گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛ هزینه‌هایی که باید از امتیازات طالبان کاسته شود

نوراحمد عزیزی
گفت‌وگوهای صلح افغانستان؛ هزینه‌هایی که باید از امتیازات طالبان کاسته شود

بخش نوزدهم – قسمت دوم و پایانی
…طالبان مدارس دینی رسمی را در جاهایی که می‌توانند می‌بندند، بر آن‌ها حمله می‌کنند، استادان و شاگردان را می‌کشند، یا گروگان می‌گیرند تا شاگردان به‌جای مدارس رسمی که محتوای درسی درست‌تری دارند و نظارت گاه‌به‌گاهی نیز بر آنان وجود دارد به مدارس دینی آنان بروند.
آنان در مناطق تحت کنترل‌شان تعداد زیاد مدارس دینی خودسر دارند که فقط پسران اجازه آموختن در آن‌ها را دارند. چندی قبل در ولایت پروان، طالبان هفت مدرسه دینی ثبت شده وزارت معارف را بستند. وحیده شهکار، سخنگوی والی پروان به دویچه‌وله گفت که برعلاوه‌ی پنج مدرسه‌ای که طالبان چندی پیش بسته بودند، به‌تازگی دو مدرسه بزرگ را در ولسوالی شینواری این ولایت مسدود کرده‌اند. او گفت: «طالبان دو روز پیش در ولسوالی شینواری، یک مدرسه و یک دارالحفاظ به نام «کفشان» را بسته‌اند و به شاگردان و استادان هشدار داده‌اند که حق ندارند دیگر دروازه‌ی این مدرسه‌ها را باز کنند.
طالبان با این کار می‌خواهند در این مدارس به دانش‌آموزان تدریس نشود تا آنان مجبور شوند به مدارس طالبان بروند.» این هفت مدرسه دینی که طالبان در ولایت پروان بسته‌اند، در مناطق سیاگرد غوربند و ولسوالی شینواری موقعیت دارند. در کنار مدرسه‌هایی که در چارچوب وزارت معارف افغانستان فعالیت دارند، مقام‌های محلی برخی ولایت‌ها اعلام کرده‌اند که ده‌ها مدرسه دیگر نیز در افغانستان وجود دارد که بدون مجوز در مناطق زیر اداره طالبان فعالیت دارند.
طالبان این کار را به‌صورت آگاهانه و عامدانه انجام می‌دهند. آنان می‌دانند که ارایه‌ی فکرهای تندروانه و افراط‌گرایانه با قرائت دیوبندی از دین مبین اسلام فقط در مدارس دینی خودسر و غیررسمی و زیر نظر طالبان بهتر و راحت‌تر صورت می‌گیرد.
همان‌طور که بیشتر نیروهای طالبان شاگردان مدارس دینی‌اند و هویت گروه طالبان سرچشمه از همین مدارس دینی دارد؛ تعداد زیادی از شاگردان و فارغان مدارس دینی غیررسمی در اعمال تروریستی و خراب‌کارانه دخیل‌اند. ماین‌گذاری، آدم‌ربایی، ترور، تخریب پل و پلچک‌ها، تبلیغات منفی بر ضد نظام، زن‌ستیزی، رشد تعصبات مذهبی و قبیله‌ای از عادی‌ترین اعمال و رفتارهای بیشتر فارغان مدارس دینی غیررسمی است.
البته این گرایش‌ها در میان شاگردان مدارس دینی رسمی نیز قوت بسیار زیادی دارد. به‌طور نمونه؛ این خبر را با دقت بخوانید: «چندی قبل مقام‌های پروان از بازداشت دو عضو گروه طالبان در هنگام جاسازی ماین مقناطیسی خبر دادند. طبق معلومات منابع محلی این دو نفر از دانش‌آموزان مدرسه «عبدی‌بای» در شهر چاریکار، مرکز پروان هستند و به تاز‌گی از این مدرسه فارغ شده بودند. این دو نفر روز جمعه، سی‌ویکم اسد ۱۳۹۹، در هنگام جاسازی ماین مقناطیسی در یک رنجر پولیس در منطقه پاسگاه شکارگاه ولسوالی سالنگ بازداشت شدند. از نزد بازداشت‌شدگان یک حلقه ماین مقناطیسی و شش گوشی همراه به‌دست‌آمده است.» این نتیجه‌ی مستقیم عدم نظارت از محتوای درسی مدارس دینی است. همچنین نشان می‌دهد که طالبان به مدارس دینی رسمی نیز رخنه و نفوذ کرده‌اند و از میان آنان نیز به بسیار راحتی سربازگیری می‌کنند.
