صلح و سناریوهای آینده

داوود عرفان
صلح و سناریوهای آینده

به نظر می‌رسد پس از چهل سال جنگ در افغانستان، منافع قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای، ایجاب می‌کند که صلح در کشور افغانستان برقرار شود، تا انرژی‌های اقتصادی متراکم منطقه آزاد شده و افغانستان به عنوان چهارراه ترانزیت منطقه نقش خویش را ایفا کند. اما تعارض منافع قدرت‌های بزرگ و منطقه‌ای و وضعیت سیاسی پیچیده‌ی منطقه و افغانستان، دست‌یابی به صلح را با اما و اگرهای فراوانی مواجه کرده است. تلاش‌های زلمی خلیل‌زاد و سفرهای متعدداش به کشورهای ذی‌دخل مسأله‌ی افغانستان نشان می‌دهد که او در حال انجام بزرگ‌ترین مأموریت سیاسی عمر خویش است. این‌که این تلاش‌ها چه نتیجه‌ای را در پی خواهد داشت را آینده نشان خواهد داد. در این نوشته سعی می‌شود که با استفاده از دانش آینده‌پژوهی، سناریوهای احتمالی مورد غور و بررسی قرار گیرد. دانش آینده‌پژوهی در یک تعریف کوتاه، ساختن آینده است. در غیاب یک دولت ملی و احزاب پویا و فعال ملی در افغانستان، آینده‌ی این جغرافیا، از متغیرهای خارجی تأثیرپذیر است و قدرت‌های بزرگ و منطقه وظیفه‌ی نسخه پیچیدن برای آینده‌ی افغانستان را برعهده خواهند داشت. در این مقاله سعی شده است که بر اساس دانش آینده‌پژوهی، چهار وضعیت آینده و سناریوهای احتمالی آن تحلیل شود. بر این اساس، وضعیت مطلوب، حفظ وضعیت موجود، وضعیت جبری قابل پذیرش و وضعیت نامطلوب، چهار سناریوی آینده است که با توجه به نقش قدرت‌های بزرگ، قدرت‌های منطقه‌ای و دولت افغانستان و نیروهای سیاسی و ریسک‌های موجود در هر وضعیت، مورد مداقه قرار خواهد گرفت:

