعداد بسیار کم آنان موفق به سپری کردن آزمون ورودی دانشگاه می‌شوند.
گروه طالبان تعلیم و تحصیل دختران را امری زشت و ناپسند به مردم افغانستان فهمانده‌اند؛ آنان دختران را بدنام می‌کنند و به خانواده‌هایی که به دختران‌شان اجازه تعلیم و تحصیل داده‌اند انگ بی‌غیرتی می‌زنند و فاسد معرفی می‌کنند.
اکثریت مطلق نیروهای میدانی طالبان، افرادی بی‌سواد و بی‌دانش‌اند و همیشه به آنان گفته شده است افرادی که به دختران‌شان اجازه تعلیم و تحصیل می‌دهند، فاسد و فاسق‌اند؛ شهری‌ها همیشه در تیررس شایعه‌پراکنی طالبان قرار داشته‌اند.
طالبان در جاهایی که می‌توانند به‌صورت مستقیم دختران را از رفتن به مکتب باز می‌دارند و در جاهایی که کنترل ندارند، توسط افراد نفوذی‌شان و همین‌طور ترویج تفکرات غلط و تعمیق ذهنیت‌های زن‌ستیزانه، تلاش می‌کنند که دختران از روند تعلیم و تحصیل محروم شوند. محرومیت دختران از تعلیم و تحصیل را طالبان هدف استراتژیک خود می‌دانند.
تفکر طالبانی، بر پایه‌ی تبعیض جنسیتی، نابرابری زن و مرد، تقسیم کار جنسیتی و ضد ارزش‌های حقوق بشری استوار است. طالبان اگر نشانه‌های بارز دیگری برای شناسایی داشته باشند؛ در درجه نخست، نشانه‌ی شناختن طالب، زن‌ستیزی بودنش است.
هیچ ضد ارزشی به‌اندازه زن‌ستیزی در تفکر طالبان جایگاه ژرف و ویژه ندارد. مبارزه در برابر زنان و محرومیت آن‌ها از تعلیم، آموزش و فعالیت‌های اجتماعی، در قاموس طالبان خیلی پررنگ‌تر از جهاد و شریعت است. برای طالبان محروم ساختن دختران از آموزش‌وپرورش و اجازه ندادن آنان به فعالیت‌های اجتماعی به‌مثابه ثواب تلقی می‌شود.
موضوع بسیار مهم، استراتژیک و حیاتی در بحث جمعیت افغانستان مسئله‌ی آموزش، سواد، دانش و آگاهی این نیروها است. بر اساس آمار سال ۱۳۹۸ اداره احصاییه، %۳۴ جوانان پسر و ۲۱٫۷% جوانان دختر شامل تعلیم و تربیه‌اند.
میزان سواد اشخاص ۱۵ سال به بالاتر ۳۵% گفته‌شده است و جوانان میان ۱۵ تا ۲۴ سال ۵۳٫۵% شان باسواد برآورد شده‌اند.
با این حساب افغانستان ازجمله کشورهایی است که دارای پایین‌ترین نرخ سواد جوانان در جهان است و این موضوع زمانی قابل نگرانی می‌شود که تفاوت بسیار زیادی در برخورداری میزان سواد جوانان به تفکیک جنس وجود دارد؛ یعنی از میان مجموع دختران میان سنین ۱۵ تا ۲۴ سال فقط ۳۶٫۷% آنان سواد ابتدایی خواندن و نوشتن را دارند. استفاده از اینترنت که یک شاخص جدید در توسعه منابع انسانی است، در مقابل هر پنج مرد یک خانم به اینترنت دسترسی دارد و به‌طورکلی ۴% نفوس افغانستان به اینترنت دسترسی دارند.
بزرگ‌ترین ترس طالبان این است: باسواد شدن کودکان افغانستان. آنان می‌ترسند که کودکان افغان باسواد شوند و متوجه جنایات طالبان گردند، آنان می‌ترسند که کودکان دختر افغان باسواد شوند؛ چون اگر دختری باسواد شد، فقط او نیست که باسواد شده است، بلکه او در آینده مادر می‌شود و به فرزند خود نیز یاد خواهد داد.
این برخلاف استراتژی طالبان است. طالبان این را نمی‌خواهند. برای طالبان نیروی بی‌سواد و نادان و دنباله‌رو کار است؛ آنان به جوانان بی‌سواد برای جنگ، برای تخریب و خشونت نیاز دارند نه جوانانی که کتاب می‌خوانند یا می‌خواهند بفهمند و می‌خواهند مفید باشند.
به این مسئله اگر کمی از زاویه متفاوت‌تر بنگریم؛ به موضوع فراری شدن کادرهای جوان افغانستان می‌رسیم. فرار کادرها از کشور، نسل نوجوان و جوان افغانستان را به موضوع آموزش، معارف و تحصیلات به‌نوعی بی‌باور کرده است. خانواده‌ها ترغیب می‌شوند که به‌خاطر حفظ جان فرزندان‌شان یا به‌خاطر کسب معاش و درآمد، آنان را از مکتب و دانشگاه بیرون و به کشورهای غربی برای کار و زحمت و کسب پول برای معیشت بفرستند.