شگفت‌آور و به‌دور از باور است که کسی بعد از چند روز فراگیری آموزش در مدرسه‌ی دینی، از آنجا فارغ می‌شود. مگر آموزه‌های دین مبین اسلام این‌قدر کم است که کسی بتواند در چند هفته یا چند ماه آن را فرابگیرد و از مدرسه فارغ شود؟ به‌نظر می‌رسد که پای آموزش دینی در افغانستان از بیخ می‌لنگد و آب از بالا گل‌آلود است. همین‌طور این سوال قابل طرح است که چطور ممکن است کسی با بودن چندروزه در یک مدرسه دینی، آن‌قدر تندرو و افراط‌گرا شود که حاضر به بمب‌گذاری شود و یا به‌راحتی تصمیم بگیرد انسان بکشد؟ چه چیزی باعث می‌شود که شاگرد مدرسه به چنین فرد غیرقابل کنترلی تبدیل شود؟
شاید مردم افغانستان، خطر رشد مدارس دینی را به‌خوبی حس نکرده باشند. این خطر بیخ گوش همه است. خطری بسیار بلند و جدی. خطری که تهدید بالقوه استراتژیک برای آینده افغانستان است؛ ولی نشانه‌هایی از این‌که عدهای از شهروندان آگاه افغانستان این خطر را حس کرده‌اند دیده می‌شود. به طور مثال خبری در مورد این‌که عربستان سعودی ۱۰۰ باب مدرسه در افغانستان می‌سازد، مورد واکنش بسیار گسترده کاربران رسانه‌های اجتماعی قرار گرفت. این واکنش نشان از نوعی حساسیت به این مسئله است. نوعی حساسیت غریزی به یک تهدید. شاید نشود آن را حساسیت آگاهانه خواند؛ ولی می‌توان آن را حساسیتی از یک خطر تجربه شده دانست.
خبرهای دیگری هم در این ‌رابطه هست. مثلاً؛ «تجاوز بر دختر ده‌ساله در یک مدرسه دینی در بادغیس»، «مدارس دینی در افغانستان نصاب معیاری ندارند»، «مقامات محلی تخار: رییس معارف طالبان به ۲۱ دانش‌آموز در اشکمش تجاوز جنسی کرده است»، «نیروهای پاکستانی صد طالب افغان را در یک مدرسه بازداشت کردند»، «انفجار در یک مدرسه دینی در کابل دو نفر را زخمی کرد»، «داعش در ننگرهار مدرسه‌های دینی فعال دارد»، «دشت ارچی وزیرستان آینده»، «نگرانی از افزایش برنامه‌ریزی حملات تروریستی در مدارس دینی»، «چرایی حمایت دستگاه استخباراتی پاکستان از مدرسه‌های دینی»، «مردم در لوگر دروازه ۱۲ مکتب را بستند» و ده‌ها تیتر نگران کننده‌ای از این‌دست؛ مهم‌ترین خبرهای مرتبط به مدارس دینی در جستجوی سایت گوگل‌اند.
خبر ساختن ۱۰۰ مدرسه دینی توسط عربستان سعودی در افغانستان با یک شفاخانه، در رسانه‌های اجتماعی به ترند تبدیل شد، کاربران شبکه‌های اجتماعی افغانستان، نسبت به این خبر با سوال، طنز، کنایه و شک و تردید واکنش نشان دادند. جنبه‌های متفاوت مسئله مطرح شد و در نهایت سفارت عربستان این موضوع را رد کرد. این خبر جزء مهم‌ترین خبرهای مرتبط به مسایل دینی به شمار می‌رود. در گذشته کمتر پیش‌آمده که جامعه واکنشی به این گستردگی در رابطه به مدارس دینی نشان داده باشد.
تأکید امرالله صالح معاون اول رییس‌جمهور در تصمیم بیست‌ونهم «شش‌ونیم» در شماره چهارم را می‌توان بر موضوع خطر رشد مدارس دینی مرتبط دانست: از سه صد و شصت و دو مدرسه در شهر کابل و ۱۳۰ مدرسه دینی در ولسوالی ها خواسته شده است که تمام استادان و شاگردان خود را تابع بایومتریک نمایند. به احصاییه مرکزی گفته شد که این کار را در اولویت قرار بدهد. از مدارس ما نباید سو استفاده شود؛ اما اینکه این کار چقدر مؤثر واقع خواهد شد زمان پاسخ خواهد گفت.
مصداق آن‌چه یادآور شدیم، در نوشته‌ای از امرالله صالح، معاونت نخست ریاست جمهوری آمده است: «برای کسانی که شلاق زدن طالب را تجربه کرده‌اند – آن‌هایی که با دست و زبان همسایه تحقیر شده‌اند – خانواده‌هایی که برای ابد آواره شدند و در سوگ کوچه و محله‌ی خود فرسوده گشتند – نسلی که پارچه‌پارچه شدن هویت را شاهد بود و می‌دید چقدر خاک و انسانِ خاکش ذلیل شده بود و اکنون واحد شدن هویت و ظهور کشورش را شاهد است – آن‌هایی که مبارزه کردند به نام افغانستان و مردم افغانستان و طفلی که از شر شیطانی طالب به مکتب نرفته است و عکس مکتب و مکتب رفتگی‌ها را می‌بیند – و جوانان و نوجوانانی که می‌خواهند با وقار و با غرور از یک هویت جاافتاده و از یک نظام قابل توضیح و تشریح حرف بزنند – یعنی اکثریت غیرقابل‌انکار و مطلق به بیرق ملی – به بیرق سه رنگ و مقبول افغانستان می‌بالند و فخر می‌کنند. این بیرق در هرجایی که برافراشته شده، نمایندگی از نظام انسانی و شهروند محور می‌کند.» خطر افزایش مدارس دینی و به تبع آن افزایش بنیادگرایی و افراط‌گرایی دینی، هم‌چنان به حال خود باقی است. انتظار می‌رود جامعه نسبت به این معضل خاموش در آینده برخورد عقلانی‌تری داشته باشد.