الف) وضعیت مطلوب؛ پایان جنگ و صلح پایدار در افغانستان، وضعیت مطلوبی برای افغانستان، منطقه و جهان خواهد بود. برای رسیدن به چنین وضعیتی، ایالات متحده‌ی امریکا، عزم خویش را جزم نموده تا با ایجاد اجماع ملی در بین نیروهای سیاسی افغانستان به شمول دولت افغانستان، کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی، راه را برای ایجاد صلح پایدار هموار کند. در آخرین تلاش، کشورهای امریکا، چین و روسیه، در مورد صلح افغانستان به رایزنی پرداخته‌اند و تلاش‌های داخلی با کنفرانس صلح مسکو و کنفرانس آینده‌ی دوحه، در جریان است. به نظر می‌رسد که دولت امریکا متوجه این موضوع شده است که بدون اجماع داخلی و منطقه‌ای و رضایت قدرت‌هایی چون روسیه و چین نمی‌توان به صلح پایدار در افغانستان دست یافت و بنابراین طرح صلح آینده‌ی افغانستان باید رضایت همه را در پی داشته باشد. برای امریکا، خروج از باتلاق افغانستان با ایجاد ساختار سیاسی جدیدی که بتواند از همه‌ی مردم افغانستان نمایندگی کند و منافع تمام طرف های ذی‌دخل داخلی و خارجی افغانستان را برآورده کند، پیروزی بزرگی به شمار می‌آید. چنین وضعیتی می‌تواند افکار عمومی امریکا را در انتخابات آینده‌ی این کشور، به نفع ترامپ حداقل در مسأله‌ی افغانستان سوق دهد. در این راستا، مذاکرات بین‌الافغانی بحث اصلی تلاش‌های خلیل‌زاد را تشکیل می‌دهد. این قسمت از مأموریت خلیل‌زاد، دشوارترین قسمت مأموریت او به شمار می‌رود. دولت افغانستان تلاش می‌ورزد مذاکرات صلح با رهبری دولت افغانستان به پیش رود و نیروهای سیاسی و طالبان از مذاکراتی پشتیبانی می‌کنند که دولت افغانستان نه طرف اصلی، بل‌که یکی از طرف‌های مذاکرات به شمار آید. اختلاف بر سر لیست افراد شرکت‌کننده در کنفرانس دوحه و تعویق این کنفرانس نشان داد که اجماع داخلی در افغانستان به سادگی میسر نیست. دولت افغانستان با برگزاری لویه جرگه‌ی مشورتی صلح و افتتاح پارلمان بدون حضور نمایندگان کابل و غزنی، به رغم تحریم نیروهای تأثیرگذار سیاسی افغانستان، در صدد اعمال فشار بر امریکا و جهت‌دهی مذاکرات آینده‌ی صلح به نفع خویش است. هنوز به درستی مشخص نیست که واکنش نیروهای سیاسی که مشروعیت دولت را تا پایان ماه جوزای سال جاری به رسمیت می‌شناسند؛ چه خواهد بود. اما می‌توان حدس زد که پس از پایان ماه جوزا، دور تازه‌ای از تنش‌های سیاسی در کشور آغاز خواهد شد. انتخابات ریاست جمهوری آینده از مسایل دیگری است که تواند این تنش‌ها را به بحران تبدیل کند. وضعیت مطلوب، زمانی ایجاد خواهد شد که دولت و نیروهای سیاسی روی مکانیزم آینده‌ی قدرت به توافق برسند. بحث حکومت موقت و حضور طالبان در نظام سیاسی یکی از راه حل‌هایی است که برخی از طرف‌های درگیر از آن سخن می‌گویند. این که این موضوع به چه اندازه می‌تواند در ایجاد وضعیت مطلوب کمک کند، هنوز به درستی مشخص نیست. به هر صورت، اجماع ملی به هر صورتی که انجام پذیرد؛ می‌تواند دوره‌ی جدیدی از تاریخ افغانستان را نوید دهد و به جنگ و درگیری چهل‌ساله نقطه‌ی پایان گذارد.

ب) حفظ وضعیت موجود؛ تمام تلاش‌های دولت افغانستان بر این مسأله استوار شده است. دولت افغانستان بر این نظر پای می‌فشارد که صلح با طالبان در روندی شبیه پیوستن گلبدین حکمت‌یار به دولت و شرکت طالبان در انتخابات آینده امکان‌پذیر است. اعلام رسمی لیست کاندیدهای ریاست‌جمهوری و انتشار شماره و نشان انتخاباتی کاندیدها در ورقه‌ی رای‌دهی از سوی کمیسیون انتخابات از عزم جدی دولت در برگزاری انتخابات حکایت می‌کند. مشکل اصلی این است که طالبان با چنین روندی موافق نیستند. آن‌ها حتا حاضر نیستند با دولت افغانستان در میز مذاکره بنشینند و بدیهی است که سازوکار انتخاباتی برای آن‌ها قابل پذیرش نیست. اگر وضعیت به این‌گونه پیش برود، مذاکرات صلح به نقطه‌ی اولی خویش بازخواهد گشت و جنگ ادامه خواهد یافت و این‌که انتخابات با توجه به سابقه‌ی تقلب‌های گذشته چه سرنوشتی خواهد داشت؛ در آینده مشخص خواهد شد. اگر انتخابات آینده، بدون توافق با طالبان به انجام برسد و متهم به تقلب شود، بحران فراگیر سیاسی کشور را فراخواهد گرفت. تنها در صورتی می‌توان به حفظ وضعیت موجود امیدوار بود که انتخابات ریاست‌جمهوری بدون تقلب و با پذیرش کاندیداها و احزاب سیاسی مواجه شود و این مسیر هم‌چنان با جنگ طالبان به پیش خواهد رفت.