طالبان به‌طور هدفمند یا ناخواسته، به جوامع غربی کمک بسیار ارزشمندی کردند و آن فراری دادن انبوه نسل جوان تحصیل‌کرده و باسواد افغانستان در سال ۲۰۱۴ بود. جوامع غرب در برابر پول‌هایی که به افغانستان کمک کرده بودند، سود بسیار هنگفتی را با جذب نیروی کار جوان و چیزفهم افغانستان کسب کردند. این خدمت را طالبان به آن‌ها انجام دادند.
اگر این میزان جوان را در امریکا و اروپا برده و آموزش می‌دادند، شاید ده‌ها برابر برای کشورهای غربی هزینه برمی‌داشت، بلکه آنان یک نسل از نفوس افغانستان را پس از سال ۲۰۰۱ با هزینه کم در افغانستان تربیت کردند و همه را از افغانستان گرفتند. بعد نیازهای‌شان که پوره شد، مرزهایشان را بستند.
تربیت یک نسل دیگر حداقل ۱۸ سال دیگر طول خواهد کشید. چیزی که امروزه از نفوس افغانستان در این وطن باقی ‌مانده؛ بیشترش یک‌مشت آدم انگل است، یا پیرند و یا نوجوان که به لحاظ نیروی مولد، صفر به‌حساب می‌آیند. این‌ها تولید و درآمد خانوارها و جامعه را می‌بلعند، بدون این‌که در کوتاه‌مدت چیزی به آن بیافزایند.
نوجوانان امروز وقتی می‌بینند که هم‌سالان‌شان در آن‌سوی آب‌ها در فضای رسانه‌های اجتماعی عکس‌های شیک می‌گذارند و گویا مصروف خوش‌گذرانی‌اند، آنان را به ترک تعلیم و تحصیل ترغیب می‌کند. این مسئله در درازمدت منجر به بار آمدن نسل فاقد تخصص در افغانستان می‌گردد.
بپردازیم به مسایل مستقیم‌تر و عینی‌تر نقش طالبان در تضعیف نظام تعلیمی-تحصیلی افغانستان؛ طالبان به‌صورت مستقیم نقش بسیار گسترده در تضعیف معارف و تحصیلات افغانستان داشته‌اند و دارند.
در زمان حاکمیت‌شان نصاب تعلیمی افغانستان را به‌صورت بسیار خشن و بی‌رحمانه دست‌کاری کردند و تمامی مثال‌ها، از جنگ و خشونت حاوی شد. آن محتوای خشن را به خورد کودکان پسر دادند. دختران که اجازه تعلیم و تحصیل نداشتند. در دانشگاه کابل هیچ دختر دانشجویی در زمان رژیم طالبان نبود.
در تازه‌ترین مورد بعد از اشغال ولسوالی دهراود ولایت ارزگان توسط طالبان، ساختمان دارالمعلمین این ولسوالی تخریب شد و تمامی اموال آن توسط نیروهای این گروه و مردم هوادار آن‌ها به تاراج رفت. طالبان به‌نوعی دست داشتن مستقیم را انکار کردند؛ ولی آیا این سوال قابل طرح نیست که این اتفاق در زمان اشغال این ولسوالی توسط طالبان اتفاق افتاده است و مسئول آن طالبان‌اند؟
آیا کسی هست که پاسخ بگوید پس طالبان چرا مانع این کار نشدند؟ آنان دشمنی آشکاری با معارف دارند. به همین خاطر از میان تمامی ادارات، دارایی دارالمعلمین را چپاول کردند. آنان می‌دانند که اگر معلمین از آن‌جا فارغ‌التحصیل شوند، به دیگر کودکان در آن ولسوالی و ولایت درس خواهند داد.
به همین خاطر آن را نابود کردند. البته غارت اموال عامه توسط طالبان سابقه طولانی‌ای دارد و نمونه‌های بسیار زیادی از این کار وجود دارد. «بی‌سوادی در بین مادران نه‌تنها بر بعد تربیتی فرزندان، بلکه بر ابعاد مهم‌تری همچون سلامت و بهداشت فرزندان و آینده آموزشی آنان تأثیرگذار است.
بالا بودن نرخ بی‌سوادی در بین زنان یکی از مهم‌ترین چالش‌های توسعه و پیشرفت در کشورها محسوب می‌شود؛ چرا که سواد و تحصیلات مادران نقش مؤثری در ارتقای کیفیت زندگی خانواده دارد.» بی‌شک، طرح استراتژی‌های واقع‌بینانه و تلاش خستگی‌ناپذیر می‌طلبد تا زخم‌هایی را که طالبان بر پیکر نظام معارف و تحصیلات افغانستان زدند التیام یابد.