امروز هاف‌تایم تفنگ‌ها در افغانستان به فرجام می‌رسد

نعمت رحیمی
امروز هاف‌تایم تفنگ‌ها در افغانستان به فرجام می‌رسد

رییس‌جمهور برای سه روز آرامش و خاموشی تفنگ‌ها در افغانستان، دوهزار زندانی را که سال‌ها تفنگ بر دوش داشته و به سینه‌ی جوانان و مردم این سرزمین شلیک کرده اند، رها می‌کند. افرادی که بیشتر شان با لباس زنانه دست‌گیر شدند و حالا با اونیفرم یک‌دست و کلاه سفید، با عزت و احترام به خانه‌ها و شاید سنگرهای خود بر می‌گردند تا دوباره به تفنگ‌های آویزان شده شان، سلام دوباره بدهند! کسانی که عضویت گروهی را دارند که تنها در ماه رمضان ۱۴۶ غیرنظامی را کشته و ۴۳۰ نفر را دیگر را زخمی کرده اند. این افراد در ادامه‌ی آن هزار نفر دیگر آزاد می‌شوند تا رقم شان به سه هزار نفر برسد؛ آن‌هم برای آن که انگشت‌های اسلاف شان سه روز ماشه‌های تفنگ را فشار نداده اند. سه روز آتش‌بسی که موجب خوش‌حالی بسیاری در داخل و خارج کشور شده و برخی نزدیک است از فرط سرور، قالب تهی کرده و ریق رحمت را سر بکشند!

زلمی خلیل‌زاد، رییس‌جمهور غنی، عبدالله، پمپئو، سازمان ملل و اتحادیه‌ی اروپا، در حال خوش‌حالی برای سه روز استراحت و تجدید قوای طالبان اند. وقتی این وضعیت را می‌بینم که جنگ و صلح، هر دو به دست حکومت افغانستان و مجامع بین‌المللی نه که در اختیار گروهی به نام طالبان است؛ به یاد حرف‌های «بیل شنکلی»، یکی از بزرگان باشگاه لیورپول انگلستان می‌افتم که گفته بود، در این شهر – شهر لیورپول- دو تیم قدرت‌مند وجود دارد، لیورپول و ذخیره‌های لیورپول!

حالا وضعیت سیاست، جنگ و صلح افغانستان نیز همین‌گونه است، ابتکار زیاد شدن خشونت، کاهش خشونت، آتش‌بس، جنگ و صلح در اختیار دو گروه است؛ طالبان و طالب‌خواهان. دیگران مثل عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی، ابزاری در دست آن‌ها اند که خود را با وضعیت و خواست این دو گروه، هماهنگ کنند!

امروز، روز آخر هاف‌تایم شلیک تفنگ‌ها در افغانستان است و از فردا –احتمالا- روز از نو، روزی از نو، همه‌ی تفنگ‌ها بازهم آواز خواهند خواند، در کشوری که مشخص نیست، حق تقدم با مرگ است یا زندگی!

وقتی جنگ، کشتن و دریدن انسان‌ها به شغل، کسب احترام و منبع درآمد بدل شود، تعطیلی آن نیز موجب سرگشتگی و گرسنگی می‌شود، گرسنگی‌ای که هم جان را نشانه می‌رود و هم روح سادیستم کشتار را؛ سادیسم و دیگرآزارانی که تفریح و لذت شان معطوف به در خون تپیدن و بال بال زدن انسان‌ها است. تنها سادیسم و تروریزم است که هم‌زمان با کشتن و دریدن انسان، سخن از آتش‌بس و صلح خواهد زد! چیزی که همین حالا در افغانستان جریان دارد! یکی به میخ صلح، دیگری به نعل جنگ، وضعیتی که وابسته به میزان درآمد و کسب قدرت از پروژه‌ی جنگ نیز است.

گاهی جنگ و کشتن انسان‌ها، مترادف و هم‌وزن صلح و آتش‌بس معنا می‌شود، دروغی که دیگر باور کردنی نیست. امریکایی‌ها مشکل شان را با طالبان حل کرده اند و مردم خوش‌خیال افغانستان که سند خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را توافق‌نامه‌ی صلح فکر می‌کردند و این که پس از امضای این سند، جنگ به فرجام می‌رسد؛ اما چنین نشد و انسان افغانی، مصیبت‌هایی را تجربه کرد که پیش از امضای توافق‌نامه ندیده بودند. نمونه اش، جهاد مجاهدان علیه نوزادان تازه به دنیا آمده و زنان باردار در شفاخانه‌ی صدبستر کابل –برچی- که پیش از آن سابقه نداشت!

سال‌ها پیش، وقتی «رامبوهای» امریکایی وارد کشور شدند، همین را گفتند که ما برای صلح شلیک می‌کنیم، برای آن که مردم نجات یابد، کوه به کوه می‌گردیم و حالا که می‌خواهند دست از پا درازتر دُم‌ شان را روی پشت شان انداخته و بروند؛ می‌گویند ما برای پیروزی نجنگیدیم که نقش پولیس را داشتیم!

سرپرست وزارت دفاع از جواب دندان‌شکن به تروریزم می‌گوید، جمله‌ی قشنگی که اگر واقعا دندان‌شکن بود، حالا دهان تروریزم مثل جیب مردم پاک پاک بود؛ در حالی که این‌گونه نیست و پنج‌هزار دندان تازه‌نفس و تیزتر از راه می‌رسند. مردم طرف‌دار صلح اند و از جنگ خسته شده اند؛ زمام‌داران نیز از همین حربه استفاده کرده و آزادی زندانیان طالب را در راستای آوردن آرامش و صلح تفسیر می‌کنند؛ در حالی که هیچ ضمانتی برای تقویت و محکم نشدن صف دشمن وجود ندارد و هیچ کسی به آینده و پابندی طالبان به آتش‌بس و صلح باور ندارد.

کم‌تر از یک روز به فرجام سه روز استراحت تفنگ‌ها باقی مانده و فردا مشخص خواهد شد که این همه ذوق مرگ شدن برای سه روز آتش‌بس، چقدر به جا بوده است!