ج) وضعیت جبری قابل پذیرش؛ زمانی که دست‌یابی به وضعیت مطلوب ممکن نباشد و حفظ وضعیت موجود به چالش مواجه شود؛ مرحله‌ی سوم، وضعیت جبری قابل پذیرش خواهد بود. سناریوی احتمالی این وضعیت می‌تواند بن‌بست پس از انتخابات و رویدادهای بعد از آن باشد. در این زمینه هم دو سناریوی احتمالی وجود دارد. سناریوی احتمالی نخست این است که دولت با انحصار قدرت در آینده، راه هرگونه توافق جمعی را خواهد بست و دولت استبدادی به سرکوب اعتراض کنندگان به نتیجه‌ی انتخابات بپردازد و سناریوی دیگر این است که اعتراض‌کنندگان بتوانند با بسیج مردمی دولت را وادار به پذیرش خواسته‌های خویش کنند و برای مدتی روی مکانیزم جدیدی برای اداره‌ی حکومت به توافق برسند.

د) وضعیت نامطلوب؛ زمانی که تمام تلاش‌ها به بن‌بست بی‌انجامد، امکان دارد که امریکای‌ها به اقدامی غافل‌گیرانه دست بزنند و با خروج نیروهای‌ شان، افغانستان را به حال خویش رها کنند. در این صورت، در عدم وجود نیروهای ملی تأثیرگذار، افغانستان به دهه‌ی هفتاد برخواهد گشت و حوادث آن دهه تکرار خواهد شد. با توجه به بحران اعتماد ملی، چنین وضعیتی می‌تواند از افغانستان سوریه‌ی دیگری بسازد و معلوم نیست که آینده‌ی این جغرافیا با چه حوادث دیگری گره خواهد خورد. کشورهای منطقه به ویژه پاکستان، سعی خواهد ورزید که وضعیت را به نفع خویش مدیریت کند و هند به عنوان رقیب منطقه‌ای پاکستان، سعی خواهد ورزید که حضور پاکستان را در افغانستان کمرنگ کند. کشورهای ایران، روسیه و چین با توجه به بحران جدید، خواهند کوشید که بحران را در درون مرزهای افغانستان نگه دارند و از نفوذ این بحران به کشورهای خویش جلوگیری کنند. با توجه به بافت قومی افغانستان، ایجاد حکومت‌های ملوک‌الطوایفی و درگیری بین این حکومت‌ها محتمل خواهد بود.

چه باید کرد؟

از آن‌جا که دانش آینده‌پژوهی، ساختن آینده است. لازم است که دولت افغانستان و نیروهای سیاسی، با توجه به سناریوهای مطرح‌شده، آینده را به نفع مردم افغانستان، منافع ملی و صلح بسازند. طوری که تذکر رفت؛ نیاز افغانستان، منطقه و جهان وضعیت مطلوب پایان جنگ و صلح پایدار است. رییس‌جمهور غنی می‌تواند با طرح اجماع ملی در کشور نقش تعیین‌کننده‌ای در کشور بازی کند و به عنوان مردی تاریخ‌ساز، برگ جدیدی در تاریخ کشور بگشاید. هم‌سویی ملی، جز با برنامه‌های ملی امکان‌پذیر نیست. لوی جرگه‌ی مشورتی‌ اگر تمام جریان‌های سیاسی کشور را قانع نسازد، نمی‌تواند راه‌گشا باشد. دولت باید در صدد جلب اعتماد تمام نیروهای موجود کشور و طالبان بر سر میز مذاکره باشد. تأمین صلح و ثبات در کشور نیاز به قربانی دارد و دولت و نیروهای سیاسی و طالبان باید با گذشت و سعه‌ی صدر، نقش تاریخی خویش را در ایجاد صلح در کشور ایفا کنند. در غیر آن، این قدرت‌های بزرگ و منطقه‌ای خواهند بود که آینده را به نفع خویش برمی‌سازند و این جغرافیای دردمند تا مدت نامعلومی بحران را تجربه خواهد کرد.